کشتارگاه. با تعجب نگاهم کرد و گفت: کشتارگاه؟! گفتم: کشتارگاه دیگه. پسر کوچکم نگاهی بهم کرد و گفت: واقعا کشتارگاه؟ اسمش ترسناکه. خندیدم و گفتم نه بابا ترس نداره الان اسمش شده میدون بهمن. ولی تا چند وقت پیش اسمش کشتارگاه بود. البته هنوز قدیمی ها می گن کشتارگاه. آخه تا چند سال حیوانات را اونجا کشتار می کردند.
پسرم درحالی که لباس هاشو عوض می کرد گفت: بابا یعنی تو تهران فقط کشتارگاه دل و جگرکی دارن؟ خندیدم و گفتم: نه بابا خیلی جاها تو تهرون دل و قلوه و جگر می فروشند، اما مرکز اصلی اونجاست و چون تو دوست داری یه جای خوب بریم که خیلی دل و قلوه و جگر کبابی داشته باشند اونجا رو پیشنهاد کردم.
ساعتی بعد میدان بهمن یا همون کشتارگاه بودیم. آفتاب غروب کرده بود و جماعتی از کارگران جگرکی دم در مغازه ها ایستاده بودند و مردم را برای پارک دعوت می کردند.
پدرام خیلی خوشحال بود و خانم من نگاهی به سردر جگرکی های میدون کرد و گفت: حالا کدوم جگرکی رو برای شام امشب انتخاب کنیم؟ پدرام گفت: من بگم بابا من بگم بابا؟ گفتم: بگو بابا جون. لبخند ریزی کرد و گفت: اونی که جگرهاش سالم تره. با چشمانم تعجبم را نشان دادم و گفتم: باریکلا! پدرام ادامه داد: خانم معلم ما می گفت نباید از هر جا جگر خورد، چون بعضی ها فاسد هستند.
سرم را به علامت تأیید تکان دادم و گفتم: آفرین. یه جگرکی خوب باید جگر تازه و سالم دست مردم بده. اینجا ها چون همیشه مشتری زیاد داره بیشتر قابل اعتماد است. خانمم نگاهی کرد و گفت: محمد می دونی بعضی ها جگر گوساله را به جای جگر گوسفند به مردم می فروشند.
گفتم نگران نباش من جگر گوسفندی رو از جگر گاو تشخیص می دم. جگر گوسفند وقتی کباب می شه جمع می شه و تقریبا کوچک می شه اما جگر گاو موقع کباب پف می کنه. خانم نگاهی با تعجب به من کرد و گفت: تو قبلا جگرکی داشتی؟ بعد هر دو خندیدیم. پدرام دستم را گرفت و فشار داد و گفت: بابا جگر یخی چیه خانم معلم می گفت: گفتم پدرام جان جگر یخی وقتی کباب می شه خونابه زیادی داره و گاهی سینی جگر را خونی می کنه، اما جگر تازه این جوری نیست.
خانمم من نفس راحتی کشید و گفت پس امشب خیال ما بابت جگر راحت باشه. خندیدم و گفتم: راحت راحت. اینجا یه جگرکی است که دل و جگر و قلوه اش خیلی سالم هستند و مغازه اش خیلی تمیزه و بهداشت رو کاملا رعایت می کنه. اینها پدر اندر پدر این کاره بودند. پدرام وسط حرفم پرید و گفت: نون چی بابا؟ دستاشو فشردم و گفتم: اینجا که می ریم یه تنور کوچک هم داره و نون گرم می ده. سفره های یه بار مصرف بی رنگ می ذارن و تو سینی اونا هم فویل آلومینیوم است که نشون می ده بهداشت رو کاملا رعایت می کنند.
خانمم با تعجب گفت: تو این همه اطلاعات داشتی و تا حالا نمی گفتی؟ خندیدم و گفتم: تازه دوغ اینجا دوغ بسیار عالی است زیتون هاش هم حرف نداره.
پدرام که لحظه ای ساکت شده بود یک باره داد زد: بابا کباب هم داره؟ آره بابا؟ دستی روی سرش کشیدم و گفتم: اگه منظورت جوجه کباب و کوبیده باشه نه نداره، اما بال کباب داره چه بال کبابی. بال های کوچک و خوشمزه و خوش پخت. تازه غیر از اینا خوش گوشت داره، قارچ داره، خوئک داره پدرام یهو پرسیدخوئک چیه بابا؟ قیافه کارشناسانه ای گرفتم و گفتم: خوئک. . . . همسرم گفت: ببین پدرام جان تو فقط جگر بخور خوئک برای تو خوب نیست.
پدرام دوباره پرسیدخوئک چی هست؟ ببین بابا و بعد موبایلم رو نشونش دادم که نوشته بود: خوئک نوعی کباب است که در کنار خوراک هایی مثل کباب جگر، دل و قلوه قرار می گیرد. این کباب از چربی اطراف کبد گاو و گوسفند، لوزالمعده، خوش گوشت و تیروئید تشکیل می شود.
خانم با جدیت گفت: مگه خوئک ممنوع نیست می گن از لحاظ بهداشتی ضرر داره. بلند بلند خندیدم و گفتم: مگه نمی دونی؟ خانمم با تعجب گفت: چی رو؟ دوباره خندیدم و گفت: اینکه هر چیزی که خوشمزه باشه برای بدن ضرر داره. قورمه سبزی خوشمزه تو که یه وجب روغن روشه هم ضرر داره. بجنبید داره دیر می شه دیگه جا برای نشستن نیست. درحالی که چراغ های جگرکی های میدان بهمن خاموش و روشن می شد داخل جگرکی معروف شدیم.
کارشناس فروش