هنگامی که بحث نوآوری پیش می آید، بسیاری از افراد پیشرفت های حوزه کامپیوتر را مدنظر قرار می دهند. با این حال نکته ای که باید به آن توجه کرد، نوآوری به معنای فراتر و کلی کلمه است. به این ترتیب دیگر تنها به پیشرفت های حوزه IT نوآوری نخواهیم گفت. همچنین اصل دیگری که در مورد نوآوری باید مدنظر داشت، عدم اختصاص آن به کارهای بزرگ است. به عبارت ساده، بسیاری از افراد تنها فعالیت هایی را نوآوری قلمداد می کنند که تغییری شگرف در نظم کنونی پدید آورند.
نکات فوق را به این دلیل ذکر کردم تا با ذهنیتی نسبتا متفاوت وارد بحث وسوسه کننده نوآوری در عرصه کسب وکار شویم. در ادامه به بررسی این موضوع از نقطه نظر کارشناسان بزرگ و مدیران موفق خواهیم پرداخت.
ایده
ویرلپول امورزه، بزرگ ترین برند تولید لوازم خانگی در سراسر جهان است. در این بحث ابتدا به نوآوری جسورانه مدیرعامل اسبق این برند در سال 1999 خواهیم پرداخت.
دیوید ویتوام شخصی است که در آن دوره زمانی مدیریت و رهبری برند ویرلپول را بر عهده داشت. دیوید براساس تحلیل شرایط و موقعیت برند خود در بازار به این نتیجه رسید که دیگر نمی توان با تکیه بر پروژه های عظیم موفقیت ویرلپول را تضمین کرد. در واقع مشکل اصلی ویتوام تأمین بودجه مالی سنگین چنین پروژه هایی بود.
بر همین اساس وی تصمیم گرفت طرح های بزرگ را کنار گذاشته و به ایده های کوچک، کاربردی و نیازمند هزینه اندک روی بیاورد. نکته ای که باید در اینجا به آن اشاره کرد، تفاوت تضمین سود این دو نوع پروژه است. در پروژه های بزرگ به طور معمول سودی اندک ولی تضمین شده به دست می آید. با این حال در ایده های کوچک هزینه کمتر است اما ریسک کسب سود بیشتر خواهد بود.
باتوجه به طرح دیوید، وی شرایط گذار از شیوه قدیمی را در سه مرحله پیش بینی کرده بود:
1- در گام نخست افرادی تحت عنوان «I-Mentor» در شرکت مسئولیت جمع آوری اطلاعات مورد نیاز برای پایه ریزی ایده های کوچک و کم هزینه را بر عهده گرفتند. این افراد همانطور که قابل پیش بینی است، وظیفه گشت وگذار در بخش های مختلف شرکت ویرلپول را بر عهده داشتند. همچنین براساس صحبت های ویتوام، این افراد وظیفه جلوگیری از طراحی ایده های پرهزینه را نیز عهده دار بودند. به این ترتیب تا حدود زیادی جلوی خلق ایده های گران قیمت گرفته شد.
2- در مرحله بعد شرکت به 22000 نفر از کارمندانش ماموریت داد به دنبال ایده های کوچک و تأثیرگذار بروند. این ایده در هر دو بخش فروش خارجی و مدیریت داخلی (علوم اداری) تنظیم شده بود و انتخاب میان آنها بر عهده کارمندان قرار داشت. لازم به ذکر است که ایده های برتر توسط هیأت مدیره تشویق شده و جایزه نقدی به طراح آن تعلق می گرفت. بر همین اساس و با تلاش های شرکت، ارزش ایده های کارمندان از 350 میلیون دلار در ابتدای کار به 3 میلیارد دلار در سال 2006 رسید.
3- نانسی اسنایدر فردی است که دیوید به منظور نظارت بر جریان گذار از شیوه قدیمی منصوب کرد. اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، ویتوام بخش بزرگی از موفقیت خود را مدیون حضور اسنایدر در کنار خود است. بر همین اساس می توان به نقش تأثیرگذار معاونان در کسب موفقیت این برند اشاره کرد.
همانطور که اشاره شد، اسنایدر نقش غیرقابل انکاری در کسب موفقیت ویرلپول داشت. در ادامه قصد داریم به منظور درک بهتر موضوع، بخشی از سخنان اسنایدر را مورد بررسی قرار دهیم.«نکته مهم در مورد تقویت نوآوری، توجه به گستردگی آن است. در واقع نوآوری باید توسط همه افراد درگیر با شرکت پذیرفته شود، همچنین مشتریان نیز باید درباره ماهیت این نوآوری و تغییرات آگاهی به دست آورند. مورد اخیر عمدتا در حیطه مسئولیت شبکه بازاریابی و تبلیغات برندها است.
باتوجه به نکات ذکر شده، ویرلپول همه کارمندان و مشتریان را در جریان ماجرای نوآوری اش قرار داد. هنگامی که چنین امری صورت گیرد، سرعت پیشرفت پروژه نوآوری به طور غیرقابل باوری افزایش خواهد یافت. در این هنگام دیگر نیاز نیست حساسیت زیادی نسبت به سرعت پروژه ها به خرج دهید؛ دستی نامرئی همه امور را به پیش خواهد برد.»
اگرچه تجربه موفق برند ویرلپول و مدیر برجسته اش را از نظر گذراندیم، با این حال نباید نسبت به دیدگاه نویسندگان مطرح حوزه مدیریت و رهبری تجاری بی توجه باشیم. مایک سوتن و کریس وست نوشته جالبی را در مورد اهمیت تقویت دیدگاه و ذهنیت کارآفرینانه در سازمان ها بیان کرده اند: «شرکت های بزرگ به طور معمول در امر نوآوری شکست خواهند خورد.
این امر به دلیل نادانی یا حماقت شان نیست، بلکه علت اصلی را باید در هوشمندی آنها جست. به عبارت ساده، این برندهای غول آسا هرچه در کسب وکارشان پیشرفت می کنند، بهتر نسبت به منابع کسب سود راحت تر آگاه خواهند شد. بر همین اساس دیگر تمایلی به تغییر و نوآوری نشان نمی دهند، زیرا منابع کسب سود آسان را یافته اند. در همین زمان است که یک برند رقیب با تحمل هزینه دشوار تغییر و نوآوری، برای این شرکت های ایستا مشکل آفرین خواهند شد.»
آنچه در عمل باید انجام دهید
- به طور معمول شرکت ها امکانات لازم برای خلق ایده های نوآورانه را در اختیار افراد محدودی قرار می دهند. بر همین اساس توصیه من وسعت دادن به طیف دریافت کننده امکانات است. در واقع نباید میان کارمندان فرقی گذاشت. شاید یک ایده جالب به ذهن کسی برسد که حتی فکرش را هم نمی کنید.
- نوآوری نیاز به اطلاعات و امکانات مناسب دارد. بر همین اساس اگر واقعا به دنبال تقویت نوآوری در برندتان هستید، امکانات و اطلاعات موردنیاز را مهیا سازید.
- یک برنامه مناسب برای تقویت نوآوری باید همه کارمندان را پوشش دهد. به این ترتیب دیگر نیازی به صرف هزینه و زمان زیاد به منظور آموزش کارمندان نیست. به عبارت ساده، در این شرایط هر کارمندی ناخودآگاه با پروژه نوآورانه شرکت هماهنگ خواهد شد.
- طرح نوآوری تان را تنها محدود به یک بخش خاص نکنید. هیچ بخشی مزیت آشکاری نسبت به سایرین ندارد که بخواهیم براساس آن بخش هایی را از مشارکت در جریان نوآوری محروم سازیم.