موفقیت های بزرگ همیشه با یک جرقه کوچک و به نظر بی اهمیت شروع می شوند. نه تنها در زمینه کسب وکار، بلکه در زندگی روزمره نیز تجربه نشان داده است که توجه به نکات ریز و در وهله نخست پوچ ، دارای ایده های جذابی هستند.
همچنین باید افزود که کسب موفقیت در دنیای کسب و کار فرمول و قاعده خاصی ندارد. به یاد دارم که هنگام تحصیل در دانشگاه برای کسب جایزه بهترین استارتاپ دانشجویی مدت هفت ماه مطالعه کردم، اما طرح یک دانشجوی شیمی بود که جایزه را به دست آورد. هنگامی که از وی در مورد فرآیند طراحی برنامه اش پرسیدم، به من گفت که تنها دو ساعت پیش این طرح به صورت تصادفی به ذهنش رسیده است.
قاعده خاصی در دنیای کسب وکار وجود ندارد؛ گاهی مواقع موفقیت براساس برنامه منسجم به دست می آید و برخی اوقات از دل بی برنامگی و آشفتگی. استراتژی برند هوندا برای ورود به بازار موتورسیکلت آمریکا نیز یکی از همین اتفاقات عجیب دنیای کسب وکار محسوب می شود.
این تصمیم هنگامی گرفته شد که شرکت مادر هوندا در ژاپن با دشواری های مالی فراوانی روبه رو بود. بر این اساس فکر صرف هزینه سرسام آور برای بازاریابی و تبلیغات باید کنار گذاشته می شد. مشکلات مالی به قدری زیاد بود که تیم اولیه شرکت برای بررسی بازار آمریکا شامل تعداد اندکی از کارمندان و 50 مدل آزمایشی هوندا برای فروش در این کشور بود.
با این حال علت اصلی ورود این برند ژاپنی به بازار بزرگی مانند آمریکا را باید در همین کمبود سرمایه جست وجو کرد. بر این اساس کسب سرمایه موردنظر به منظور رهایی از بحران مالی انگیزه اصلی ورود به بازار آمریکا بود. شاید عجیب به نظر برسد اما کشور ژاپن، برند هوندا را مجبور کرد انتهای موتورسیکلت های خود را با ارتفاع بیشتری ساخته و برای صادرات آماده کند (اگرچه علت این توصیه کشور ژاپن به شرکت درمورد مسائل ایمنی بهتر بود، با این حال رئیس جمهور وقت آمریکا آن را شبیه علامت بودا دانسته و چنین امری را به فال نیک گرفت و نکته جالب اینکه تأثیر این امر در فروش بیشتر هوندا در آمریکا مشهود است. )
با این حال ماجرای کسب موفقیت هوندا در آمریکا به همین سادگی ها هم نبود. در واقع مدل های اولیه که به این بازار بزرگ صادر شدند، چندان مناسب جاده های این کشور نبودند. به عبارت بهتر، موتورهای شهری ژاپنی برای حومه نشین های آمریکایی طراحی نشده بود و همین امر موجب خرابی موتورهای این شرکت شد.
در همین شرایط بود که مدیرعامل هوندا به تیم خود دستور طراحی موتورهای جدید و مناسب شرایط محیطی آمریکا را داد. نکته بسیار مهم، در سرعت عمل طراحی مدل های جدید نهفته بود. در واقع با توجه به شکست اولیه اگر این برند دیر اقدام به جایگزینی محصولاتش می کرد، بازار آمریکا را به طور کلی از دست داده بود.
ایده خلاقانه ای که موتورهای جدید شرکت را تبدیل به محبوب ترین وسایل نقلیه آمریکا کرد، طراحی کوچک و کم حجم آن است. ماجرا از جایی شروع شد که طرح مدل جدید به دست رئیس شرکت رسیده و وی تغییراتی را روی این طرح اعمال کرد. به منظور ریشه یابی این تغییرات باید به شعار اصلی شرکت توجه کرد: «تهیه وسیله نقلیه ارزان قیمت برای تمام مردم.» تقویت موتورهای بنزینی شرکت به همراه بدنه جمع وجورتر منجر به معرفی یکی از محبوب ترین وسایل نقلیه ارزان قیمت تاریخ آمریکا شد.
نکته جالب اینکه طرح اصلاح شده توسط رئیس شرکت شباهت بسیار کمی به طرح اولیه داشت و این به معنای شکست طرح چندین هزار دلاری تیم شرکت در برابر ایده ساده رئیس شرکت بود. فروش 403000 دستگاه موتورسیکلت در سال 1998 پروژ ه ای است که تنها از عهده شرکتی مانند هوندا بر می آید.
همانطور که در ابتدا در خصوص ایده های ناگهانی و نبود قاعده مشخص در کسب وکار صحبت کردیم، در اینجا نیز شاهد کسب موفقیت تحسین برانگیز هوندا با استفاده از ایده جالب رئیس آن بودیم.
آنچه بسیاری از شرکت ها را از کسب موفقیت دور می کند، تلاش برای برنامه ریزی برای همه امور و عدم علاقه به تصمیم گیری سریع است. به عبارت بهتر، اگرچه کسب موفقیت با برنامه ریزی پیوند نزدیکی دارد، با این حال در عمل چنین امری کمتر مشاهده شده است. همچنین یک شرکت نیازمند تحرک و پویایی نیز است. بر این اساس تصمیم گیری سریع یکی از ویژگی های مدیریتی است که باید به آن بیشتر توجه کرد.
پرسش هایی برای پیشرفت
- وجود بخش R&D(توسعه و تحقیقات) در هر شرکتی ضروری است. با این حال باید از خود پرسید که در شرایط اضطراری، بدون اطلاعات این بخش قادر به تصمیم گیری مناسب هستیم؟
- ایده های خلاقانه برای شرکت مانند خون در رگ های انسان است. مهم نیست چه پستی در شرکت دارید، اگر قادر به ارائه ایده مناسب نباشید، تنها یک فرد معمولی در دنیای کسب وکار محسوب خواهید شد، بنابراین پرسش این است؛ ایده تان برای کسب موفقیت شرکت چیست؟