احزاب سیاسی در جهان به غیر از توجه به سیاست ورزی به شدت درگیر بحث تجارت و تأثیر گذاری و تأثیر پذیری کسب و کار از سیاست و برعکس هستند. در واقع احزاب در کشورهای مختلف به نوعی زمینه تحقیق در علوم سیاسی آن جامعه است و به همین دلیل تحقیقات کمی در وادی ارتباط حزب با بازرگانی انجام شده است. احزاب سیاسی براساس اصول رقابت سیاسی به دنبال کسب قدرت هستند و با قدرت گرفتن، ایده ها و افکارشان را در محیط های حاکمیت بر قرار می کنند.
در بسیاری از موارد حتی نام احزاب سیاسی گویای تفکرات و تلقیات آنان است. به طور مثال می توان از حزب کارگر در انگلستان یا حزب سوسیالیست در فرانسه نام برد. احزاب را در هیچ جا به عنوان حزب کسب و کار نمی شناسند. هر چند که در برخی موارد به این عنوان شناخته می شوند که دلیل آن حمایت برخی از احزاب از فضای کسب و کار است یا اینکه حزب به شدت تحت حمایت سیستم بازار و صنایع قرار می گیرد.
یکی از جهت گیری های اساسی در احزاب که باعث تأثیر بر مسیرشان می شود، دیدگاه حزب نسبت به اداره اقتصاد است. بعضی احزاب مانند حزب دموکرات آلمان به اقتصاد آزاد اعتقاد دارند. البته نظرات احزاب در مورد کسب و کار بیش از یک وجه را پوشش داده و گاهی شامل مسائل سازمانی، ایدئولوژیک و مالی نیز می شود.
البته هیچ گاه نمی توان گفت که یک طرز فکر در حزب سیاسی تفکر اساسی بوده و همیشه با توجه به شرایط، تعادلی برقرار می شود و البته معمولاً دیدگاه های متفاوت در حال رقابت با یکدیگرند. تقریباً همه احزاب از محور کسب و کار به منظور افزایش آرای خود بهره می گیرند که در نتیجه تحلیل آنان و پیش فرض های محیطی صورت می پذیرد. ولی آنچه مسلم است هیچ سیاستمداری بدون کسب نظر موافق نسبت به فضای کسب و کار نمی تواند مسیر خود به سوی حاکمیت را هموار سازد.
از ابزارهایی که احزاب برای جلب نظر اقشار صنعت و تجارت در ادوار مختلف بهره گرفته اند می توان به کاهش مالیات، فروش اراضی دولتی به ساکنان زمین ها و خصوصی سازی ها اشاره کرد. به طور کل می توان گفت که حزب محافظه کار انگلستان و جمهوری خواه آمریکا استراتژی هایی را دنبال می کرده اند که با فاصله از کسب وکار اقدام به جذب آرا کنند اما حمایت آنان را داشته باشند.
با توجه به این سوگیری اصحاب تجارت به صورت معمول سعی می کنند از حمایت این دو حزب اجتناب کنند که نتیجه آن پیروزی بیشتر برای دموکرات ها و حزب کارگر بوده است. البته این به معنای عدم حمایت تجارت از جمهوری خواهان یا محافظه کاران نیست بلکه تنها نشان دهنده سمت و سوی کلی است که با افتراق چند در صدی همراه است. البته گاهی و در شرایط خاصی از زمان مانند رکود بزرگ افراد در حزب دموکرات اغلب روش هایی یافته اند که حمایت بخش تجارت و منتقدان سیستم کسب وکار را یک جا جمع کنند.
احزاب سیاسی نهاد های پیچیده سیاسی هستند که ایدئولوژی ها و منافع را برای پیروزی در انتخابات متوازن می کنند. هیچ کدام از احزاب برای موفقیت نمی توانند خود را نماینده یک بخش معرفی و به صورت تک بعدی اقدام کنند. احزاب به ندرت نهادهای سیاست گذار هستند. احزاب راست میانه به صورت سنتی حامی تجارت بوده و قدرت را با بخش کسب وکار تقسیم می کنند و البته هیچ حزبی خود را حزب صرفاً تجاری نمی داند. به طور معمول احزاب مربوط با کسب و کار به ندرت سیاست گذاری های تعریف شده ای در این زمینه از خود ارائه می دهند.
در ادبیات سیاسی سیاست گذاری افراد سیاسی با تورم و بیکاری، رشد و عدالت و امثال آن بیان می شود که در نهایت پوشاننده افکار و اعمال همتراز است. با اینکه این تعاریف ظاهری ساده دارند در دوره های مختلف باعث ایجاد تنش های سیاسی گسترده شده اند که می توان به مبارزه کویزومی و منتقدان اصلاحات در ژاپن اشاره کرد. احزاب موافق کسب و کار همواره از دو مسیر تأثیر گرفته اند. اینکه گرایش برای کاهش تأثیر و قدرت احزاب وجود داشته است.
در بسیاری از دموکراسی های پیشرفته احزاب برخلاف رهبران شان نقش کم اهمیتی در سیاست گذاری ایفا می کنند. امروزه کارکرد عمده احزاب سیاسی فراهم کردن فرآیندی برای به قدرت رسیدن کارآفرینان سیاسی است. این رهبران سیاسی حزب خود را از ایجاد تصویری که ذهن رأی دهندگان را مخدوش کند بر حذر می دارند. همچنین احزاب نمی توانند منافع شرکت ها را فدای تعاریف عمومی همچون بحث مالیات و غیره کنند.
همچنین در سال های گذشته شکاف بین احزاب پیرامون جهت گیری های سیاسی کمتر و میزان همسویی نسبی بیشتر شده است. به بیانی می توان گفت احزاب سیاسی فعلی به حامی و حامی تر تقسیم می شوند و همین مسئله باعث کاهش تمایز در دیدگاه احزاب در رابطه با بحث کسب وکار شده است. هر چند در مورد شرایطی همچون رکود سال 2008 و تبدیل کسب وکار و اقتصاد به چالش جامعه، دیدگاه ها متمایز تر شده و فرصت ها نمایان می شوند.
دکترای مدیریت استراتژیک