به نظر من مشکلات فعلی تلویزیون تنها به بخش نمایش محدود و منحصر نمیشود، بلکه عدم اعتماد مردم به تلویزیون که امروزه در توجه آنها به شبکههای ماهوارهای بروز یافته است و طبق آمار ۶۰درصد از آنها بیننده شبکههای ماهوارهای هستند، مشکل جدیتری است. یکی از دلایل از دست رفتن مخاطبان سریالهای ایرانی، هویت خود تلویزیون است که مقبولیت عمومی بین مردم ندارد و این بیاعتمادی عمدتا از بیاعتمادی به اخبار صداوسیما ناشی میشود.
مردم باید از بازتاب واقعی شرایط روزمره جامعهشان در خبرهای تلویزیون اطمینان یابند و برای این منظور کافی است مدتی از نگاه حاکمیتی و سیاسی حاکم بر رسانه فاصله بگیریم. مردم دوست دارند تلویزیون داخلی را تماشا کنند، چراکه رسانه ملی با وجود همه مشکلاتش سالمترین و نجیبترین تلویزیون دنیاست و میتوان بچهها را با خیالی راحت پای تماشای آن نشاند. متأسفانه در امر سریالسازی در تلویزیون و بهطور کلی نمایش کشور تولید فیلمنامه و پژوهش بر نگارش قصه جدی گرفته نشده است.
برای مثال رقم دستمزد یک فیلمنامهنویس برای یک تلهفیلم از یک پروژه ۱۵۰میلیونی، تا همین اواخر ۵میلیون تومان یعنی کمتر از ۳ درصد بود. بنابراین طبیعی است که نویسنده نمیتواند برای نگارش وقت بگذارد، رمان بخواند و اقتباس کند یا برای سوژهیابی به سفر برود و از تیم تحقیقاتی کمک بگیرد و در نهایت خروجیاش آن چیزی میشود که میبینیم. مشکل دیگر سریالسازی به وضعیت تولید در تلویزیون بازمیگردد.
در حال حاضر به تعدادی آدمهای خاص با تیمهای تولید ثابت فرصت همکاری داده میشود و اجازه ورود افکار جدید و جوانترها را به عرصه نمیدهند و بسیاری از ایدهپردازان و افراد خلاق به دلیل ارتباطات محدودتر بیکار میمانند. بهنظر میرسد در شرایط موجود با توجه به بحرانهای اقتصادی و عدم اعتماد مردم به تلویزیون تنها راهکار مؤثر بهبود وضعیت سریالسازی توجه به اقتباس است.
اگر رمانهای داخلی و خارجی پرمخاطب و امتحان پس داده به فیلمنامه تبدیل شوند و با دستگاههای دولتی که متأسفانه این روزها با تلویزیون میانه خوبی ندارند در امر سریالسازی مشارکت کنیم میتوان راهحلی برای نجات تلویزیون از این وضعیت یافت. همچنین میتوانیم به جای سریالهای متعدد سریالهای کمتری با فیلمنامههای خوب تولید کنیم. برای مثال اگر یک «هزاردستان» بسازیم بهتر است از تولید پنج سریال آنتنپرکن بیمخاطب.