دوست دارید که بهعنوان یک مدیر، علاوه بر تکنیکهای همیشگی برای مصاحبه شغلی از کاندیداهای احراز شغلتان از اسکن مغزی نیز استفاده کنید؟! شاید تعجب کنید اما این روشی نوین در دنیاست و به نظر میرسد اکنون در حال وارد شدن به این عصر هستیم. اگر میخواهید بیشتر درباره این رویکرد بدانید با گزارش امروز همراه باشید.
مدیریتی برمبنای استفاده از علوم مختلف
مدیریت عصبی، استفاده از علوم عصبشناسی، تکنولوژی و دیگر علوم زندگی برای تحلیل مسائل مدیریتی و اقتصادی است. این رویکرد بر کاوش فعالیتهای مغز انسان و فرآیندهای مغزی در هنگام مواجهه افراد با مسائل مدیریتی و اقتصادی تمرکز دارد. این رویکرد شامل علم تصمیمگیری توسط شبکههای عصبی، اقتصاد و بازاریابی عصبی، مهندسی صنعتی و سیستمهای مدیریت است. ایده اسکن مغزی در استخدام با استقبال اندک داوطلبان مواجه میشود. این روش مانند روش مرسوم ارزیابی توانایی و عدم تواناییها اما با اسکن مغزی است.
تعامل تئوری تصمیمگیری و مدیریت
سالها قبل دانشمندان علوم رفتاری، بیان کردند که دغدغه تعامل میان تئوری تصمیمگیری و مدیریت را دارند. کار آنها برای کسب وکارها کاربردی بود و تحتالشعاع کار اقتصاددانان نیز قرار داشت و فرض رفتار منطقی و اطلاعات کامل مبنای بیشتر کارهای اقتصادی بازار محور بود. در آغاز، سهم علوم رفتاری در مدیریت عصبی، برمبنای تستهای آزمایشگاهی بود. آنها شروع به تعریف معیارها (دستکم میان افراد حوزه آزمایش خود کردند.) برای مثال یک معیار چنین تعریف شد که افراد به بازگشت سرمایه بلندمدت در قبال کسب سودهای کوتاهمدت تمایل دارند. شخصی که انتظار پرداخت مبلغی بالاتر از 10 هزار تومان برای بلیت یک مسابقه ورزشی دارد، هنگامی که آن را با همان قیمت بهدست میآورد تمایل دارد که با مبلغ بالاتری آن را به فروش برساند که این خلاف پیشبینی اقتصاد است. این رفتار که اثر موهبتی نیز نامیده میشود، توسط مدیریت عصبی میتواند بررسی شود. این یکی از رفتارهایی است که به ما کمک میکند تا شرح دهیم که چرا بازارها همیشه منطقی نیستند و چرا منعکسکننده اطلاعات کامل نبوده و چرا مردم ارزانتر میخرند و گران میفروشند؟
باید یاد بگیریم که کدام بخش مغز بر چگونگی احساس حمکرانی میکند و چگونه نسبت به این محرک پاسخ داده شده و چگونه به چالشها پاسخ میدهیم؟ تکنولوژی اسکن مغزی، ابعاد جدیدی به این کار اضافه میکند. با معرفی محرکهای مختلف در حین اسکن مغزی افرادی که قصد استخدامشان را دارید، میتوانید احساس آنها و چگونگی پاسخ به آن محرک و واکنششان را درک کنید.
اسکن مغز، معیار تصمیم درباره پرسنل
اخیرا مطالعهای درباره عدهای از جوانان آمریکایی سوالاتی را در همین باره، یعنی ورود به عصر مدیریت عصبی برانگیخت. در این تحقیق، محققان ادعا کردند که دریافتهاند ساختار ذهنی و تراکم سلولها در نیمکره راست مغز مرتبط با تمایل به ریسک خواهی است. از این اطلاعات میتوان در مدیریت پرسنل به خوبی استفاده کرد. افرادی را که تمایل به بلندپروازی و هیجان دارند در منصبهای مرتبط به آن و افراد گوشهگیر را در منصبهای مختص خود قرار داده و نحوه تعامل و رفتار با هر کدام از آنها را نیز بدانند. در واقع مدیریت و رهبری عصبی یعنی بهکاریگیری نتایج اسکن مغزی در عمل و رفتار با کارکنان و در مقابل بازاریابی عصبی یعنی کاربرد مستقیم این نتایج در چگونگی تغییر بازار است.
مدیریتی از نوع روانشناسی سازمانی
متخصصان این حوزه مغز را بهعنوان منبعی برای جمعآوری اطلاعات درباره چگونه بهتر برآورد کردن نیازها و خواستههای مخاطب میبینند. در مدیریت عصبی میان مغز کارمند و انگیزه او برای کار ارتباط مستقیم وجود دارد. مدیرانی که برمبنای این روش کار میکنند، به دانستن درباره رفتارهای زیردستان خود بیشتر علاقهمند هستند و از آن در جهت مدیریت بهتر الهام میگیرند. مدیران بازاریابی نیز از این نتایج در زمینه خریدوفروش و برندینگ در جهت جذب مشتری بیشترین استفاده را میکنند. مدیریت عصبی یک حیطه گسترده از نوع روانشناسی سازمانی است که میتواند در تمام ساختارها، فرآیندها و استراتژیها اعمال شود. اگر کسب وکارها بر تعاملات انسانی تمرکز کرده و سپس تاثیر دانش مغز بر آن را بررسی کنند، میتوانند به شرح راهحل برای بسیاری از مسائلی که با آن مواجهند اقدام کنند.
درواقع اگر از کاربرد روشها و دانش علوم عصبی و چگونگی درک کارکرد مغز در مدیریت آگاه باشیم، میتوانیم به خوبی از این پدیده نو در سازمانهایمان بهره گیریم. با اعمال علوم عصبی و روانشناسی در فرآیندهای مدیریت کارکنان و بررسی رفتار آنها میتوان محرکهای اثرگذار و چگونگی اثرگذاری بر رفتار کارکنان را دریافت و از آن در جهت بهینهسازی رفتار با ابزارهای مختلف و نحوه مدیریت بهتر بهره جست .