اقتصاد ایران تقریباً از 1980 به بعد، با چالشهای بسیاری مواجه شد که یکی از نتایج این چالشها کاهش سرمایهگذاری در صنعت خردهفروشی کشور بود؛ بهویژه اینكه این موضوع با جنگ تحمیلی در ایران مقارن شد. در این دوران که فعالیت خردهفروشان بینالمللی و چندملیتی در ایران ممنوع بود و همچنین تمایلی به سرمایهگذاری در چنین شرایطی وجود نداشت، تعداد زیادی از فروشگاههای كوچك مثل دریانیها و. . . بهصورت زنجیرهای ولی مستقل ایجاد شدند و بدون آیندهنگری اثربخش و سیاستگذاری درست این پدیده بهصورت قارچ گونه زیاد شد؛ بهطوریکه در حال حاضر رتبه سرانه خردهفروشی در ایران از نظر جهانی رتبه نخست بوده و مدیریت و كنترل آن هزینه بالایی را به خود اختصاص داده است.
نكته دیگر در تقویت این موضوع داشتن ریسك بالا برای بخشهای صنعتی و کشاورزی بود، تا اینكه محصولات آنها بهصورت ناخواسته در انبارها ذخیره نشود و عرضه محصولات به بازار محقق شود. به همین جهت مردم در بخشهای مختلف فروشگاههای کوچک خود را باز كردند و به فروش محصولات این صنایع غذایی و كشاورزی پرداختند.
شبکه توزیع فعلی كشور
این شبکه توزیع به شكل سنتی، ناکارآمد و معیوب در حوزه توزیع طی سالهای اخیر پیامدهای منفی را برای اقتصاد كشور به وجود آورده است. با اینکه توانسته نقش توزیع را انجام دهد ولی سامانهای هزینهزا، پراكنده، تنشزا و ناکارآمد برای صنایع كشور و همچنین مصرفکننده ایرانی بوده است. طوری که محصولات صنایع كشاورزی و غذایی، پس از چند دست چرخیدن به دست مصرفکننده نهایی میرسید و همین امر به افزایش بهای محصولات منجر میشد.
علاوه بر این قیمت اقلام در هر منطقه در مقایسه با منطقه دیگر تفاوت داشت که دلیل آن تلاش فروشندگان برای افزایش میزان سود خود بود و این سیستم به دلیل عدم اثربخشی فضایی را برای رانت، فساد، واسطهگری مخرب و... ایجاد میکند تا قیمت از كارخانه/ مزرعه تا بهدست مصرفکننده بیشتر از پنجبرابر قیمت اولیه شود. این سامانه نیاز به پایش اساسی و بنیادی در قالب اصلاح پلتفرم توزیع در كشور، بهمنظور كاهش واریانس نیاز دارد و علت اصلی حلقه معیوب در بخش توزیع، وجود چنین سامانه سنتی، ناکارآمد و مخرب برای هر دو عضو فعال اقتصادی یعنی صنعت و مصرفکنندگان است.
تجربه خردهفروشیهای مدرن در ایران
خردهفروشی در ایران بهویژه درزمینه خواربار طی سالهای گذشته بهویژه از سال 2007 تغییرات زیادی را به خود دیده است. پس از معرفی فروشگاههای بزرگ زنجیرهای در كشور مانند كوروش، سپه، رفاه، شهروند، اتكا و. . . عدم موفقیت در جلب نظر مشتریان ایرانی به دلیل نداشتن برنامه توانمند در جذب سهم درآمد مصرفی از سبد خانوار ایرانی مشهودتر شد. سهم درآمد قابلتصرف در سبد خانوار ایرانی تا سال 1990 از طریق فروشگاههای زنجیرهای در ایران نزدیك به 6درصد است؛ به همین جهت سیاستگذاران صنعت و معدن و تجارت در كشور پروژه انجام اصلاحات در صنعت خردهفروشی را مورد تاکید قرار داده و نقش بخشخصوصی را در این مسیر بهصورت پررنگ مورد تاکید قراردادند و این تنها گزینه ممكن برای خروج خردهفروشی كشور از وضعیت پراكنده و مخرب روبه رشد بود.
این مسیر باعث شد پروژههایی تعریف شود كه هر شركت خردهفروشی حداقل 200 خردهفروشی ریز و سوپرمارکت موجود كشور را ساماندهی کند و روی آن متمركز کنند كه این پروژهها نیز به دلیل نداشتن برنامه اثربخش و کارآمد، نتوانست زیاد موفق باشد و همچنان این حلقه معیوب به دلیل افزایش پراكندگی و نبود برنامه قوی در این مقطع همچنان بدون اصلاح باقی ماند. در مقطع سوم رشد و توسعه در این صنعت که بهصورت عملی از سال2008 شروع میشود رشد ناگهانی و شتاب گونه سوپرمارکتها و هایپرمارکتها بود و در این میان بسیاری از محصولات این فروشگاهها را اقلام وارداتی تشکیل میداد. درنهایت نخستین هایپرمارکت چندملیتی در سال ۲۰۰۹ در تهران فعالیت خود را آغاز کرد و این هایپرمارکت بهنام هایپر استار (HYPERSTAR) بهعنوان نماینده شركت ماف دوبی بوده كه زیرشاخهای از شركت كارفور فرانسه با رویكرد فرانچایز است و نماینده شركت كارفور در آسیا همین شركت MAF است و از این طریق در ایران سرمایهگذاری خود را شروع كرد و بحث نحوه سرمایهگذاری و شكل ورود به بازار ایران و مدل کسبوکار آن بحث مفصل دیگری است كه در برنامههای آتی اگر عمری بود تشریح خواهم كرد.
ولی ورود این شركت به ایران بهعنوان نقطه عطفی در مدرنسازی صنعت خردهفروشی بود و مدل موفقی را در ایران پشت سر گذاشته و باعث شد در شهرهای دیگر ایران این مسیر توسعه یابد بهعبارتدیگر توانست بازار ایران و سبك مصرفکننده ایرانی را با مدل کسبوکار خود همراه کند و یك کسبوکار سودده را در ایران داشته باشد و تا به امروز ازنظر اقتصادی و حتی فرهنگی كمترین چالش را ایجاد کرده و این حداقل مقدار در کسبوکارها طبیعی بوده و آینده رو به رشدی را در ایران میتوان پیشبینی کرد. در برنامههای توسعه این شركت برنامه استراتژیك نفوذی را میتوان هم در توسعه شكل فروشگاهها و هم توسعه بازارهای دیگر مشاهده کرد چراکه از دید این شركت با توجه به روندها و فعالیتهای آنها در ایران، بازار ایران یك اقیانوس آبی برای صنعت خردهفروشی است و از نظر اینجانب با توجه به دانش و تجربه و شناخت از بازار این صنعت در ایران واقعاً جذاب و بهعنوان قطب مزیتدار و جذاب برای سرمایهگذاران است. برای شفاف شدن این فضا سعی میکنم عوامل مهم در این صنعت را بهصورت مختصر بیان کنم تا موارد فوق مورد تایید قرار گیرد.
1- تسهیلات و راحتی از نگاه مصرفکننده ایرانی
تــسـهـیـلات و راحــتـی بهتدریج به یکی از نیازهای اصلی مصرفکنندگان ایرانی تبدیلشده و گستردهتر خواهد شد و فروشگاهها برای اینکه بتوانند محصولات متنوعی را به مشتریان عرضه کنند مجبور به توسعه فضای خود هستند. در همین حال با ورود خردهفروشان بینالمللی به بازار ایران، خردهفروشی در بخش خواربار وارد فاز جدیدی شده است. از طرف دیگر، خردهفروشی در بخشهای دیگری غیراز خواربار همچنان در بخشهای کوچک انجام میشود اما همچنان واریانس بالای این سامانه خردهفروشی، بهصورت ناکارآمد و مخرب تاثیرات منفی بیشتری را به بخش صنعت و مصرفکننده تحمیل میکند.
2- شتاب مصرفگرایی در ایران
پدیده دیگری كه مطابق آمارها و روندها در بخش مصرفی ایران شاهد هستیم، مفهوم مصرفگرایی و الگوی مصرف با متغیرهای خاص خود است كه این موضوع به دلایل متنوع ازجمله فرهنگ و برنامهریزی غلط تبلیغاتی توسط بنگاههای صنعتی، رسانه و... كه باعث تقویت مصرفگرایی شدید شده و پدیده مصرفگرایی در ایران رشد سریع و شتابنده داشته و در حال حاضر نیز از سرعت آن نهتنها كاسته نشده بلکه متغیرهای كلان و عملیاتی بیانگر رشد بالای این پدیده در مصرفکنندگان ایرانی است، بهویژه بحث تنوع و مطلوبیت طلبی را به این متغیر اضافه کنید. در طول پنج سال گذشته خانوارهای شهری ایرانی که بیشتر هزینههای خود را بر کالاهای مهم متمرکز میکردند تمایل بیشتری برای خرید محصولات جدید، متنوع و برندینگ پیداکردهاند که یکی از دلایل اصلی آن در دسترس بودن این محصولات به دلیل افزایش واردات است.
3- وضعیت خردهفروشی از بعد فرهنگی
نكته مهم دیگری كه باید در ساختار بازار ایران به آن توجه شود، وضعیت ساختار خردهفروشی متفاوت با سایر کشورها صرفاً از بعد فرهنگی است و آن اینكه ساختار خردهفروشی در اغلب شهرهای ایران تقریباً یکسان است. در هر شهر منطقهای به نام بازار یا راستهبازار / بازار محلی وجود دارد که عمدهفروشانی در آنجا مشغول فعالیت هستند و خردهفروشان مستقل اقلام موردنیاز خود را ازآنجا تهیه میکنند. این عمدهفروشان نیز بهطورمعمول محصولات خود را از بازار مرکزی تهران، تبریز و... که در قلب هر استان قرار دارد تهیه میکنند و این بدان معنی است که تاثیر فروشگاههای زنجیرهای همچنان محدود است.
4- مدرن نشدن خردهفروشان
براساس ساختار سنتی خردهفروشی در ایران محصولات از طریق عمدهفروشان به خردهفروشان و پس از آنها به دست مردم میرسد و درنتیجه خردهفروشی همگام با افزایش تنوع محصولات مدرنیزه نشده و توسعهنیافته است و مـصـرفکـنندگان این فرصت را ندارند تا از متدهای جدید خرید و همچنین انواع فروشگاههای مدرن برخوردار شوند.
5- استراتژی افزایش تعداد خردهفروشان
طی سالهای گذشته استراتژی اصلی فروشگاههای بزرگی همچون شهروند و کارفور، افزایش تعداد شعب خود و حضور بیشتر در مناطق مختلف بوده است تا بتوانند مصرفکنندگان سنتی ایرانی را به این فروشگاههای مدرن بکشانند و این در حالی است که در بخش غیرخواربار، همچنان فروشگاههای مستقل کوچک میدانداری میکنند و استراتژی مشخصی در این راستا برای آنها وجود ندارد. بسیاری از تامینکنندگان کالا به دلیل آگاهی از وضعیت معیوب این سامانه خردهفروشی، تلاش زیادی میکنند تا به کمک خردهفروشان و آنهم بهصورت پراكنده، مردم را به خرید کالاهایشان ترغیب کنند و در این میان از ترفندهای مختلفی همچون فعالیتهای تبلیغاتی هم برای مصرفکنندگان و هم برای خردهفروشان استفاده میکنند.
6- کوچک شدن سبد خانوارها
افزایش هزینهها در بخش کالاهای مصرفی، افزایش نرخ تورم و گسترش بیکاری بهویژه در میان جوانان و تاثیر آنها بر قدرت خرید مردم و صنعت خردهفروشی از دیگر موضوعاتی است که در این صنعت نقش مهم و تاثیر معنیداری دارد و روی خط فقر مصرفکنندگان تاثیرگذار است. اطلاعات بهدستآمده از مقدار خرید و ارزش خرید با تنوع كالایی در سبد خانوار برای سالهای 90تا 93 بیانگر این است كه مصرفکنندگان تنها قادر به خرید مایحتاج ضروری خود هستند و هزینهای در بخش اقلام لوکس نخواهند داشت. بهعبارت دیگر، در این مقطع به دلیل كاهش ارزش پول سبد خانوار نیز کوچکتر و اقلام بیشتر لوكس از این سبد حذف یا تعدیل شد. در حال حاضر وضعیت با قبل چندان تغییری نداشته و فقط روند سرمایهگذاری در ایران بهشرط طراحی پلتفرم قوی برای این صنعت میتواند تاثیرگذار باشد.
7- قدرت پایین رقابت تولیدکنندگان داخلی در مقایسه با واردکنندگان
در هـــمـــیــن حــال سیاستگذاری دولت بر این بود تا ارزش برابری ریال در برابر دلار آمریکا را در سطح نامعقولی نگه دارد و همین امر باعث شده تا تولیدکنندگان داخلی قدرت رقابت با واردکنندگان را از دست بدهند. نتیجه چنین سیاستی تضعیف یا از بین رفتن بسیاری از صنایع داخلی بوده و این امر باعث میشود برندهای وارداتی حضور قدرتمندتری در بازار ایران داشته باشند و نقدینگی و سرمایهگذاری در بخش تولید به سمت كارهای نامولد حركت کند تا از سود بهدست آمده در بخشهای نامولد اقتصادی، به حفظ صنعت كمك نماید و این آسیب جدی در این مقطع به بدنه صنعت، خردهفروشی و مصرفکننده است؛ بهعبارتدیگر چرخه زنجیره تامین خردهفروشی با كاهش ارزش و محدودیتها و نابسامانیهایی روبهرو است.
* مشاور کسب و کار