زنان در آفریقای جنوبی همواره در خط مقدم تاثیرگذاری در دگرگونیهای این کشور قرار داشتهاند، اما مشارکت آنها در تحولات اجتماعی اغلب کمتر از حد انتظار بوده است. چقدر میتوان تجربه گذشته و فعلی زنان آفریقای جنوبی را در محبوب شناخته شدن این کشور در سالهای اخیر موثر دانست و چرا این موضوع مهم است؟ جمهوری آفریقای جنوبی (RSA) از سال 1994 همواره بهلحاظ سیاسی یک کشور نمونه بوده است. برای مثال در سال 2008 میلادی 43 درصد از اعضای هیأت دولت و 33 درصد نمایندگان قانونگذار، زن بودند. از جمله این افراد، نخستین معاون اول رئیسجمهور بود که در سال 2005 از سوی رئیسجمهور به این سمت انتخاب شد.
حضور زنان در مجلس نمایندگان از 27/8 درصد در سال 1994 به 43/3 درصد در سال 2009 رسید. این ارقام آفریقای جنوبی را در میان کشورهای پیشرو از نظر حضور زنان در منصبهای مهم سیاسی در جهان قرار داد. اگرچه در بخش دولتی حضور خانمها پررنگ و اثرگذار است اما در بخش خصوصی هنوز جای خالی خانمها در پستهای تصمیمساز احساس میشود. خانمها 51 درصد جمعیت 49/99 میلیونی آفریقای جنوبی را تشکیل میدهند.
در هسته اصلی سیاستهای دولت درباره زنان، یک استراتژی دوگانه وجود دارد که هدفش مدیریت همزمان میراث آپارتاید و دگرگونی در جامعه، بهویژه تحول در ارتباطهای زنان و مردان است. توانمندسازی زنان شامل پرداختن به خشونت علیه زنان، پدرسالاری، جنسیتگرایی، نژادپرستی، تبعیضهای سنی و ظلم و ستم ساختاری و نیز ایجاد یک محیط مساعد برای توانمند شدن زنان بهمنظور کنترل زندگیشان است.
زنان نقشی اساسی در آزاد شدن جمهوری آفریقای جنوبی داشتند. یکی از تحولات درباره آفریقای جنوبی که نمیتوان آن را فراموش کرد به آگوست 1956 برمیگردد. آنها در برابر ساختمان اصلی ریاستجمهوری در آفریقای جنوبی در اعتراض به قانونهای وضعشده راهپیمایی کردند. این حرکت زنان در دولت پساآپارتاید تحسین شد، بهطوریکه ماه آگوست را بهعنوان ماه زنان در آفریقای جنوبی میشناسند. در آفریقای جنوبی جدید زنان با چالشهایی جدی از جمله تجاوز، سوءاستفادههای کلامی، قاچاق انسان که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان بردهداری مدرن است و. . . روبهرو هستند.
از دیگر چالشهای زنان آفریقای جنوبی این است که باید تضمین کنند پول کافی برای تامین نیازهای اساسی خانواده را تامین میکنند. نقش زنان در دوره آپارتاید مسیر تازهای را برای جمهوری آفریقای جنوبی باز کرد.زنان در آن زمان بهعنوان ستون فقرات و ستونهای قدرت در بسیاری از خانوادهها، چه در شهر یا روستا، شناخته میشدند. دولتهای پساآپارتاید همواره بیشترین تلاش خود را کردهاند تا از نقش زنان تقدیر کنند.
برای مثال، در دولتهای نلسون ماندلا و تابو امبکی، خانم فرنس جینوالا رئیس مجلس ملی این کشور بود.وقتی خانم جینوالا این پست را ترک کرد، خانم بالکا امبثه جای او را گرفت. در زمینه برابری اما برخی فکر میکنند که از نظر فرصتهای شغلی برابری وجود ندارد. دولت جاکوب زوما دپارتمانی ایجاد کرد که وظیفهاش حلوفصل مشکلات زنان بود. تشکیل دپارتمان زنان، کودکان و افراد کمتوان (DWCPD) در سال 2009 گام مهمی در راستای پاسخ به درخواست زنان برای توانمندسازیشان بود.
سال 2012 هجدهمین سال استقرار دموکراسی در آفریقای جنوبی بود و دولت در آن زمان تمام تلاش خود را برای توانمندسازی زنان بهکار گرفت. دولت در این زمان از زنان میخواست بیشتر در همه صنفها دیده شوند هرچند در این راه تنگناهایی هم وجود دارد. هنوز هم به زنان بهعنوان کسانی نگاه میکنند که وظیفهشان در آشپزخانه بودن است. کارشناسان و سیاستمداران میگویند دموکراسی آفریقای جنوبی هنوز نوپا است، بنابراین کمی زمان لازم است تا زخمهای ناشی از چهار دهه آپارتاید التیام یابد. دولت آپارتاید هیچ شانسی به سیاهپوستان که زنان را هم شامل میشد، نمیداد.
سیاهپوستان در زمان رژیم آپارتاید هیچگاه اجازه شرکت در فرآیند اصلی اقتصاد را نداشتند. حکومت پساآپارتاید اما سعی کرد جامعه را از این باور که زنان تنها وظیفه دارند در آشپزخانه باشند یا بچهداری کنند، دور کند. دولت پس از آپارتاید همچنین سعی دارد زمینه را برای ابراز نظر زنان بدون ترس یا منفعتطلبی ایجاد کند. زنان در آفریقای جنوبی سختیهای زیادی برای بهثمرنشستن دموکراسی در این کشور کشیدند. بنابراین بسیار مهم است که داستان سختیها، مشکلات و دردهایی که در این راه تحمل کردند را بهعنوان بخشی از ایجاد ساختار دموکراسی بازگو کنند.
از سویی، زنان نقشی مهم در جامعه امروز بازی میکنند و دیدگاههایشان در تولید دانش بااهمیت است. این نقش برای زنان آفریقایی شاید مهمتر از هر جای دیگر دنیا باشد چراکه اکنون در آفریقا دوره تغییرات تازه بهسوی افزایش تولید دانش است. این تولید دانش در واقع در رقابت با دانشی است که غربیها از آن بهره دارند و قرنهاست که نبض محیطهای علمی و دانشگاهی را در اختیار خود دارند.
این بسیار مهم است که همواره دیدگاه جنسیتی در تولید علم وجود داشته باشد چون زنان و مردان متفاوت فکر میکنند، بنابراین دیدگاه زنان برای ایجاد توازن در تولید علم ضروری است. دانش امروز مردمحور است و براساس ایدههای مردانه تولید میشود. ورود زنان اما میتواند اوضاع را تغییر دهد و محیط دانش را توازن بیشتری بخشد.