در دهه 1950 تقریبا تمامی موسسات تبلیغاتی بزرگ دارای بخشی مجزا و کاملا حرفهای در خصوص تحقیقات بازار بودند. هر موسسهای که میخواست ویترین خود را پر رنگتر نشان دهد، لیست تحقیقات خود را ردیف میکرد و اینگونه قدرت خود را به رقبا نشان میداد.
رفته رفته بار مالی این موسسهها که در دل شرکتهای تبلیغاتی جای داشت سنگینی کرد و شرکتهای تبلیغاتی از پس هزینههای سنگین تحقیق بر نیامدند و این موضوع به حاشیه رفت. به جز اندک شرکتهای تبلیغاتی، دیگر کمتر شرکتی یافت میشد که موسسه مستقل تحقیقاتی برای خود داشته باشد و بازار را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. همان زمان بود که بخش بازاریابی که متعلق به شرکتهای تبلیغاتی بود شروع به رشد کرد و شرکتهای تبلیغاتی به جای تحقیقات روی بازار، به بازاریابی روی آوردند و در بسیاری از موارد حتی آنها وظیفه سنجش بازار را نیز به عهده گرفتند و پس از ارائه یک آگهی میزان افت خیز فروش را در خصوص محصولی که تبلیغ کرده بودند، رصد میکردند.
وقتی شرکتهای تبلیغاتی دیدند که نمیتوانند از پس هزینههای سنگین تحقیقات بازار بر بیایند درون موسسه خود مراکز اطلاعاتی متمرکزی درست کردند که در هر لحظه بتوانند به آن اطلاعات دسترسی داشته باشند. این مراکز اطلاعاتی شامل خیلی چیزها میشد؛ از بریده روزنامهها تا مکاتبات و تبلیغات موثر و شکست خورده شرکتهای رقیب؛ از کتاب آشپزی گرفته تا مجلات بازرگانی و...
به تعبیری این مراکز اطلاعاتی مغز یک شرکت قلمداد میشد که هر گاه به مشکلی برمیخوردند، در نخستین گام به سراغ این بانک اطلاعاتی میرفتند و در میان انبوه اطلاعات طبقهبندی شده به جستوجو برای یافتن پاسخی مناسب میگشتند. وجود چنین بانکی برای هر شرکتی نیازی ضروری محسوب میشد و اینگونه بود که همه شرکتها برای خود بانک اطلاعاتی مستقلی تاسیس کردند.
این بانک اطلاعاتی همه اتفاقات درون شرکت را ثبت و ضبط میکرد، مثلا اگر مدیری به متن جلسه خاصی با یک مشتری نیاز داشت، در کوچکترین زمان به آن دست پیدا میکرد یا اگر میخواست تصویری یا قطعه فیلمی را مشاهده کند زمان زیادی را برای پرسه زدن در اینترنت نمیگذراند و مستقیم به بانک اطلاعاتی درون شرکت مراجعه میکرد و آرشیوی از آنچه را که میخواست به دست میآورد.
همانطور که گفته شد این موضوعات دامنه وسیعی میتواند داشته باشد که وقتی در آن گشت وگذار میکنید فرصت خوبی برای پرورش خلاقیت در شما بهوجود میآورد. در این الگو تمام کارمندان شرکت برای خود جدولی دارند که در پایان ساعت کاری معمول، خود را موظف به ارائه چکیدهای از یافتههای خود در گشت وگذار بانک اطلاعاتی میدانند.
در این روش هر لحظه میتواند ایدهای در ذهن کسی بهوجود آید و پس از مدتی آن ایده پرورش یابد و به یک آگهی موفق تبدیل شود. این موضوع از آن جهت بسیار مهم است که مدیران تبلیغات میتوانند بر منابع انسانی خود هم نظارت بیشتری داشته باشند و هم ارتباط بین آنها را تقویت کنند. امروزه اکثر مدیران در تلاش هستند ارتباط کاری نیروها را افزایش دهند اما در این روش تاکید بر آن است که مدیران علاوه بر ارتباط کاری نیروهای درون سازمانی، نیروهای تحت امر خود را به لحاظ فکری نیز یکپارچه سازند. بهعنوان مثال، اگر یک منشی ایدهای داشته باشد که نمیتواند از آن عکس بگیرد، چه بسا عکاس گروه بتواند آن را به تصویر بکشد یا نویسنده گروه بتواند آن ایده عکاس را به رشته تحریر در بیاورد.
برای مدیران تبلیغات بدترین و دردناکترین خطر خشک شدن ایدههاست. مدیران موفق مدیرانی هستند که بانکی از ایدهها داشته باشند و ایدههای وارده را در بانک اطلاعاتی خود ذخیره کنند. شاید ایدهای که در حال حاضر اصلا به درد نمیخورد در صورت ثبت پس از مدتی در اختیار شخص دیگری قرار گیرد و آن ایده بعد از پرداخت و پرورش کافی به یک آگهی خلاق تبدیل شود.
بانکهای اطلاعاتی میتوانند برای همه شرکتها امکانی را فراهم کنند که با استفاده از آن همیشه شرکت خود را به روز نگه دارند و تمامی اعضای شرکت مثل یک تار عمل کنند که در قالب یک پوشش به هم کمک میکنند.