در بخش پیشین، سیر تطور مدیریت ایده را چه در بعد سیاسی و چه در بعد سازمانی در دنیا مرور کردیم. ورود مدیریت ایده و کارآفرینی در کشور خودمان نیز داستان عجیبی داشته و در دو مرحله تاریخی دور و نزدیک اتفاق افتاده است؛ ابتدا به مرحله اول و البته دور آنکه تلاش امیرکبیر جهت جذب ایدهها و مدیریت تولید انبوه بود، اشاره میشود که متاسفانه به یک تراژدی غمانگیز تبدیل شد و حکایت از سختیهای کارآفرینی دارد که داستان آن به شکل زیر بود:
زمانی که امپراتور میجی در ژاپن با اعزام شهروندهای ژاپنی به کشورهای اروپایی به دنبال کشف ایدههای جدید و به کارگیری آن در ژاپن بود، میرزا تقی خان امیر کبیر نیز در ایران با راهاندازی دارالفنون و آوردن مدرس سعی در گسترش علم و دانش در کشور داشت. در پی همین استراتژی او در عرصه تولید هم تلاشهای فراوانی میکرد که در آخرین تلاش او اتفاقی افتاد که سالها تلاش وی در زمینه کارآفرینی و ایدههای نو را به فراموشی سپرد و آن اتفاق چنین بود:
در دوره صدارت امیر کبیر، نوشیدن چای که از روسیه تزاری وارد ایران شده بود روز به روز گستردهتر میشد و خرید سماورهای روسی توسط شهروندان ایرانی بخش مهمی از ثروت کشورمان را به روسیه انتقال میداد...
با وجود اینکه تعداد معدودی سماورساز وطنی فعالیت داشتند ولی تولیداتی که روانه بازار میکردند توان رقابت چه از نظر میزان نیاز جامعه آن روز ایران و چه به لحاظ کیفیت تولید را نداشت بنا بر این بیشتر سهم بازار را سماورهای وارداتی روسی به خود اختصاص داده بودند. آرزوی امیر کبیر این بود که تولیدکنندگان داخلی بتوانند با تولید انبوه سماور با کیفیت بتوانند مبارزهای را با واردات روز افزون سماور بکنند که در کنار ایجاد اشتغال از خروج ثروت ملی هم جلوگیری شود.
امیر در ماههای آخر صدارتش مهمانی از روسیه به نام «گرتسوف» را به حضور پذیرفت. وی سماور بسیار زیبایی را بهعنوان هدیه برای امیرکبیر آورده بود. پس از رفتن مهمان، صدراعظم دستور داد تعداد انگشت شماری که با عنوان دواتگر (سماورساز) در کشور مشغول بودند و در حرفه خود معروف و دارای تبحر بودند از اقصی نقاط ایران دعوت کنند. وقتی دواتگران به خدمت رسیدند امیر از آنها خواست ایدهها و تجارب تولیدی خود را به یکدیگر انتقال دهند و در نهایت یکی را نیز از بین خود که بتواند نمونه سماور گرتسوف را به بهترین شکل بسازد، انتخاب و معرفی کنند.
سماورسازان پس از روزها مشورت و بحث و انتقال تجارب به یکدیگر در نهایت یکی از همکاران خود را به نام استاد علیاکبر از خطه اصفهان انتخاب و به امیر کبیر معرفی کردند. دواتگر انتخابی به خدمت صدر اعظم رسید. امیر سماور هدیه گرتسوف را به او داد و پرسید: آیا میتوانی سماوری مطابق این نمونه برای من بسازی و بیاوری، سماورساز اصفهانی ضمن تایید، آن را گرفته و به اصفهان برد و پس از چندی، سماوری را که ساخته بود نزد امیر آورد.
آنقدر شباهت بین سماور نمونه و ساخته شده زیاد بود که امیرکبیر نتوانست تشخیص دهد کدامیک نمونه است و کدامیک را استاد علیاکبر ساخته. وقتی دقت و ظرافت کار را دید خیلی خوشحال شد و از دواتگر پرسید: برای تولید انبوه سماور در کارخانه با همین کیفیت و محدود کردن واردات سماور روسی، چه میزان سرمایه لازم داری؟ دواتگر اصفهانی برآوردی کرد و برای راهاندازی کارخانهای برای همین منظور درخواست 200 تومان وام از خزانه دولت کرد که با تایید امیر و بدون اخذ ضمانت به وی پرداخت شد و سریعا به اصفهان بازگشت تا نسبت به انجام این مهم تسریع کند.
پس از چند ماه که کارخانه در شرف راهاندازی بود، امیرکبیر برکنار و میرزاآقاخان نوری جانشین وی شد. او که به دنبال بهانهای برای دستاویز قراردادن میگشت تا چهره امیرکبیر را تخریب کند، دستور داد حسابرسی دقیقی از خزانه انجام گیرد. وقتی در بررسیها ماموران متوجه پرداخت 200 تومان آن هم بدون ضمانت به دواتگر شدند، به اطلاع میرزا آقا خان نوری رساندند. وی نیز دستور داد سریعا استاد علیاکبر دستگیر و روانه تهران شود.
وقتی استاد علیاکبر در تهران از هزینه شدن وام خبر داد، دستور داده شد تمام تجهیزات و محل کارخانه ایشان به حراج گذاشته شود. پس از حراج مبلغ 170 تومان از وام تامین شد. وقتی به میرزا آقا خان اطلاع داده شد، وی دستور داد دواتگر بینوا را در چهارراههای شلوغ پایتخت شلاق بزنند تا مردم ضمن آگاهی از حیف و میل بیتالمال توسط امیر کبیر، با کمک خود کسری وام پرداختی از خزانه را جهت آزادی دواتگر پرداخت کنند، بالاخره پس از بارها شلاق زدن در معابر عمومی هرچند کسری وام پرداختی با کمک مردم تامین شد ولی دواتگر بینوا در زیر تازیانه ماموران دولتی بینایی چشمان خود را از دست داد و تا آخر عمر در نابینایی با گدایی روزگار گذرانید.
در پی این تراژدی غمانگیز سالها کارآفرینی و رویآوری به ایدهپردازی نو در کشور به محاق رفت و سالها طول کشید تا دوباره موضوع کارآفرینی و مدیریت ایده در کشور شکل بگیرد. در قسمت بعد به مدیریت ایده در گذشته نزدیک تا حال در صنعت و کسب وکار خواهیم پرداخت.
* مدیر منابع انسانی شرکت ایران سازه