32 جلد کتاب درباره بررسی خشونت خانگی علیه زنان گم شده است. این خبری بود که در توییتر شهیندخت مولاوردی منتشر شد. تحقیقاتی که مولاوردی از آن صحبت می کند، در دوره ای انجام شده بود که زهرا شجاعی مسئولیت مرکز امور زنان ریاست جمهوری را به عهده داشت. شجاعی در گفتوگو با خبرآنلاین، آنچه را که در معاونت زنان دولت نهم اتفاق افتاد، در دو جمله خلاصه می کند و می گوید: «تحقیقات در هر کشوری باید جزو سرمایههای آن کشور باشد. شاید نیاز به بازنویسی و نقد آن تحقیق وجود داشته باشد اما از بین بردن آنها آدم را یاد دوران مغول میاندازد.» زهرا شجاعی درباره تحقيق ملي بررسي خشونت خانگي علیه زنان (این گزارش را بخوانید) و ماجرای معدوم سازی کتابها میگوید: «یکی از رسالتها و وظایف دستگاههای متولی امور زنان شناسایی مشکلات زنان و ارائه راهکارهای مناسب برای رفع آنها است. مرکز امور زنان در دولت هشتم در بررسی مسایل و مشکلاتی که زنان به آن مبتلا بودند، به خشونت علیه زنان رسید و برای شناسایی دقیق آن اقدام به تحقیق کرد.
یادم میآید در سال 1370 که رییس شورای فرهنگی اجتماعی زنان بودم، در ملاقاتی خصوصی خدمت رهبر معظم انقلاب رسیدم. ایشان فرمودند روابط و مناسبات غلطی را که درون برخی خانوادهها وجود دارد اصلاح کنید تا زن در خانواده جایگاهی کریمانه داشته باشد. حتی ایشان موردی را ذکر کردند که خانم پزشکی در خانه مورد ضرب و شتم همسرش قرار میگیرد و خواستند تا به موارد این چنینی نگاه دقیقتری داشته باشیم. در آن زمان ما در ردیف کارهایی مانند ارتقای دانش آموختگی زنان، بیمه زنان خانهدار، تحکیم بنیان خانواده و سایر ماموریتهای مرکز، به این موضوع هم پرداختیم. البته میدانستیم که نباید این موضوع خیلی پررنگ شود، چون ممکن بود مورد سوءاستفاده مجامع بینالمللی و رسانههای بیگانه قرار گیرد.
بنابراین یک کمیته کاهش خشونت علیه زنان با همکاری دستگاههای ذیربط مثل قوه قضاییه، بهزیستی وغیره تشکیل دادیم و در حال تدوین طرح ملی منع خشونت علیه زنان بودیم. پژوهشها به صورت گسترده و عمیق در 28استان کشور انجام شد و وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی و استانداریها همکاری خوبی در این زمینه با ما داشتند. در نهایت 28جلد گزارش از استانها و 4جلد تحلیل منتشر شد. اما به دلیل آنکه این گزارشها نیمهمحرمانه بود، تنها بخشهایی از آن به اطلاع عموم رسید.
به گفته شجاعی در دولت بعدی نوع نگاه به مسایل زنان تغییر کرد: به دلیل نبود رویکرد تحقیق محور در سیاستگذاریها و اهمیت قایل نبودن برای کارهای مطالعاتی، همه نتایج از بین برده شد. به تدریج دیدیم خبری از طرحهایی که در دست تدوین بود نیست. کم کم در سالهای 84-85 متوجه شدیم که همه نتایج معدوم شدهاند. در واقع نگاهی وجود داشت که این موارد، الهامات و تبلیغات بیگانه هستند. همان زمان هم حرف ها و صحبتهای زیادی در اینباره داشتیم اما چون هیچ وقت بنایی بر ایجاد التهاب نداشتهایم، درباره آن صحبت نکردیم. فقط می توانم بگویم رفتاری که در دولت قبل نسبت به منابع تحقیقاتی و سرمایه های انسانی کشور شد، بیسابقه بود.»