تاریخ ملی شدن صنعت نفت، از اینجا ورق میخورد که مصدق تنها به منافع وطنش میاندیشید و از مأموریتی که ملت ایران به او محول کرده بود هرگز
منحرف نشد.
لندن و واشنگتن در برابر سرسختی او، از رقابت با یکدیگر دست میکشند و پس از آنکه انگلستان با سهیم شدن کمپانیهای نفت امریکایی در استفاده از نفت ایران موافقت میکند، در تهیه طرح براندازی دولت مصدق، از طریق کودتا نیز به توافق میرسند تا با جانشین از پیشتعیینشده او، قرارداد مطلوب و موردنظر خود را برای غارت نفت ایران
امضا کنند.
در همین ایام کمیسیون مخصوص نفت به ریاست دکتر مصدق در مجلس شورای ملی تشکیل و در نخستین نشست خود، از دولت میخواهد پرونده نفت را به طور کامل در اختیار کمیسیون قرار دهد. دکتر مصدق و یاران او، ملی شدن صنعت نفت در سراسر ایران را هدف اصلی مبارزه ملت ایران در استیفای حقوق خود تشخیص داده بودند.
شخص نخستوزیر «رزمآرا» همچنان از اظهارنظر درباره لایحه الحاقی خودداری میکند. سرانجام کمیسیون نامهای به نخستوزیر مینویسد و اخطار میکند که ظرف 10 روز، پروندههای نفت را همراه با اظهارنظر صریح به کمیسیون مجلس بفرستد.
چند روز بعد، دولت پروندهها را به کمیسیون میفرستد، ولی چون از اظهارنظر درباره لایحه الحاقی خودداری کرده، نمایندگان جبهه ملی دو نفر از اعضای دولت را به علت تعلل در اجرای قانون 29 مهر 1326 استیضاح کرده و دکتر مصدق نیز ضمن یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام میکند: «جبهه ملی قرارداد دارسی و قرارداد 1933 و همچنین قرارداد الحاقی را به رسمیت نمیشناسد و این نوع اوراق بیارزش نخواهد توانست وسیلهای جهت پایمال کردن حقوق مردم
ایران باشد.»
در آن جلسه یکی دیگر از نمایندگان به نام الهیار صالح میگوید: «در دنیا دو عامل قوی، سرنوشت ممالک عقبافتاده را تعیین میکند؛ یکی پول و دیگری زور. شرکت نفت انگلیس و ایران که هر دو عامل را در اختیار دارد در شئون اجتماعی کشور رخنه کرده و مانع رشد اجتماعی ملت ایران شده است.»
در همین جلسه نماینده دیگری به نام حائریزاده طی نطقی مفصل شمهای از مداخلات کشورهای بیگانه را در امور مملکت شرح داده و نتیجه میگیرد که «حکومت انگلستان در ظاهر یک کمپانی، در داخل ایران یک دولت قوی را در درون دولت ضعیف ایران تأسیس کرده و مروج قدرتهای نامشروع شده و به استقلال اقتصادی و سیاسی ما لطمه وارد ساخته است.»
ادامه دارد...