در شماره قبل از استراتژی برد سهجانبه صحبت کردیم؛ استراتژیای که لازمه آن تهیه سریع یک لیست ایمیل مناسب و ارسال هر نوع پیامی به تمامی اعضای گروه جدید است. این بازی قواعدی دارد که در ادامه به آنها اشاره میکنم.
* تا زمانی که گروه اطلاعات مرتبط از مدیر مورد اعتماد خود دریافت میکند، به آن منبع وفادار میماند و در مورد آن با دیگر افراد صحبت میکند.
* مدیران اندکی هستند که فقط خود را در نظر میگیرند و تصور میکنند تنها نظرات خودشان مناسب و جالب است تا با گروه خود به اشتراک بگذارند. اما اکثر مدیران اینگونه فکر نمیکنند و حق اظهار نظر را برای افراد دیگر قائلند. این موضوع باعث میشود تا دیگر کارشناسان و مولفان محتواهای گوناگون در گروه قرار گیرند. اکثر مدیرانی که آیندهنگرند، بهطور فعال در جستوجوی نویسندگان و کارشناسان برجسته هستند تا آنها را در اقناع اعضای گروه و نیز حفظ و صیانت از اعتبار خود یاری کنند.
* یک استراتژی برد/ برد/ برد خوب باعث میشود که رهبر گروه با شکوه جلوه کند و به او کمک میکند تا گستره مخاطبان خود را وسعت بخشد. همچنین سبب میشود تا گروه راضی باشند و خواستههایشان برآورده شود و «شما» نیز همانطور که میخواستید در معرض دید آنها قرار میگیرید. اگر این مرحله را حتی گهگاه با موفقیت انجام دهید، به توفیق شگرفی در فضای مجازی دست مییابید.
* یک مدیر گروه خوب بهعنوان فیلتری عمل میکند که اجازه ورود محتوای ناپسند را نمیدهد و از طرف دیگر محتواهای مناسب را به اشتراک میگذارد. این نقش مدیر گروه بهعنوان سرپرست یا ناظر محتوا و اطلاعات نامیده میشود.
* شما بهعنوان یک نویسنده محتوا باید فقط با مدیران قابل اعتمادی که منافع تمام گروه را در نظر میگیرند، همکاری کنید. با افرادی که با اعضای گروه خود رفتار نامناسبی دارند، همکاری نکنید، زیرا آنها در نهایت از موضع قدرت و تاثیر خود سوءاستفاده خواهند کرد و اعتبار شما تحتالشعاع قرار میگیرد. من این اتفاق را بارها مشاهده کرده ام.
* بهترین نویسندگان محتوا دارای تجربه، موفقیت، انگیزه، خلاقیت و اعتبار هستند. به هر میزانی که ویژگیهای فوق در شما کمتر باشد، دستیابی به موفقیت دشوارتر خواهد بود. اگر همه یا حتی بخشی از این ویژگیها را داشته باشید، به سرعت به یک مدیر قابل اعتماد تبدیل خواهید شد. به محض اینکه مدیر نسبتا با نفوذ و تاثیرگذاری شدید، راحتتر میتوانید سازماندهی برد سهجانبه را آغاز کنید.
* هر اندازه مدیریت رهبر گروه بهتر باشد، تعداد اعضای گروه و وسعت آن هم بیشتر خواهد شد و در ضمن ورود شما بهعنوان یک ارائهدهنده محتوا دشوارتر میشود، اما در نهایت بسیار سودمند خواهد بود. من شرکای بالقوهای دارم که ماه ها در جستوجوی من هستند تا بتوانند در معرض دید لیست ایمیل من که بیش از 100هزار عضو دارد قرار بگیرند.
زمانی که در حال تهیه محتوایی هستم، گهگاه از جانب نویسنده دیگری که با من قرارداد دارد، محتوایی پیشنهاد میشود یا شخص دیگری کالای مرتبط و جذابی را پیشنهاد میدهد. نویسنده یا صاحب کالا در نتیجه حضور خود اطلاعات یا کالا را به اعضای گروه من میفروشند. من نیز از خوانندگان کمیسیون دریافت میکنم و آنها نیز محتوایی را که به دنبال آن هستند تحویل میگیرند. مادامی که محتوای موجود را به طور مستمر مورد ارزیابی و فیلترینگ قرار میدهم، استراتژی برد سهجانبه ادامه مییابد.
نخستین کتاب الکترونیکی من که بسیار ساده بود، 600 دلار درآمد داشت و در نخستین روزی که آن را در وبلاگ خود قرار دادم، حدود 150 مشترک به لیست ایمیل من ملحق شدند. به راحتی فردی را یافتم که لیست ایمیل او متشکل از مخاطبانی بود که فکر میکردم به کتاب من علاقهمند هستند.
من 50 درصد از هر فروش را به او پیشنهاد دادم و از او تقاضا کردم تا یک آگهی در مورد کتابم به اعضای لیست خود ارسال کند. این موضوع باعث شد تا چندین خرید انجام شود و همچنین از این طریق توانستم کسبوکار مربوط به کتاب الکترونیکی خود را راهاندازی کنم. من چنین همکاری را با مدیران تاثیرگذار دیگری در حوزه کاری خود انجام دادم تا اینکه طرفدارانی را مختص خود تثبیت کنم.