جمعه, ۲۹ تیر(۴) ۱۴۰۳ / Fri, 19 Jul(7) 2024 /
           
فرصت امروز
رابطه اقتصاد با فرهنگ بررسی می‌شود

فرهنگ اقتصادی یا اقتصاد فرهنگی

8 سال پیش ( 1394/8/26 )
پدیدآورنده : امیر سماوات  

مقوله اقتصاد و فرهنگ دو حوزه‌ای هستند که در زندگی اجتماعی انسان حائز اهمیتند؛ دو مقوله‌ای که در عین حال بر هم اثر می‌گذارند و از یکدیگر تاثیر می‌پذیرند و به‌نوعی تفکیک این دو از یکدیگر ممکن نیست. شما زمانی که درباره اقتصاد و توسعه اقتصادی به‌عنوان یک توسعه اجتماعی صحبت می‌کنید نمی‌توانید این بحث را بدون توجه به فرهنگ خاص حاکم بر آن توصیف کنید. بنابراین باز تعریفی که شما از حوزه اقتصاد می‌دهید در قالب فرهنگی است که بر جامعه و روابط اجتماعی حاکم است و شما زمانی می‌توانید به یک توسعه اقتصادی قابل اعتنا دست پیدا کنید که یک فرهنگ غنی و با پشتوانه بر اقتصادتان حاکم باشد.

اما از آن رو نیز مقوله فرهنگی که سنگ بنای جامعه را شکل می‌دهد متاثر از اقتصاد است. یعنی شما زمانی می‌توانید یک فرهنگ را از طریق کالاهای فرهنگی در جامعه پیاده کنید که از اقتصاد به‌عنوان مولد آن کمک بگیرید تا بتوانید با یک ساختار اقتصادی آن فرهنگ را در قالب کالاهای فرهنگی به جامعه ارائه کنید. بنابراین شاهد هستید که برای توسعه اقتصادی شما نیازمند یک شالوده فرهنگ قابل اتکا هستید که برای تشکیل آن فرهنگ غنی باید از اقتصاد کمک بگیرید. در ادامه تلاش کرده‌ایم تا در هم تنیدیگی این دو مبحث و تأثیر آن را بر توسعه کشورها و جوامع بررسی کنیم.

2362115213561361351252135136236

در صنعت یا بخش‌های فرهنگی همچون سینما، کتاب، تئاتر و رسانه و مطبوعات ما همواره نیازمند توجه به مقوله‌های اقتصادی آنان نیز هستیم، هیچ تهیه‌کننده و ناشری بابت فیلم یا کتابی که «بفروش» نباشد هزینه‌ای نمی‌کند، صرف نظر از نقد این دیدگاه اقتصادی در مقوله فرهنگ و هنر اما اقتصاد رابطه بسیار مستقیم و تعیین‌کننده‌ای با فرهنگ دارد اما فرهنگ نیز در اقتصاد مقوله حیاتی است، لذا باید گفت فرهنگ و اقتصاد لازم و ملزوم یکدیگر و در یک گردونه ثابتی در حرکت هستند.

بسیاری مواقع دنبال کردن یک فرهنگ خاص، نیازمند توجه به زمینه‌های اقتصادی آن فرهنگ و حوزه اقتصاد فرهنگ است. در ادبیات علمی امروز دنیا، این تقسیمات جایگاه علمی دارند. Economics of Culture و همچنینCultural Economics در مطالعات تلفیقی در دانشگاه‌ها جایگاه ویژه‌ای دارد.

اگر ما حوزه فرهنگ را از اقتصاد جدا ببینیم، قاعدتا تصمیم‌گیری‌های فردی ما در زندگی روزمره و تصمیم‌گیری‌های کلان اجتماعی ما وقتی که می‌خواهیم جامعه‌سازی کنیم، مطمئنا دچار نوعی مشکل و به هم ریختگی خواهد بود. نمی‌شود به مقوله اقتصاد توجه ولی پیش زمینه‌های فرهنگی آن را فراموش کرد. نمی‌شود پیش زمینه‌های ذهنی و درونی و باطنی انسان را نسبت به اقتصاد فراموش کرد. نمی‌شود نسبت به فرهنگ اندیشید و انواع انگیزه‌ها و محرک‌های مثبت و منفی که در بحث اقتصاد شکل می‌گیرد و بر رفتارها و نگرش‌های فرهنگی ما تاثیر می‌گذارد را نادیده گرفت. به‌عنوان مثال هیچ‌کدام از مقوله‌هایی چون مد و حجاب به دور از اقتصاد نیستند و همین‌طور مقوله‌های اقتصادی مثل پس‌انداز، فرهنگ، رشد، بهره‌وری و کارآفرینی فارغ از پایه‌های فرهنگی خودشان نیستند. جدا کردن اینها یعنی نشناختن هر کدام از این دو حوزه.

جان استوارت میل یکی از اقتصاددانان بزرگ است. وی می‌گوید: اقتصاددانی که جز اقتصاد را نداند، اقتصاد را هم نمی‌داند و این یعنی ما اگر در مقوله اقتصاد به زمینه‌های فرهنگی آن، سیاسی و اجتماعی و حتی روانشناختی آن توجه نکنیم و رویکرد چند رشته‌ای و چند بعدی نداشته باشیم، نمی‌توانیم آن مقوله را بشناسیم یا در آن حوزه فعالیت‌هایی داشته باشیم. بر همین اساس است که یكى از مسائل مهم امروزه مسئله تاثیر متقابل فرهنگ و اقتصاد است. تاثیر فرهنگ نسبت به اقتصاد، جهت‌دهى بوده و تاثیر اقتصاد نسبت به فرهنگ، وسیله تحقق عینى بودن است. از طرف دیگر اقتصاد هم محال است بدون جهت وجود داشته باشد و جهت اقتصاد هم همیشه از فرهنگ است. اقتصاد به وسیله فرهنگ جهت می‌یابد، چون وجود اقتصاد بدون جهت‌گیرى محال است.

خاستگاه اقتصاد و فرهنگ

فرهنگ مردم ایران در چند سال اخیر به واسطه مسائل سیاسی و اقتصادی تغییرات شدیدی را به خود دیده و اینک در این فضا جوانان کشور در مقابل هجمه‌های شدید رسانه‌ها و ماهواره‌ها و همچنین ضعف مدیریتی متولیان فرهنگی دچار آسیب فرهنگی جدی شده یا اینکه بی‌دفاع در معرض تهدیدات قرار دارند باید اقدامات جهادی برای درمان و صیانت از این سرمایه‌های ملی انجام پذیرد.

برای درک رابطه اقتصاد و فرهنگ باید به خاستگاه این دو نظر افكند. خاستگاه اقتصاد و فرهنگ را به تعبیری می‌توان، جامعه تلقی نمود، جامعه نوعی سیستم اجتماعی است. سیستم اجتماعی، معلول روابط اجتماعی است. روابط اجتماعی برخلاف روابط طبیعی، اموری قطعی و تكوینی نیستند. در سیستم‌های انسانی بر روابط انسانی به علت وجود اختیار و آگاهی او قطعیت حاكم نیست و انسان در شرایط معین می‌تواند به یك عامل مشخص، پاسخ‌های متفاوتی بدهد و این پاسخ‌های متعدد، چیزی جز وجود كثرت و گزینه‌های متفاوت نیست. با تعدد و وجود گزینه‌های متفاوت است كه پدیده‌ای به نام (انتخاب) معنا پیدا می‌كند و از میان روابط ممكن بین پدیده‌ها، ناگزیر باید یكی را برگزید. انتخاب‌های گوناگون برمبنای ارزش‌های ذهنی مختلف افراد صورت می‌گیرند كه در واقع فرهنگ شكل‌دهنده ارزش‌های گوناگون برای افراد و جوامع مختلف است. بنابراین ملاحظه می‌شود كه بین اقتصاد و فرهنگ رابطه تنگاتنگی وجود دارد.

اگر بخواهیم رابطه فرهنگ و اقتصاد را به شكل دیگری بیان كنیم، شاید بتوان گفت: اولا، رفتارهای پایدار انسانی حاصل و متاثر از فرهنگ است؛ ثانیا فعالیت‌های اقتصادی از جمله رفتارهای اقتصادی انسان است و در نتیجه جزیی از مجموعه رفتارهای انسانی به شمار می‌آید و ثالثا رفتارهای اقتصادی (غیر از رفتارهای ناپایدار و استدلالی) مبتنی بر فرهنگ است و رفتارهای پایدار خاص، نتیجه فرهنگ خاص است. بنابراین رفتارهای پایدار خاص اقتصادی نتیجه فرهنگ خاصی است. توسعه اقتصادی نیز به وضعیتی خاص از اقتصاد اطلاق می‌شود و هر وضعیت خاص اقتصادی نتیجه رفتارهای خاصی است. بنابراین توسعه اقتصادی نتیجه رفتارهای خاصی است و این رفتارهای خاص نیز نتیجه فرهنگی خاص بوده و به همین دلیل می‌توان نتیجه گرفت كه توسعه اقتصادی نیز وضعیت فرهنگی خاص خود را می‌طلبد.

ارتباط فرهنگ و اقتصاد، ارتباطی ناگسستنی و در عین حال هم‌افزاست. فرهنگ به‌عنوان عامل تعیین‌کننده نحوه حضور و فعالیت افراد جامعه در عرصه‌های مختلف، این قابلیت را دارد که بر همه شئون زندگی مردم کشورمان اثر بگذارد. فرهنگ با پشتوانه ثروت و اقتصاد پویا -‌ به‌عنوان کاتالیزگر-‌ ناگزیر فراگیر خواهد شد و در مقابل اقتصادی پویا و پایدار خواهد بود که بر مبنای فرهنگی غنی و مستحکم بنا گرفته باشد. اگر غرب در سینمای هالیوود روز‌به‌روز در حال حرفه‌ای‌تر شدن است و محصولات خود را که حامل فرهنگ غرب است با کمترین هزینه در اختیار مخاطب قرار می‌دهد، به اعتراف سردمداران آنها، به پشتوانه اقتصاد قوی‌شان است که از هیچگونه کمکی دریغ نمی‌کنند.

فرهنگ مجموعه‌ای از بینش‌ها و کنش‌ها، معقولات و محسوسات، اعتقادات و رفتارها در طول تاریخ یک جامعه است که از نسلی به نسل دیگر در همان جامعه منتقل می‌شود. در این تعریف هم سنت‌های ملی و قومی یک عده از مردم می‌گنجد و هم آداب و عقاید دینی که در دو بعد بینش‌ها و رفتارها ظهور می‌یابد. فرهنگ هر انسان در برخورد انسان با خود، خدا، طبیعت و جامعه انسانی به‌وجود می‌آید و فرهنگ هر جامعه نیز در برخورد جامعه با طبیعت و جوامع دیگر به‌وجود می‌آید.

با معلوم شدن جامعیت فرهنگ در زندگی انسان به بُعد دیگری در زندگی انسان می‌پردازیم که همان اقتصاد است. اقتصاد شامل همه فعالیت‌ها و معادله‌هایی است که مربوط به معیشت و زندگی مادی انسان می‌شود. در حقیقت مدیریت منابع در جهت برآورده ساختن نیازها و خواسته‌های مادی انسان را اقتصاد گویند که شکل‌های گوناگونی از آن را در جوامع ابتدایی و کنونی می‌یابیم. با رشد جمعیت، شهرنشینی و مشکلات متعدد در رفع نیازهای مادی معادلات اقتصادی شکل علمی و نظام‌مندی به خود گرفت که با کمک معادلات ریاضی توانست در زندگی جمعی انسان‌ها عملیاتی شود. زندگی انسانی یعنی فرهنگ او و فرهنگ هر انسانی یعنی شیوه زندگی او در باورها و رفتارها چه فردی و چه جمعی. از این حیث انسان یک کل نظام یافته است که در ابعاد مختلف زندگی خود پیرامون فرهنگ مطالعه می‌شود.

شالوده فرآیند توسعه و اقتصاد «فرهنگ است»

جامعه نوعی سیستم اجتماعی است. سیستم اجتماعی، معلول روابط اجتماعی است. روابط اجتماعی برخلاف روابط طبیعی، اموری قطعی و تكوینی نیستند. روابط اجتماعی درهر سیستم اجتماعی، قابل تبدیل و تغییر است. تفاوت بین سیستم اجتماعی با سیستم‌های طبیعی در همین‌جاست. قطعیتی كه بر رابطه بین پدیده‌های طبیعی حاكم است، نوع روابط را تعیین می‌كند و بنابراین بین پدیده و علت آن رابطه یك به یك وجود دارد و تعددی در كار نیست. ولی بر روابط انسانی در سیستم‌های انسانی، به علت وجود اختیار و آگاهی در انسان، قطعیت حاكم نیست و انسان در شرایط معین می‌تواند به یك عامل مشخص، پاسخ‌های متفاوتی بدهد و این پاسخ‌های متعدد، چیزی جز وجو‌د كثرت و گزینه‌های متفاوت نیست. با تعدد و وجود گزینه‌های متفاوت است كه پدیده‌ای به نام (انتخاب) معنا پیدا می‌كند و از میان روابط ممكن بین پدیده‌ها، ناگزیر باید یكی را برگزید. به این دلیل است كه روابط اجتماعی با وجود اراده و اختیار در انسان ماهیتا انتخابی‌اند.

روابط اقتصادی انسان از جمله روابط اجتماعی نیز محسوب می‌شود بنابراین در اصل، ماهیتی انتخابی دارد. آنگاه كه مسئله انتخاب پیش می‌آید، به ناچار از ملاك و معیار سخن به میان می‌آید‌، یعنی سبك و سنگین كردن و سنجیدن و ارزیابی گزینه‌های ممكن و متفاوت. این امر توسط (نظام ترجیحی) افرادی صورت می‌گیرد كه پاره‌سنگ ارزش ترازوی ارزیابی گزینه‌ها را فراهم می‌سازند. نوع وزنه و باری كه در نظام ترجیحی هر فرد ارزش و اعتبار دارد صرفا منوط به خواست و اراده و اختیار اوست و هر مطلوبی كه خواست و اراده انسان بدان تعلق گیرد و به‌عنوان وزنه و بار، در نظام ترجیحی به كار رود، حامل ارزش است. چنانچه قبلا در تعریف فرهنگ ملاحظه شد ارزش خمیرمایه بعد غیر‌مادی فرهنگ است. بنابراین ملاحظه می‌شود كه رابطه تنگاتنگی بین اقتصاد و فرهنگ وجود دارد. اگر بخواهیم رابطه فرهنگ و اقتصاد را به شكل دیگری بیان كنیم شاید بتوان گفت:

۱-‌ رفتارهای پایدار انسانی حاصل و متاثر از فرهنگ است.

۲-‌ فعالیت‌های اقتصادی از جمله رفتارهای اقتصادی انسان است و در نتیجه جزیی از مجموعه رفتارهای انسانی به شمار می‌آید.

۳-‌ رفتارهای اقتصادی (غیر از رفتارهای ناپایدار و استدلالی)، مبتنی بر فرهنگ است و رفتارهای پایدار خاص، نتیجه فرهنگ خاص است. بنابراین رفتارهای پایدار خاص اقتصادی نتیجه فرهنگ خاصی است. توسعه اقتصادی نیز به وضعیتی خاص از اقتصاد اطلاق می‌شود و هر وضعیت خاص اقتصادی نتیجه رفتارهای خاصی است. بنابراین توسعه اقتصادی نتیجه رفتارهای خاصی است و این رفتارهای خاص، نیز نتیجه فرهنگی خاص بوده و به همین دلیل می‌توان نتیجه گرفت كه توسعه اقتصادی نیز وضعیت فرهنگی خاص خود را می‌طلبد.

آمارتیاسن ضمن تاکید بر ضرورت طرح مقوله فرهنگ در اقتصاد، اخلاق را یک مقوله فرهنگی می‌داند که باید در تحلیل‌ها و برنامه‌ریزی‌های اقتصادی به آن توجه شود. وی بیان می‌دارد که عالمان متعهد توسعه که دغدغه زدودن فقر را دارند می‌گویند در حالی که مردم با گرسنگی، سوء‌تغذیه یا بیماری‌هایی درگیر هستند که به آسانی قابل پیشگیری است، هنوز وقت تمرکز بر فرهنگ نیست! البته انگیزه پشت این اظهار را نمی‌توان نادیده گرفت اما دیدگاه تفکیک‌‌گرا (stage-‌ wise) در مورد پیشرفت، غیرواقعی و غیر‌قابل دوام است.

یعنی شالوده فرآیند توسعه اقتصادی، «فرهنگ» است و فرهنگ با طرز تلقی‌ها و رفتار اقتصادی در کشورهای فقیر، ارتباط تنگاتنگی دارد. لذا راهبردهای کاهش فقر و پیشرفت اقتصادی باید به فرآیندهای تحول فرهنگی توجه کنند؛ فرآیندهایی که می‌تواند نقش حیاتی در موفقیت یا شکست اقتصادی داشته باشد.

هدف سیاست‌های توسعه‌ای ابتدا باید افزایش قابلیت‌های فرهنگی جامعه و سپس افزایش تولید داخلی (مادی) باشد. سازمان ملل هم در دهه 1990 با این استدلال که دیگر «مفهوم کالامحور توسعه اقتصادی» به «راهبرد انسان‌محور توسعه انسانی» تغییر کرده است، توسعه انسان و فرهنگ را کانون توجه و تاکید قرار داد. در واقع جهت‌گیری تفکر توسعه، پیامدهای فرهنگی آشکار دارد، زیرا در این دیدگاه مردم به‌عنوان عامل اصلی توسعه در انزوا قرار ندارند و به روش‌های گوناگون با هم تعامل دارند و چارچوب این تعامل را فرهنگ آنها تعیین می‌کند. در واقع این مفهوم‌پردازی مجدد، توسعه فرهنگ را هم از حاشیه به متن اقتصاد آورده است.

فرهنگ، متضمن معنای عقلانیت در فرآیند توسعه هم هست؛ یعنی تحول فکری و ذهنی متناسب با درک پیچیدگی‌های دنیای مدرن، توسعه‌یافته و صنعتی و درک الزامات و اقتضائات آن. حتی عده‌ای توسعه را به تحول فکری و ذهنی تعبیر می‌کنند که کاملا ماهیت فرهنگی دارد. فارغ از مجادلات و منازعات سنت‌ و مدرنیسم و سازگاری توسعه با اعتقادات و فرهنگ بومی ما، در انتخاب توسعه ما هیچ اختیاری نداریم، چون راه دیگری نداریم. البته در نحوه دستیابی به آن و کیفیت آن می‌توانیم انتخابگر باشیم لذا علیت معکوس از اقتصاد به فرهنگ هم کاملا موضوعیت دارد. به نظر می‌رسد نحوه کارکرد نامتعادل دو دهه اخیر اقتصاد به‌شدت فرهنگ را تحت تاثیر قرار داده و موجب فروکاست برخی از جنبه‌های اخلاقی-‌ فرهنگی در جامعه شده‌است.

بی‌توجهی به دیگران، بی‌توجهی به کار مولد، محیط‌ زیست، امنیت بهداشتی غذا، استرس و افسردگی، بزهکاری، مرافعه، طلاق، قاچاق، فساد، هنجارگریزی، یأس و بی‌انگیزگی نمونه‌هایی از «محصولات فرهنگی اقتصاد» در دهه اخیر است که از تعامل اقتصاد نامطلوب بر فرهنگ ما عارض شده‌است. لذا برای رسیدن به «توسعه» از نقش علی و ابزاری «فرهنگ» نباید غافل شد. فرهنگ در سنت اروپایی و در تمدن‌های باستانی به‌صورت متمرکز و رسمیت یافته در حوزه سیاسی متمرکز بود و به وسیله این حوزه جهت‌دهی و به همان میزان نیز پشتیبانی می‌شد.

این همه، اگر نگاهی به روابط واقعی میان فرهنگ و اقتصاد که همواره قدرت سیاسی و هژمونیک را در پشت خود داشته است، بیندازیم به سختی می‌توانیم منکر آن شویم که روند غالب از قرن بیستم تا امروز، سلطه تعیین‌کننده این قدرت‌ها بر حوزه فرهنگ به‌گونه‌ای فزاینده بوده است. کالایی شدن اشیا و روندهای فرهنگی و هنری در قالب اشیایی چون آثار هنری (تابلوهای نقاشی، قطعات موسیقی، فیلم‌ها، عکس‌ها و...) و چارچوب‌های اقتصادی که به گرد خود ایجاد می‌کنند، امروز سبب می‌شوند که فرهنگ و دست اندرکاران آن به طور عام و هنر و هنرمندان به طور خاص، بیش از هر زمان دیگری به حوزه‌های سیاسی و اقتصادی وابسته شوند. امروز زمانی که از «کیفیت» سخن رانده می‌شود، برای نمونه «کیفیت هنری» در موسیقی، نقاشی، نمایش، سینما و غیره، در حقیقت ما با نوعی «سرمایه‌گذاری» و وابستگی به قدرت‌های اقتصادی و سیاسی روبه‌رو هستیم و همین امر به نوعی اجرا و تحقق یافتن «هنر شورشی» و «غیر متعارف» را ناممکن کرده یا می‌تواند به سرعت آن را از موقعیت «شورشی» به «کالایی شورشی» تبدیل کند و به عبارت دیگر آن را وارد یک موقعیت «مسخ شدگی کالایی» ببرد.

از این رو، می‌توان به مثابه یکی از دستاوردهای بزرگ فرهنگی که جوامع دموکراتیک باید برای رسیدن به آن برنامه‌ریزی کرده و اراده‌ای در‌خور از خود نشان دهند، کاهش این وابستگی را مطرح کرد. به این معنا که فرهنگ و هنر بتوانند در عین آنکه نیاز به حفظ کیفیت و بنابراین برخورداری از سرمایه اقتصادی دارند، این سرمایه را از جایی به جز دولت (منشاء قدرت سیاسی) یا مراکز قدرت سرمایه‌داری (برای مثال لابی‌های اقتصادی) به دست بیاورند. چنین فرآیندی به باور ما با گسترش فرآیندهای آزادی و دموکراسی در جامعه می‌تواند تحقق بیابد. لازمه چنین کاری نیز خروج نظام‌های فرهنگی و هنری از فرآیند عمومی کالایی شدن است.

دقت داشته باشیم که این امر لزوما به معنی آن نیست که هنر نتواند به‌عنوان یک کالا مبادله، خریداری یا فروحته شود. بحث بر سر این نیست، بلکه به چگونگی فرآیندهای حاکم بر این مبادلات برمی‌گردد که باید امکان دهد به نوعی «استثنای فرهنگی» درباره «محصولات فرهنگی» برسیم. اصل «استثنای فرهنگی» اصلی است که کشوری همچون فرانسه در مذاکراتش در حوزه سازمان تجارت جهانی مطرح کرد، زیرا بدون این امر امکان دفاع از فرآیندهایی فرهنگی همچون سینمای فرانسه در برابر موج قدرتمند کالایی سینمای آمریکا وجود نداشت.

در نهایت باید نتیجه گرفت که در شرایط کنونی، دخالت حوزه عمومی در برخی از حوزه‌های فرهنگ، به شیوه‌ای کاملا دموکراتیک، می‌تواند هنر و فرهنگ را از در غلتیدن در سراشیب کالایی شدن پدیده‌های فرهنگی همچون کالاهایی صنعتی برهاند. برای این کار البته افزایش آزادی‌ها و تضمین بیان اجتماعی در همه اشکال آن ضروری است و در چنین حالتی جامعه عموما می‌تواند شرایط تضمین اقتصادی خود را نیز بیابد.

لینک کوتاه صفحه : www.forsatnet.ir/u/PhcdM29I
به اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی :
نظرات :
m :
3 ماه پیش
مقوله فرهنگ باتوجه به نیازهای روانی و شیوه تفکر متفاوت، موضوعی فردی یا گروهی است و جهانی کردن ان بخردانه نیست. جهان باید عرصه تفکرات مختلف با تمایز منطقه ای باشد. ظهور ادیان از منطقه خاص و بی پیامبر بودن سرزمینهای دیگر علیرغم کثرت جمعیت میتواند دلیل بر غیراسمانی بودن تمامی ادیان توحیدی باشد که در گذر زمان به انها شاخ و برگ داده و به حقانیت تلقینی و وابستگی روانی تبدیل شده اند که شک کردن در درستی انها را گناه میداند. قوانین عادلانه و پویا باهدف تامین نیازها و اهداف اکثریت جامعه در بازنگری دوره ای
قیمت های روز
پیشنهاد سردبیر
آخرین مطالب
محبوب ترین ها
وبگردی
آزمایشگاه تجهیزات اعلام حریق آریاکخرید فالوورقیمت ورق گالوانیزهخرید از چیندوره مذاکره استاد احمد محمدیخرید فالوور فیکدوره رایگان Network+MEXCتبلیغات در گوگلآموزش آرایشگریقصه صوتیریل جرثقیلخرید لایک اینستاگرامواردات و صادرات تجارتگرامخرید آیفون 15 پرو مکستجارتخانه آراد برندینگواردات از چینتعمیر گیربکس اتوماتیکخرید سی پی کالاف دیوتی موبایلخرید قسطیاپن ورک پرمیت کاناداتعمیر گیربکس اتوماتیک در مازندرانورمی کمپوستچاپ فوری کاتالوگ حرفه ای و ارزانقیمت تیرآهن امروزمیز تلویزیونتعمیر گیربکس اتوماتیکتخت خواب دو نفرهخدمات پرداخت ارزی نوین پرداختدندانپزشکی سعادت آبادتور استانبولنرم‌افزار حسابداری رایگانتور استانبولتور اماراتکولر گازی جنرال گلدکولر گازی ایوولیچک صیادیخرید نهال گردوکمک به خیریهماشین ظرفشویی بوشخدمات خم و برش و لیزر فلزاتتعمیرگاه فیکس تکنیکصندلی پلاستیکیرمان عاشقانهگیفت کارت استیم اوکراینسریال ازازیلتور سنگاپورلوازم یدکی تویوتاقرص لاغری پلاتین
تبلیغات
  • واتساپ : 09031706847
  • ایمیل : ghadimi@gmail.com

كلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ است و هرگونه بهره ‌برداری غیرتجاری از مطالب و تصاویر با ذكر نام و لینک منبع، آزاد است. © 1393/2014
بازگشت به بالای صفحه