بسیاری از پژوهشگران عرصه کسبوکار، بر این باورند که مدیریت ایرانی به شدت از نبود شناخت کافی رنج میبرد؛ شناخت مخاطبان، رقبا، کارمندان و... . برخی از آنها نیز ادعا می کنند که بهظاهر نوعی عدماطمینان از نتیجه باعث شده است مدیران برندها و سازمانها حاضر به تبیین و اجرای تصمیمگیریهای خود نباشند و در حوزه تصمیمگیری از منابع انسانی درون سازمان نیز کمک نگیرند.
این همان مشکلی است که دردهه 90 در اروپا دیده شد و کارشناسان درپی حل آن برآمدند، اما در ایران هنوز توجه چندانی به این موضوع نشده است. یکی از کسانی که به این موضوع توجه ویژهای نشان داده، امیر خطیبی، دانشآموخته دکترای حرفهای کسبوکار و مدیرعامل آژانس تبلیغاتی «کندو بینالملل» است.
او با استفاده از ارتباط مستقیم با بعضی صاحبان بنگاهها یا همنشینی با مشاوران آنها پژوهشی چهارماهه را در چارچوپ یک تحقیق توصیفی در میان برندهای صاحبنام داخلی انجام داده که چکیده آن را در ادامه میخوانید
اگرچه میزان قابلتوجهی (نزدیک به 76 درصد) از صاحبان برندهایی که با تصمیمگیری مبتنی بر شهود و تجربه خود اقدام به اجرای برنامههای تبلیغاتی کردهاند، باور دارند این شیوه تصمیمگیری برای آینده کسبوکار آنان بسیار حیاتی بوده است، اما تنها کمتر از 30 درصد آنها نگاهی مثبت به موفقیت تصمیمی که اجرایی کردهاند دارند و حاضر شدهاند اثربخشی و موثر بودن برنامه مورد نظرشان پایش شود.
مطالعه ما به شیوه مصاحبه با 20 نفر از صاحبان برندها به طور مستقیم و 14 برند به طور غیرمستقیم- مصاحبه با مشاوران آنها- بوده است که در سه ماه نخست سال 93 برنامههای تبلیغاتی را به اجرا درآوردهاند.
دستاوردهای ما از سطوح میانی مدیریتی این مجموعهها تا حدود زیادی عدم آگاهی یا نداشتن آگاهی کافی از شیوههای تصمیمگیری استراتژیک را نشان میدهد.
حدود 58 درصد از مدیران میانی و کارشناسان حرفهای در این مجموعهها به صراحت اذعان داشتهاند از شیوههای متنوع تصمیمگیری استراتژیک و چگونگی پایش نتایج آن مطلع نیستند. (آگاهی کافی ندارند یا بهطور کل آگاهی ندارند)
«این تحقیق تایید میکند که باید به تصمیمگیریهای شهودی و آنی صاحبان صنعت بدگمان بود.»
ایمان ملاجعفری، مدرس و مشاور تبلیغات این موضوع را میگوید. او اضافه میکند: «جدای از عدم اطمینان صاحبان برند به نتایج تصمیمهای خود، میتوان به وضوح خیل عظیمی از این افراد را مطالعه کرد (76درصد از مصاحبهشوندگان تحقیق ما) که به نقش پررنگ تصمیم مبتنی بر شهودشان در آینده کسبوکارشان اعتقاد دارند و این افراد بیشک تمایل زیادی به یادگیری اصولی و اطمینانبخش این شیوه اخذ تصمیم خود دارند.»
بیتردید برندها طی سالیان شکل گرفتهاند و صاحبان آنها مسئولیت بزرگی را در قبال حفظ و هدایت تصویری که از برندها ساخته شده است، دارند. تقریبا تمام مخاطبان این تحقیق بر اهمیت اعتماد در ساختار درونی آنها نسبت به تصمیمهایشان و داشتن برنامههای مراقبت از برند تاکید داشتند و از آسیبهای جبرانناپذیر غفلت از این دو مهم پرده برداشتند و به آشکار سخن گفتند .
60 درصد مدیران
خود را توانمند میدانند
آنچه در مسیر مطالعه اخیر ما مرتب با آن مواجه بودیم موضوع شیوههای تصمیمگیری استراتژیک در کسبوکار بود و نه موضوع شیوه تصمیمگیری مدیریتی! تفاوت این موضوع آنجا شایان توجه است که بیش از 60 درصد مخاطبان ما خود را دارای توانمندی مدیریتی میدانند اما در تسلط روی محیط کسبوکار خود ادعایی نداشته و تا حدودی از آن گریزان هستند.
موضوع اخیر یعنی گریزان بودن از تحلیلهای آیندهنگر در کسبوکار به احتمال زیاد مرتبط میشود با نداشتن ابزار یا روشهای کشف نزد صاحبان برندها.
تمام تلاش ما در این مسیر بر این بود که با کمک مشاوران این افراد بتوانیم مدلی برای تصمیمگیری آنی موفق دست یابیم.
ما علاقهمند بودیم با بررسی صاحبان بنگاههایی که با نگاه مثبت و اعتمادساز خود به تصمیمهای استراتژیک آنی که اخذ کردهاند اعتقاد داشتهاند و حاضر شدند اثربخشی و توفیق تصمیم آنها مورد ارزیابی قرارگیرد- در دورهای که اثر آن تصمیم قابل بررسی بود- به الگوی بنگاهداری آنها و اصل اعتمادسازی آنها تبدیل شود.
امین امام بهعنوان مشاور شخصی صاحبان چند بنگاه اقتصادی میگوید: کارهای زیادی باید صورت پذیرد تا صاحبان بنگاههای اقتصادی بین مدیریت بنگاه خود و تسلط بر فضای کسبوکارشان مرز شفاف و روشنی را ترسیم کنند، درست در آن زمان است که میتوان با پرهیز از تصورات ذهنی گذشتهنگر به مبحث مدلسازی برای تصمیمگیری استراتژیک پرداخت.
مطمئن، شفاف، اثربخش
اما در تمام گفتوگوهای مستقیم یا با واسطه خود با صاحبان بنگاههای اقتصادی سه محور مطمئن بودن، شفافیت و اثربخش بودن را به صراحت در توجیه تصمیمگیرهای آنی استراتژیک آنها میشنیدیم. در گستردن مفهوم «مطمئن بودن» بهطور صریح متوجه شدیم که بخش اصلی این واژه در پشتیبانی از خودمحوری صاحب بنگاه برای نشان دادن اینکه تصمیم وی به تیم مشاوران یا آژانس تبلیغاتی متکی نیست، بیان میشود.
توجه کنید که هیچگاه ما واژه «اعتماد» را بهعنوان پشتیبان و توجیه نشنیدهایم بلکه مطمئن بودن را به معنای تسلط خود تصمیمگیر بر کسبوکار خویش دریافتیم. این تسلط در واقع داشتن اطلاعات از درون سازمان با نگاه یک صاحبخانه و همچنین داشتن حافظه تصویری از گذشته همصنفان بود.
ما در هیچکدام از مصاحبهها با این موضوع که یک الگوی بینالمللی توسط صاحبان کسبوکار موشکافی شود یا از نیاز به ایجاد هوش تجاری سخن به میان آید، برخورد نکردیم بلکه با توصیفهای کلان اقتصادی و نقش ارتباط جهانی در مشکلات کسبوکار، بسیار مواجه شدیم.
کارآمدی 20 درصدی تیمهای اجرایی
بیش از 70 درصد پاسخگویان ما معتقد هستند که خلاقیت و توانمندی در تحلیل به یک میزان در موفقیت تصمیمهای یک رهبر در آینده نقش خواهند داشت. وقتی این افراد را با این چالش روبهرو میساختیم که اهمیت داشتن افراد توانمند بهعنوان یک تیم اجرایی در ایجاد یک تصمیم درست را چگونه ارزیابی میکنند؛
در کمال تعجب با این موضوع مواجه شدیم که تنها 20 درصد این افراد معتقد هستند تیمهای اجرایی که در کنار خود دارند توانایی همراهی و تکمیل دو ویژگی مورد ذکر در اخذ تصمیمهای آنان را دارند.
در پاسخ به این موضوع که شرکتهای مشاور و آژانسها برای کمک به شناسایی و بهرهبرداری از فرصتها در مسیر اخذ تصمیمهای استراتژیک سریع (آنی) چه نقشی میتوانند داشته باشند، 75درصد از پاسخگویان اظهار داشتهاند این مجموعهها باید تصویری شفافتر از آنچه میتوانند انجام دهند را ترسیم و تلاش کنند شیوههای تصمیمگیری استراتژیک را با نشان دادن تجربههای مشابه ملموسترسازند.
این در حالیاست که 59درصد از پاسخگویان بر این باور بودند که به یک مجموعه مشاور این فضا را خواهند داد تا بهطور مشارکتی راهحلهای پیشنهادی خود را پیادهسازی و بهطور مشخص اثر بخشی این راهحلها را پایش کنند، اگرچه 54 درصد از این افراد در مقابل این پرسش که حیطه اختیارات این مجموعهها را تا چه حد میدانند، پاسخ مشخصی ارائه ندادند.
باور ما بر این است که تا زمانیکه ساختار رهبری و مدیریت یک بنگاه خصوصی به شکل خانوادگی باشد، روابط درون خانوادگی اجازه پیادهسازی ساختار درست تفکر استراتژیک و تصمیمگیری اصولی را نخواهد داد، اینجا مشاوره و آموزش نیز نقش سریالهای شبانه را دارد که گاهی همراه خواب شبهای ما میشوند.
ایجاد مکتبها و مدارس مکتبساز برای توسعه شیوههای تصمیمگیری استراتژیک در سطوح مختلف بنگاههای خصوصی و دولتی میتواند یکی از مطمئنترین پنجرههای امیدساز باشد.
در جاییکه 89 درصد از پاسخگویان ما به اینکه سازمانها توانستهاند رهبران مناسبی را برای آینده کسبوکار خود تربیت کنند خوشبین نیستند، اینکه توانمندیهای موردنیاز برای رهبری یک بنگاه خصوصی یا دولتی در ایران تعریف شود، امری حیاتی به نظر میرسد.