هدف از تشکیل شرکتهای دانشبنیان، ایجاد دانش و تبدیل آن به تکنولوژی و اجرایی کردن فعالیتها است. اگرچه امروزه توجه به فعالیتهای دانشبنیان بیش از گذشته شده است اما استفاده از دانش در حل مسائل هنوز مورد توجه مدیران صنایع قرار نگرفته است. زیرا بیشتر مشتریان شرکتهای دانشبنیان بهدنبال دریافت خدمات بازرگانی از این شرکتها هستند. بهعنوان مثال بخش کوچکی از فعالیت شرکت فناوری پایا مواد که در زمینه خوردگی فعالیت دارد، تامین سوپر آلیاژهایی با پایه نیکل و کبالت از سایر کشورها براساس نیازهای فنی مشتریان است. مشتریان این شرکت هم نیروگاهها، پتروشیمیها و مجموعههایی هستند که خوردگی برای آنها مشکل ایجاد میکند. اما مشتریان بهجای آنکه در راستای ایجاد دانش بومی برای حل مسائل به این شرکتها مراجعه کنند و با عقد قراردادهای تحقیقاتی، به پویاتر شدن شرکتهای دانشبنیان کمک کنند، اغلب برای خرید آلیاژها به شرکتهای دانشبنیان مراجعه میکنند.
این مسئله بعد بازرگانی شرکتهای دانشبنیان را تقویت کرده است. بنابراین شرکتهای دانشبنیان بیشتر از بخش بازرگانی درآمد کسب میکنند و کمتر به دنبال استفاده از بحثهای تحقیقاتی و پژوهشی هستند. شاید دلیل این رفتار صنایع، نبود ردیفهای اعتباری برای مقوله پژوهش باشد زیرا برای اختصاص بودجه به بخش تحقیقات ردیف اعتباری خاصی در منابع مالی صنایع بزرگ تعریف نشده تا این مجموعهها با شرکتهای دانشبنیان در راستای حل ریشهای مشکلات، ارتباط داشته باشند. یا شاید صنایع واقعا بدانند کجا مشکل وجود دارد اما میخواهند حل این مشکل را به کسی بسپارند که با حداقل هزینه آن را رفع میکند. صنایع فقط میخواهند مشکلات آنها در حداقل زمان ممکن حل شود.
متاسفانه در صنایع ایران کمتر به بحث خوردگی اهمیت داده شده است. البته بهتازگی مدیران بخش صنعت به این نتیجه رسیدند که با مقاومسازی در برابر خوردگی و دیگر مسائل هزینههای تعمیرات را کاهش دهند و زمان توقف را کمتر کنند. به همین دلیل امروز بیشتر به مسائل خوردگی توجه میکنند. خصوصی شدن بخشهایی نظیر پتروشیمی و نیروگاهها هم به حضور بیشتر شرکتهای دانشبنیان در عرصه حل مسائل کمک کرده است. اما هنوز هم مشکلاتی در زمینه عقد قراردادهای تحقیقاتی با مشتریان خود داریم. زیرا مراحل عقد قرارداد و تحویل قطعات به مشتریان در ایران بسیار طولانی است. مثلا قطعه نازل توربین گازی که ساخت آن در انحصار آمریکاست، توسط یک شرکت دانشبنیان ساخته شده و تکنولوژی ساخت آن به دستگاههای دولتی فروخته شده است. قرار است اگر این قطعه در مراحل آزمایشی سربلند بود، سفارشهای بیشتری به شرکت سازنده داده شود. اما در حال حاضر یکسالونیم است که این قطعه در کارگاه شرکت سازنده باقی مانده و توسط دولت تحویل گرفته نشده است.
مشکل دیگر شرکتهای دانشبنیان با مشتریان خود، حاکمیت تفکر دولتی در این مجموعهها است. شاید پتروشیمیها خصوصی شده باشند اما دیدگاه مدیران این مجموعه هنوز دولتی است. اگرچه در روند خصوصیسازی تا حدودی دیدگاهها اصلاح شده، اما حاکمیت تفکر دولتی در پتروشیمیها سبب میشود صرفه اقتصادی برای آنها در درجه دوم اهمیت قرار داشته باشد.
* مدیر بازرگانی شرکت فناوری پایامواد