مادر شدن تمام زندگی یک زن را عوض میکند. فرقی ندارد شاغل باشی یا خانهدار، وقتی بچه وارد زندگی هر کسی شود ناخودآگاه تمام برنامهها و شکل زندگی آدم تغییر میکند. خب! من هم شبیه هر زن دیگری وقتی مادر شدم انگار به یک دنیای جدید پا گذاشتم. زندگی در خانه ما بیشتر روی محور خواستههای نویان و نیروانا میچرخد. خانه ما بیشتر از اینکه یک خانه با اسامی پدر و مادر و فرزند باشد، شبیه یک دورهمی دوستانه در مدرسه است. من و مهراب همیشه سعی کردیم برای بچهها بیشتر دوست باشیم تا پدر و مادر و رابطه نزدیک و خوبی با بچهها داشته باشیم.
در خانه ما صحبت کردن راجع به موضوعات مختلف همیشه در جریان است، به نظرم این پررنگترین اتفاقی است که در جمع چهار نفره ما رخ میدهد. ما راجع به کوچکترین موضوعات هم باهم حرف میزنیم، از درست کردن سس سالاد تا مقصد مسافرتها. همین موضوع باعث شده تا نویان با سن کمی که دارد خیلی خوب بتواند همه مسائل را تجزیه و تحلیل کند. علاوه بر این ما یک روحیه جمعی هم در خانواده داریم، مثلا بیشتر خریدهای منزل و خریدهای شخصی را همگی با هم انجام میدهیم و به قول معروف سعی میکنیم از کوچکترین فرصتها بیشترین استفاده را ببریم.
اتفاق دیگری که در خانه ما همیشه میافتد و به نظر خودم شناسنامه ما به حساب میآید، این است که به همه موضوعات میخندیم! شاید الان برای شما هم خندهدار باشد، ولی اگر غذا هم بسوزد، میخندیم. منظورم این است که سعی میکنیم در مواجهه با اتفاقات بد و ناخوشایند هم همیشه طوری رفتار کنیم که تبدیل به یک موضوع خاطرهانگیز باشد. برای همین شادی و خنده یکی از تکرارشدنیترین اتفاقات خانواده چهار نفره ما محسوب میشود.
البته گاهی وقتها ما هم قهرهای کوچکی داریم که همان هم به واسطه حرف زدن و شوخی کردن در مورد موضوع راحت حل میشود. شاید دلیل این اتفاق خونسرد بودن بیش از حد من و مهراب است که روی نویان و نیروانا هم تاثیر گذاشته و آنها هم مثل ما دیر عصبانی میشوند و سعی میکنند با مسائل تا حد امکان با خونسردی رفتار کنند.
نکته مهم دیگری که در خانه ما هست، خوردن حداقل یک وعده غذا با حضور تمام اعضای خانواده است. حالا اگر من یا مهراب سرکار هم باشیم سعی میکنیم یا ناهار یا شام را همگی کنار هم بخوریم. خودم خیلی روی این موضوع حساسیت دارم، مخصوصا روی درست کردن غذای خانگی و آن هم با مواد تازه به دستور نویان! البته آشپزی کردن برای خود من یکی از کارهای دوستداشتنی است که برای خانواده انجام میدهم و دوست دارم حتی وقتهایی که سرکار هم هستم برای بچهها غذا درست کنم.
راستش گاهی آنقدر رابطه ما چهار نفر بههم نزدیک میشود که یک وقتهایی فکر میکنم ما اندازه نویان بچه میشویم و گاهی آنها اندازه من و مهراب بزرگ میشوند. مخصوصا وقتهایی که نویان خیلی جدی در مورد بعضی از نقشهای من میگوید: اصلا خوب بازی نکردی مامان!
* بازیگر تئاتر، سینما، و تلویزیون