اینکه نویسندگان مرد بیشتر از نویسندگان زن به مسائل کلان میپردازند و دغدغههای گوناگون را مینویسند، به این دلیل است که ما همیشه در یک جامعه مردسالار زندگی کردهایم و در صورتی که زنان از این مرحلهگذار عبور کنند، موضوع داستانهایشان از دایره مشکلاتشان فراتر خواهد رفت.
زمانی که فضای جامعه باز باشد و خانمها و آقایان در کنار یکدیگر مطرح شوند، زنان نویسنده هم از دغدغههای شخصیشان فراتر میروند و بیشتر به مسائل هستیشناختی میپردازند. به نظر من، زنان بیشتر از مردان مینویسند و بیشتر هم ترجمه میکنند، شاید به این دلیل که زنان مسئولیت کمتری دارند و مردان آنقدر از نظر اقتصادی و تامین زندگی، در فشار هستند که کمتر میتوانند بنویسند یا با سختی بسیار زیادی مینویسند. همین مسائل و مشکلات هم باعث شده نویسندگان در کشور ما نتوانند به طور حرفهای بنویسند و بهعنوان یک شغل به آن نگاه کنند.
نویسندگان زن و مرد به خوبی میتوانند به درک یکدیگر از دنیا و هستی کمک کنند. اگر از سطح داستانها به عمق برویم، متوجه این تفاوت دیدگاه در نویسندگان زن و مرد و همچنین درکی که به مخاطب میدهد، میشویم و این به نظر من اتفاق خوبی است چون این تفاوتها باعث تکامل نویسنده و مخاطب، هر دو میشود.
در ایران مجموعهای از عوامل است که باعث شده مخاطبان ایرانی کتابهای ترجمه را به تالیف ترجیح دهند. به طور کلی این را میتوانم بگویم اگرچه نویسندگان ایرانی در حال حاضر تمام تلاش خود را برای نوشتن میکنند، ولی مشکلاتی از جمله نوع بسته زندگی امروز ما باعث شده فضای کنونی نوشتن در کشور مناسب نباشد، در حالی که نویسندگان خارجی زندگی بازتری دارند. من دوست دارم هر روز و بهطور منظم بنویسم، اگرچه یک پاراگراف بیشتر نباشد، ولی این اتفاق نمیافتد به دو دلیل؛ اول اینکه کمی در نوشتن تنبل هستم و دوم اینکه زندگی شلوغ و روند آن هم تند شده است.
از آنجاکه رشتهام در دانشگاه، زبان و ادبیات انگلیسی بود، کتابهای زیادی را به زبان اصلی یا ترجمه میخواندم اما جنسیت نویسنده هیچوقت در انتخابم تاثیری نداشت، بلکه شهرت خوب نویسنده و ناشر بود که باعث میشد کتابی را بخوانم یا کنار بگذارم.
این نشاندهنده تفاوت سبک زندگی میان نویسندگان ما با نویسندگان دیگر است. در جوامع آنها زنان و مردان از یک جایگاه مطرح میشوند و فارغ از جنسیت میتوان با نوشتههای آنها ارتباط برقرار کرد.