در کشور ما هنوز فرآیندهای مدیریتی سنتی هستند و فاکتورهای مدیریت نوین هرچند مطرح است، اما همچنان نمود بیرونی پیدا نکرده است.
مقوله تغییر و نوآوری در این میان هنوز نتوانسته جایگاه قابل قبولی در سازمانها ایجاد کند. سطح دانشی مدیران از آنجا که بهروز و همگام با تغییرات روز نیست، آمادگی ورود به بحثهایی چون نوآوری باز و تغییر در آنها وجود ندارد. این در حالی است که سازمانهای خارجی با سرعتی فزاینده، ترمهای مختلف مدیریتی را پشتسر میگذارند و با یافتن ضعف سیستمهای قبلی سراغ سیستمهای نو و بینقصتر میروند.
یکی از این مباحث، بحث نوآوری باز است، بحثی که ما هنوز در ورود به شکل ابتداییتر آنکه نوآوری بسته است، دچار اما و اگر هستیم. در زمینه بحث «نوآوری باز» با دکتر اشکان توسی، استادیار دانشگاه مالتی مدیا مالزی که تز دانشگاهیاش نیز بررسی این سرفصل مدیریتی بوده گفتوگویی داشتهایم که در ادامه پیش رو دارید.
در ابتدا برای اینکه وارد بحث شویم، یک تعریف از نوعآوری بدهید؟
پیادهسازی و اجرای هرگونه محصول جدید یا به طور قابل توجهی بهبود یافته محصول (کالا یا خدمات)، فرآیندهای عملیاتی (روشهای تولید و ارائه خدمات)، هرگونه روشهای بازاریابی جدید (بستهبندی و روشهای توزیع)، یا روش و فرآیندهای جدید سازمانی و مدیریتی در شیوههای کسبوکار، سازمان محل کار یا روابط خارجی را نوآوری میگویند.
نوآوری در هر شرکتی به شکل متفاوتی بروز پیدا میکند و میتوانیم آن را در شکلهای مختلف تعریف کنیم. یک شرکت میتواند بسیاری از انواع تغییرها را در روش کاری خود داشته باشد؛ استفاده از عوامل تولید و انواع خروجی است که باعث بهبود بهرهوری یا عملکرد تجاری میشود. در یک مدل کلی نوآوری را میتوان به محصول، فرآیند، خدمات و بازاریابی تقسیمبندی کرد.
نوآوری در سازمانها به چه عواملی بستگی دارد و چه مزیت رقابتی برای سازمان میسازد؟!
بدیهی است که نوآوری در شرکتها مرتبط است با عملکرد و رشد اقتصادی و علاوه بر این اثرات مستقیم، بهصورت غیرمستقیم اثرگذار است از جمله یادگیری در حین فرآیند نوآوری، یادگیری اقتصاد، مقیاس و دامنه اقتصاد، پیشگیری از منابع محدود، مزایای نوآوری بیشتر، توانایی برای تنظیم استاندارد و تولید ظرفیت جذب كه بهعنوان توانایی شناسایی، جذب، و دانش شناخته میشود.
در بسیاری شرکتها مزیت رقابتی نقش مهمی دارد، مقوله نوآوری چطور میتواند این مزیت رقابتی در سازمان را ایجاد کند؟!
بسیاری از شركتها با شرایط شدید بازار و چالشهای پایدار برای حفظ سودهی مواجه هستند. همچنین عوامل مختلفی از جمله تغییر، جابهجایی بازار، جهانی شدن، رقبای جدید در حال ظهور، بحران كنونی مالی و اقتصاد و مقررات جدید دولت اغلب باعث ضعیف شدن سلامت مالی و موقعیت رقابتی در یك دوره نسبتا كوتاه از زمان است كه آنها را مجبور به انطباق یا دوبارهنویسی كسب و كار خود از طریق فناوریهای جدید یا گزاره ارزشی منحصربهفرد كه به وسیله آنها میتواند به سود تحقق بخشد. با این حال برخی شركتها فاقد منابع و تواناییهای فنی هستند كه باید با دیگر شركتها همكاری كنند تا توان رقابت با سایر رقبا در صنعت خود را داشته باشند.
این منابع و تواناییهای فنی چطور قابل دستیابی است و نبود آنها چه لطماتی به فرآیند ماندگاری و ثبات سازمان میزند؟
بسیاری از شركتهای بزرگ جهان نسبت به دانش وتكنولوژیی كه در بیرون از شركت آنها وجود داردد، آگاهتر شدهاند كه برای حفظ رقابت در بازار جهانی اهمیت دارد و از آن بهعنوان یك فرآیند كه باعث بهبود نتایج نوآوری میشود به نام «الگوی نوآوری باز» نام میبرند.
الگوی نوآوری باز پدیدهای است كه در طول چند سال گذشته به طور فزایندهای به یك مهم برای هر کمپانی تبدیل شده است، زیرا شركتها خود به این تشخیص میرسند كه واقعا نه همه ایدههای خوب فقط از داخل سازمان نشأت میگیرد و نه اینكه تمام ایدههای خوبی كه در داخل شركت خلق میشوند، صرفا با اتكای به كانالهای بازاری شناخته شده و جاری شركت به صورتی موفقیتآمیز بازاریابی میشوند.
درباره الگوی نوآوری باز صحبت کردید، این الگو با بحث نوآوری که در ابتدا مطرح بود چه تفاوتهایی دارد؟
الگوی رایج نوآوری بسته در طول دهه 1990 شروع به تغییر كرده است. براساس نظر محققان، به علت ظهور عواملی همچون موارد زیر، دوران پارادایم نوآوری بسته گذشته است:
• تحرك و جابهجایی افزایش یافته كاركنان ماهر و دانشی، مهندسان كارآزموده و زبده و دانشمندان كه هر روز كنترل ایدهها و تخصصهای مالكانه را برای بنگاهها سختتر میكرد.
• گسترش سرمایهگذاریهای خطرپذیر و افزایش اهمیت آن و بهعنوان جایگزینی برای منابع اختصاص دادهشده توسط بنگاههای بزرگ به تحقیق و توسعه که به تامین منابع مالی برای شكلگیری شركتهای جدید و تلاش آنها برای تجاریسازی ایدههایی كه از پژوهشگاه بنگاههای بزرگ بیرون میآمدند، كمك میكرد.
• امكان انتخاب و كسب فناوریهای استفاده نشده از بیرون سازمان
• دسترسی افزایش یافته به همكاران بسیار توانمند برای برونسپاری تحقیقات
• افزایش كیفیت تحقیقات دانشگاهی
• انتشار بیشتر دانش در سراسر جهان
• كوتاهشدن فاصلهها، تسهیل ارتباطات و افزایش همكاریهای مجازی به واسطه توسعه فناورى
اطلاعات
• افزایش رقابت میان شركتها در بازار محصول، به طور مثال بر اثر آزادسازی بازار در اتحادیه اروپا و وضع سیاستهای رقابت
• تغییر در ماهیت نوآوریها – گذشته از نوآوری فناورانه، نوآوریهای تجاری و سازمانی كه در الگوهای كسب و كار جدید میتواند متجلی شود، به همان اندازه در سودآوری مهم شدهاند.
و... این عوامل به چرخهای كه نوآوری بسته را زنده نگه میداشت، لطمه وارد كرد.
با این پارادایمها چطور میتوانیم بحث نوآوری باز و بسته را از هم متمایز کنیم؟ در اصل نوآوری باز چه میکند که نوآوری بسته آن توانمندی را ندارد؟
تحقیق و توسعه در سازمانهای بزرگ در حال تغییر در نگرشها است. این تغییر حرکت از دیدگاهی دروننگر به نگاهی كه بیشتر بروننگر است. این اتفاق به شکلی نمود پیدا کرده که فناوریهای مورد نیاز سازمان اکنون گذشته از تلاشهای تحقیقاتی درونی، از طریق شبكهای متشکل از دانشگاهها، شركتهای نوپا، تامینكنندگان، كنسرسیومهای تحقیقاتی، سایر سازمانهای بیرونی و حتی رقبا فراهم میشود. در واقع، مكان هندسی نوآوری در صنایعی كه به نوآوری باز گرایش دارند وارد شده و از یک مقوله پژوهشی و دانشی به یک بحث عملیاتی تبدیل شده است. شرایطی که سبب ظهور و تثبیت پارادایم نوآوری باز شد. از همین منظر ترمی به نام «برقراری ارتباط» تعریف شد که بهگونهای همتراز با مقوله «تحقیقات» بود.
در کنار آن بحث «برقراری ارتباط و توسعه» بهعنوان مكمل و حتی جایگزینی برای «تحقیق و توسعه» مطرح شد. تفاوت نخست رویكرد نوآورى باز با رویكرد نوآورى بسته این است كه در تئوریسازیهای پیشین نوآوری، دانش بیرونی، نقشی مفید؛ ولی مكمل بازی میكرد و سازمان محل نوآوری و فعالیتهای داخلی شركت هدف مركزی مطالعه بود؛ اما در نوآوری باز، دانش بیرونی نقشی معادل آنچه از دانش درونی در مفهوم سازیهای پیشین حاصل میشود، ایفا میكند.
تمایز دیگری که میان ان دو مطرح است، این است كه تئوریهای پیشین نوآوری به صورتی اثربخش غیاب هر سنجش خطایی در ارزیابی پروژههای تحقیق و توسعه را مفروض میدانند. چنانچه یك پروژهای تحقیق و توسعهای رد شده باشد، كار دیگری در مورد آن نمیماند كه انجام شود، و دلیلی هم وجود ندارد كه دچار تردید شویم كه خطای روشمندى در ارزیابی كه منجر به قطع پروژه شده، وجود داشته باشد.
کمی بیشتر مقوله نوآوری باز را بشکافید و درباره لایههای آن برایمان بگویید.
نوآوری باز یك فرآیند طراحی شده برای سرعت بخشیدن به نوآوری از طرق همكاری است. در این روش یك شركت با شركتهای خارجی (external partner) در ایدههای جدید در تلاش برای ایجاد فرصتهای كسب و كار هستند. شركتهای سنتی محصولات و فناوریها را بهصورت داخلی تولید میكنند به این صورت كه ایده اولیه، ساخت نمونه اولیه، پیدا كردن بازار هدف، تولید انبوه محصول، توزیع و تحویل آن به مشتری بهصورت درونی توسط خود شركت انجام میشود. ولی نوآوری باز باعث میشود مرزهای شركت شكسته شود و به شركت اجازه میدهد تا سازمانها و شركتهای خارجی با واحدهای داخلی شركت در مراحل مختلف مانند تحقیق، توسعه و تجاریسازی منابع مختلف از جمله دانش و غیره را به اشتراك یا ادغام كنند.
نوآوری باز به وسیله شركت كردن توابع اصلی شرکت از تحقیق و توسعه (R&D) تا تجاریسازی در طول فرآیند نوآوری شناخته شده است. اگرچه بسیاری از عناصر یا استراتژیها در اطراف برای مدتی بهصورت غیرمتمركز بوده است؛ ولی نوآوری باز بهعنوان یك مفهوم یكپارچه نسبتا جدید است و به طور رسمی در سال ٢٠٠٣ تعریف شده است. نوآوری باز در حال حاضر در طیف وسیعی از بخشهای صنعت استفاده میشود، از جمله صنایع الكترونیك و مخابرات، انرژی، هوافضا و صنایع دفاعی، نرمافزار و رسانه، و در صنایعی كه كالاهای مـصـرفـی دارند بهسرعت در حال حركت است.
با این تفاسیر لازمه بهره بردن سازمانها از مقوله نوآوری باز در چیست؟! به شکلی دیگر منافع کسبوکار سازمان چگونه از طریق نوآوری باز تامین میشود؟!
فاکتورهایی هستند که نشان میدهند که لزوم بهره بردن از بحث نوآوری باز در چیست. ابتدا فاکتور زمان كوتاهتر به بازار که این فاکتور به روش نوآوری باز به شركتها اجازه میدهد تا زمان ورود محصولات (جدید) به بازار كاهش یابد بهخصوص برای كالاهای مصرفی و شركتهای الكترونیك كه در آن چرخههای نوآوری سریعتری برای همگام شدن با سایر رقبای تجاری نیاز است. دیگری یافتن نوآوریهای جدید است، در این مقوله كار كردن و همكاری با دیگر شركتها فرصتی را برای شركتها ایجاد میكند كه از فناوریهای توسعه یافتن در جای دیگر نیز استفاده كنند. پس از آن دسترسی به كفایت و خبرگی بیشتر است، در جایی كه شركتها دارای یك نیروی كار پایدار است که آن را قادر میسازد تا دسترسی به مهارتهای لازم مورد نیاز برای نوآوری را داشته باشد.
مقوله بعدی یافتن ایدههای جدید است. شركتهای بزرگ ممكن است به دنبال همكاری با سازمانها و شركتهای كوچكتر برای افزایش تعداد ایدهها یا جمعسپاری كه آنها در دسترس دارند. كاهش هزینهها و ریسك است، همكاری با دیگر شركتها باعث میشود تا هزینهها به اشتراك گذاشته شود و بالطبع هزینهها و ریسك نیز كاهش پیدا میكند و در آخردسترسی به بازارهای جدید است، كانالهای دسترسی به بازارهای جدید به وسیله بهرهبرداری از رابطه (Link) که با شركای نوآور صورت میگیرد.
بنابراین پس از آنكه منافع كسب و كار برای اتخاذ الگو نوآوری باز شناخته شد. این سوال پیش میآید كه چگونه شركتها این الگو را معرفی و پیادهسازی كنند؟
چهار موضوع كلیدی است كه شركت باید با آن مقابله كند تا نوآوری باز را با موفقیت پیادهسازی كند:
١- ایجاد فرهنگ مناسب
٢- مــعــرفــی روش (Procedures)
٣- دسترسی به مهارتهای درست
٤- ایجاد انگیزه در كاركنان