خانم پائولا آنوریا از آن دسته زنان کارآفرینی است که کارش را رها کرد و پی ایدهاش را گرفت. او از فعالیتهای مالی دست کشید و به ایدهاش که یک بوتیک لباس بود پر و بال داد. بوتیک خانم پائولو اکنون نهتنها یکی از سطح بالاترین بوتیکهای لباس است، بلکه به سایر کسبوکاردارهای مستقل در این عرصه کمک کرده تا در بریتانیا پیشرفت کنند. او که 15 سال در یک بانک سرمایهگذاری معاملهگر ارز بود، تصمیم گرفت با پساندازی که جمع کرده بود سراغ علاقه و کسب وکار شخصیاش یعنی بوتیک لباس برود.
او ایده بازیافت و استفاده دوباره از اجناس نخواسته را بسیار دوست داشت. این عشق و علاقه با روی دور افتادن لباسهای دست دوم و رکود اقتصادی همراه شد. همین امر باعث شد تا طرحی خاص را ارائه دهم. برنامه من تشویق خانمها به فروختن چیزهایی بود که آنها را نمیخواستند یا نمیپوشیدند. این اقلام میتوانستند به کالاهای دیگری در فرآیند بازیافت تبدیل شوند. این ایده سرانجام در سال 2009 تبدیل به فروشگاهی در شهر محل اقامتش شد.
وجدان کاری به پائولا کمک کرد تا سختکوشیاش را ادامه دهد و با همین تلاش توانست شبکههای ارتباطی ایجاد کند، در شبکههای اجتماعی حضور یابد، برای بوتیکش بازاریابی کند، یک ستون ثابت در مجله کنت لایف بگیرد و بارها و بارها مطالب و عکسهایی در مجلهها و حتی روزنامههای گوناگون چاپ کند. این البته برای خانم پائولا کافی نبود چون سراغ فروشگاه آنلاین هم رفت تا کارش را گسترش دهد. او این کار را انجام داد اما خیلی زود فهمید که کار از آنچه فکرش را میکرد، سختتر است.
او بهترین دوستانش را در این کسب وکار شبکههای اجتماعی میداند، چون توانست با استفاده از رسانههایی چون توییتر و فیسبوک آگاهی مردم نسبت به محصولات، برند و مرام کاریشان را بالا ببرد. او معتقد است باید آوازه برند و کسبوکارتان را تا جایی که توان دارید با فریاد به گوش دیگران برسانید.
در کار خانم پائولا چالش کم نبوده است. او درباره بزرگترین چالش سر راهشان در این کسبوکار میگوید: «ما دو نوع مشتری داریم. دسته اول بوتیکدارها، جواهرفروشها، آرایشگرها، فروشندگان لباس و فروشگاههای دست دوم فروشی هستند و دسته دوم مشتریانی که برای خرید محصول موردنظرشان سراغ ما میآیند. یکی از سختترین کارها در این کسب وکار یافتن راههای بازاریابی مناسب و جذب بیشترین مشتری از میان دو طیف است. اما خب ما در این زمینه همزمان با رشد بیشتر، بهتر شدهایم.
خانم پائولا و همکارانش معتقدند که برای هر کاری راهی وجود دارد. ممکن است این راه آنقدرها هم راحت و در دسترس نباشد. اما او از آن دست کارآفرینهایی است که از چالش کردن با سختیها و حتی بازگشت به نقطه اول ابایی ندارد. او معتقد است که اگر نمیتوانید از کوه بالا بروید باید با خون دل هم که شده برای بالا رفتن از آن یک هواپیما بسازید. از نظر خانم پائولو سرنوشت خود را به دست گرفتن کاری لذتبخش و همزمان ترسناک است. این ترکیب باعث میشود تا با در نظر گرفتن همه جوانب و با صرف حداکثر توجه و انرژی در مسیر موفقیت و رسیدن به آرزوها گام بردارید.
او توصیهاش به کارآفرینان را در سه جمله ساده بیان میکند: سخت کار کنید، برای خود در صنعتی که هستید شبکه ارتباطی بسازید و وظایفتان را انجام دهید. حفظ انگیزه در پیش بردن یک کسب وکار بسیار مهم است. خانم پائولا هم برای ادامه دادن راهش نیاز به این عنصر مهم داشته است. او با اینکه خود انگیزه خوبی دارد و به خوبی میتواند برای خودش انگیزه ایجاد کند، از دوستان و خانوادهاش بهعنوان حامیانش یاد میکند. او فلسفه کسبوکار را سختکوشی میداند و معتقد است که هیچکس به جایی نمیرسد، مگر اینکه در کارش سختکوش باشد.
او همچنین وقتی به چالشی برمی خورد، نفس عمیقی میکشد و آستینهایش را برای حل مشکل بالا میزند. بزرگترین ترس او این است که فرزندش شاد نباشد و بزرگترین خوشحالی زندگیاش این است که از کارهای خشک مالی به دنیای فشن، مد و لباس وارد شد. خانم پائولا میگوید اگر این شانس را داشته باشد که دوباره به دوران جوانی و 20سالگیاش برگردد، به خودش خواهد گفت خیلی شجاعتر و باهوشتر از آن هستم که فکر میکنم. او معتقد است که هر چیزی که اتفاق میافتد دلیلی برایش وجود دارد. بزرگترین درسی که خانم پائولا گرفته این است که نخستین و مهمترین چیزی که باید به آن اعتماد کنید جرات و حس درونیتان است.