مدیریت بر خود، مقولهای است که براساس آن انسان رفتارهایش را تحت کنترل درمیآورد و با شناخت نقاط قوت و ضعف خود سعی میکند ضمن بهبود نقاط ضعفش، تکیه اصلی خود را بر نقاط قوتش قرار دهد.
از این منظر، هر انسانی که میخواهد بر خود مدیریت داشته باشد لازم است بداند چه نقاط قوتی دارد و از چه تواناییهایی برخوردار است.
گاهی وقتها فکر میکنیم که باید توجه خود را بر نقاط ضعفمان متمرکز کنیم و آنها را بهبود بخشیم، ولی در واقع، در وهله اول باید بدانیم چه نقاط قوتی داریم و آنها را تقویت کنیم و در خصوص نقاط ضعفمان هم تا آنجا که در زندگی روزمره ما را کمک میکنند توجه نشان دهیم و نه بیشتر.
بر این مبنا، هیچ انسانی نیست که استعداد یا استعدادهای خاصی نداشته باشد که میتواند با پرورش این استعدادها خود را شاخص کند.
مثلا یک نفر صدای خوشی دارد، ولی توان نویسندگی او ضعیف است. برعکس، دیگری به لحاظ نویسندگی قوی است، ولی صدای خوشی ندارد. هرکدام از اینها باید بتواند نقطه قوت خود را تشخیص دهد و بر آن متمرکز شود.
کنت بلانچارد (نظریهپرداز مدیریت) معتقد است پنجنوع قدرت هست که هرکس میتواند در دو یا سه یا حتی پنج نوع از آنها توانا باشد:
1- قدرت دانش
2- قدرت شخصی
3- قدرت رابطه
4- قدرت وظیفه
5- قدرت مقام
1- قدرت دانش:
ما معمولا در یک یا دو زمینه، از اطلاعات مناسبی برخوردار هستیم؛ تحصیل کردهایم، مطالعه داشتهایم، دارای پژوهش بودهایم، در نتیجه، در آن زمینه یا زمینهها از دانش کافی برخوردار شدهایم که بعدا هم میتوانیم آن را تکمیل و بهروز کنیم تا جایی که در آن مورد ما «کارشناس» تلقی شویم و بتوانیم از دانش خود در جهت پاسخگویی به مسائلی که خود یا افراد دیگر با آنها برخورد میکنیم، استفاده ببریم.
2- قدرت شخصی
بعضی از افراد از مهارتها و تواناییهای مناسبی برای انجام کارها برخوردارند. آنها کارهایی را که برعهده میگیرند در مدت زمان کم، با کیفیت مناسب با حداقل هزینه انجام میدهند و از این رو دارای مهارت و قدرت شخصی هستند.
3- قدرت رابطه
برخی از اشخاص هنگام ارتباطگیری با افراد دارای آنچنان مهارتی هستند که میتوانند با دیگران رابطه خوبی برقرار کنند و کارهای خود را از طریق ارتباطگیری موثر به نحو مطلوب انجام دهند. این افراد دارای قدرت رابطه هستند، یعنی میتوانند از طریق ارتباطگیری موثر به حل و فصل مسائل بپردازند.
4- قدرت وظیفه
کسانی که دارای قدرت وظیفه هستند میتوانند کارهایی را که به آنها محول میشود یا خود تصمیم میگیرند انجام دهند، به بهترین نحو و در اسرع وقت و بدون نیاز به فشار بیرونی و صرفا براساس انگیزه مشخصی انجام دهند. آنها انسانهای پیگیری هستند که تا به سرانجام رساندن کار از پا نمینشینند.
5- قدرت مقام
انسانهایی که در محیط کار دارای پستهای سرپرستی، ریاست یا مدیریت هستند، از قدرت مقام برخوردارند. یعنی بر اثر مسئولیتی که برعهده دارند از قدرتی بهرهمند میشوند که افراد تحت مسئولیت آنها چنین قدرتی را ندارند. کسانی که دارای قدرت مقام هستند تا آنجا که میتوانند باید از این قدرت استفاده نکنند و بیشتر از چهار قدرت دیگری که قبلا توضیح داده شد، بهره ببرند.
از این پنج قدرتی که نام برده شد، هرکس میتواند در یک یا دو یا حتی تمام آنها توانا باشد و از آنها بهدرستی بهره گیرد.
مهم این است که ما تواناییهای خود را تشخیص دهیم، بر آنها متمرکز شویم و در جهت توسعه آنها تلاش کنیم.
حال اگر در بعضی از این قدرتها نیاز به بهبود داشتیم و بخواهیم به تقویت آنها بپردازیم، لازم است از دو صفت «تعهد» و «با انگیزه بودن» برخوردار باشیم. به این معنی که عزم خود را جزم کنیم تا استعدادمان را در این زمینهها به منصه ظهور برسانیم. برای این منظور ما چهار وضعیت داریم:
1- کار را نمیدانیم ولی اشتیاق داریم که کار را فرابگیریم. در این حالت باید به دنبال کسی باشیم که از چگونگی انجام آن کار مطلع است و میتواند آن را به ما بیاموزد.
2- کار را نمیدانیم، انگیزهای هم برای یادگیری آن نداریم. در این حالت به کسی نیاز داریم که ضمن اینکه کار را به ما میآموزد، انگیزه لازم را هم در ما به وجود آورد که آن کار را یاد بگیریم، چنین فردی میتواند به عنوان یک «مربی» برای ما باشد.
3- کار را میدانیم ولی از انجام آن واهمه داریم و احتیاط میکنیم. در این صورت ما به کسی نیاز داریم که از ما حمایت کند و به ما بگوید شروع کن، من از تو پشتیبانی میکنم.
4- کار را میدانیم، از اشتیاق کافی هم برای انجام کار برخورداریم، در این شرایط به کسی نیاز داریم که به ما اعتماد بکند و کار را به ما بسپارد تا ما رأسا کار را انجام دهیم.
در هرکدام از این مراحل ما باید افراد موردنظر را شناسایی کنیم تا یا ما را مورد تعلیم قرار دهند یا اینکه از ما حمایت و پشتیبانی داشته باشند.
برای این منظور یک کلمه «رمز» وجود دارد که اگر از آن استفاده کنیم افراد بیشتری به ما یاری خواهند رساند. این کلمه رمز «من نیاز دارم» است. به این معنی که باید غرور را کنار بگذاریم و اگر به کمک فرد دیگری نیاز داریم، آن را صریحا به او بگوییم که به کمک او نیاز داریم، در این صورت است که بسیاری افراد در برابر چنین درخواستی معمولا پاسخ مثبت میدهند.