دونالد ترامپ، نامزد ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا در ماههای اخیرتاحد زیادی توجه رسانهها و افکارعمومی را با عبارات و وعدههایی که بوی پوپولیسم از آن به مشام میرسد به خود جلب کرده است. تقریبا هیچ شخصیت علمی یا سیاسی مطرحی از او حمایت نمیکند حتی بدنه اصلی حزب جمهوریخواه که خاستگاه اصلی ترامپ است در مورد اینکه او بتواند نامزد نهایی این حزب باشد تردیدهایی را بیان کردهاند.
ولی با تمام این اوصاف ترامپ به تنهایی در مقابل تمام مخالفان مقاومت کرده و با نمایشی تمام عیار به سبک آمریکایی که حاصل سالها تجربه در زمینه تجارت و رسانه است هر روز بیشتر از روزقبل سهم بیشتری از افکار عمومی را به خود جلب میکند. به نظر میرسد اگر روند وقایع تغییر عمدهای نداشته باشد، ترامپ از بخت خوبی برای سکانداری سیاست آمریکا در سالهای آینده برخوردار خواهد بود.
ترامپ کتابهایی در زمینه چگونگی کسب ثروت و موفقیت تالیف کرده و برای مردم عادی آمریکا جذاب است که ببینند آیا اصولی که او مبلغ آنها است میتواند در وضعیت کلان آمریکا تغییری به نفع طبقه متوسط ایجاد کند.
در صورت پیروزی در انتخابات او مجبور خواهد بود که اعمال و سیاستهایی در جهت وعدههای خود انجام دهد تا با حفظ محبوبیت خود برای بار دوم نیز در انتخابات موفق شود.
به این ترتیب فعالان حوزه اقتصاد باید خود را برای تحولات ناشی از آغاز ریاست جمهوری ترامپ آماده کنند و تهدیدات و فرصتهای این دوره را جدی بگیرند.
صرف نظر از مسائل سیاسی، انتخاب ترامپ میتواند در وضعیت بازارهای ایران خصوصا با تغییر نرخ دلار تاثیرگذار باشد. این مسئله هنگامی قابل توجه است که قیمت نفت بهعنوان مهمترین کالای صادراتی ایران با دلار پرداخت میشود.
از نظرگاه مکاتب اقتصادی، ترامپ یک واقع گرا است به این مفهوم که معتقد به اهمیت نقش دولت در روابط اقتصادی و وظیفه آن در تنظیم بازار است. به همین دلیل برخلاف بیشتر اقتصاددانان فعلی اعتنایی به جهانی شدن بازارها و خصلت خود تنظیمی بازار ندارد. بهعنوان مثال او معتقد است سیاستهای مربوط به مهاجرت حتی بهصورت قانونی باید سختگیرانهتر شوند. این در حالی است که بسیاری از اقتصاددانان معتقدند این امر بهعلت کاهش متقاضیان کار با افزایش نرخ کالاها و خدمات همراه خواهد بود و این گونه سیاستها را دخالت در روند بازار تلقی میکنند.
با توجه به افزایش بدهیهای خارجی دولت فدرال، ترامپ مدعی است که بعد از رسیدن به قدرت تلاش خواهد کرد تا قرضدهندگان را وادار کند از بخشی از مطالبات خود صرفنظر کنند. در صورت تاکید ترامپ به این طرح قسمتی از هزینهای که به مردم آمریکا تحمیل میشود کاهش مییابد چون این امر میتواند باعث کاهش ارزش واقعی بدهیهای آمریکا شود. همین امر تا حدی باعث جلب آرای مالیاتدهندگان به سمت ترامپ شده است.
از طرفی همین اظهارات اعتماد طرفهای تجاری خارجی به دولت فدرال را تا حد زیادی کاهش میدهد و در درازمدت بهعلت کاهش توان دولت در تهیه سرمایه خارجی و دریافت وام، فشار بیشتری به مالیاتدهندگان تحمیل میشود.
دلار یک ارز بینالمللی است که آسیب دیدن آن میتواند بهشدت به توان تجاری آمریکا و حتی موقعیت این کشور بهعنوان یک قدرت برتر ضربه وارد کند. در حقیقت آمریکا بخشی از کسری بودجه خود را توسط چاپ دلار جبران میکند. این سیاست بعد از شکست سیستم برتون وودز توسط آمریکا در پیش گرفته شد.
در ۱۹۷۱ میلادی، آمریکا قابلیت تبدیل دلار آمریکا به طلا را کنار گذاشت و دلار را به ارزی بیپشتوانه تبدیل کرد. این اقدام در تاریخ به «شوک نیکسون» معروف است.
از آن تاریخ اگرچه آمریکا دلار بیپشتوانه را چاپ و در مبادلات خود مورد استفاده قرار میدهد، ولی این عمل تورم چندانی را بر اقتصاد آمریکا تحمیل نمیکند چون اکثر کشورها و سرمایهداران عمده از دلار بهعنوان یک سرمایه قابل انباشت استفاده میکنند و بیشتر دلار تولید شده بهصورت یک کالا در خارج از بازارهای آمریکا گردش میکند.
اگر ترامپ ذهنیت وامدهندگان نسبت به توانایی آمریکا درباز پس دهی تعهدات این کشور را به هر روشی مخدوش کند این عمل بهشدت به ارزش دلار ضربه وارد خواهد کرد و آمریکا برای تامین منابع مالی جدید با مشکلات عدیدهای روبهرو میشود.
در ماههای اخیر فدرال رزرو که متولی سیاستهای مالی و پولی آمریکا است عنوان کرده که طی چند مرحله و بهتدریج نرخ بهره در آمریکا را افزایش خواهد داد، این امر اندکی به جذابیت دلار بین سرمایهگذاران کمک کرده و آن را تقویت کرده است.
ترامپ با سیاستهای فدرال رزرو مخالف است و حتی از طرحهایی که تصمیمگیریهای مالی را به کنگره محول کند پشتیبانی میکند. از نظر ترامپ، افزایش نرخ بهره باعث رکود و زمینگیر شدن اقتصاد آمریکا میشود، اما علت اصلی مخالفت ترامپ با افزایش نرخ بهره توسط فدرال رزرو در برنامههای مالیاتی او است. برنامههای مالیاتی اعلامی بهگونهای است که درآمدهای مالیاتی دولت را کاهش میدهند.
این وضعیت و بهدنبال آن کسری بودجه ایجاد شده اگرچه باعث رونق بازار کار در آمریکا میشود و رشد اقتصادی را بهبود میبخشد، ولی در عوض باعث نیاز بیشتری به چاپ پول و استقراض میشود که این خود در جهت کاهش ارزش پول آمریکا خواهد بود بهخصوص اینکه ترامپ برنامههای متنوع و سرمایهبری در جهت ارتقای امنیت عمومی و تامین اجتماعی و ایجاد شغل اعلام کرده است.
در حقیقت ترامپ در صدد است از افزایش نرخ بهره جلوگیری کند تا به این طریق بتواند با پایین نگهداشتن ارزش دلار هزینه استقراض خارجی را کاهش دهد. در عوض با عدم افزایش نرخ بهره، بانکهای آمریکا جذابیت کمتری برای سرمایهگذاران خواهند داشت و ارزش برابری دلار در مقابل بقیه ارزها کاهش مییابد.
ترامپ مدعی است برای اینکه موقعیتهای شغلی بیشتری در آمریکا ایجاد کند نرخ تعرفههای گمرکی را افزایش خواهد داد و همچنین برای شرکتهای آمریکایی که محصولات خود را خارج از آمریکا تولید میکنند مالیات مضاعفی اعمال میکند.
این عمل میتواند باعث شود شرکتهایی که بازارهای مصرفگرای آمریکا را جذاب میدانند تا حد زیادی مجبور شوند در مقابل از دست دادن نیروی کار ارزانقیمت، تولید کالاهای خود را در آمریکا متمرکز کنند تا با سهولت بیشتری از معافیتهای گمرکی و مالیاتی استفاده کنند. ترامپ درصدد کنترل بازار با دستکاری اصولی مانند آزادی گردش سرمایه است. این عمل در نهایت میتواند به اقتصاد آمریکا که بر چنین پایههایی بنا شده ضربه وارد کرده و پول ملی این کشور را تضعیف کند.
تلاش ترامپ به ترغیب شرکتها به سرمایهگذاری در آمریکا و بهکارگیری نیروی کار بومی به افزایش پسانداز ملی کمک خواهد کرد و اندکی از مشکلات مالی دولت خواهد کاست، ولی عمق برنامههای ترامپ بهخصوص در مورد بهبود امنیت و گسترش تامین اجتمایی هزینه بسیار زیادی را به دولت تحمیل میکند و نیاز دولت به وامهای خارجی را افزایش میدهد.
به طور کلی آمریکا بزرگترین مصرفکننده جهان است و در مبادلاتش با اکثر کشورهای دیگر دارای کسری تراز تجاری است.
در این بین چین دارای بیشترین رشد در پسانداز ملی است. برای تغییر در این وضعیت ترامپ عنوان کرده که دیگر به چین اجازه نمیدهد تعمدا ارزش پول خود را پایین نگه دارد چون کشورهایی مانند چین تلاش میکنند ارزش پول خود را نسبت به واردکنندگان کالاهای چینی پایین نگه دارند.
ترامپ برای ایجاد اشتغال تلاش میکند قدرت دلار را کاهش دهد تا جذابیت کالاهای ارزان قیمت چینی را کاهش داده و از طرف دیگر کنترل بیشتری بر بازارهای اروپا اعمال کند. سیاستهای مالی ترامپ درحقیقت به نوعی اعلام این نکته است که در صورت موفقیت در انتخابات به تضعیف دلار در مقابل یوان چین و یورو خواهد پرداخت.
سوای تمام این مسائل، شوک روانی ناشی از انتخاب ترامپ بهعنوان ریاست جمهوری آمریکا میتواند حداقل در کوتاهمدت باعث ناپایداری بازارهای مالی و بیاعتمادی نسبت به دلار شود. آمار نوسانات نرخ دلار و یورو نشان میدهد در دوره مربوط به ریاست اوباما بر کاخ سفید وضعیت دلار بهبودی نسبی پیدا کرده است. با نزدیک شدن به زمان انتخابات و افزایش احتمال موفقیت ترامپ، جوی از تردید بر فضای بازارها حاکم شده که میتوان آن را در نوسانات مربوط به هفتههای اخیر مشاهده کرد.
بهنظر میرسد در صورت موفقیت ترامپ، ارزش دلار در مقابل یورو و سایر ارزهای عمده کاهش مییابد و اگر ترامپ به سیاستهایی که فعلا جنبه تبلیغاتی دارند متعهد باقی بماند این روند کاهشی باز هم ادامه پیدا کند.
دانشجوی دکترای روابط بینالملل دانشگاه تهران