حاشیهنشینان گروهی از افراد جامعه هستند که اغلب به دلایل اقتصادی از روستاها و شهرهای کوچک به اطراف شهرهای بزرگ مهاجرت میکنند و مجبور به سکونت در منطقهای از شهر یا مناطقی از کلانشهرها میشوند اما در عین حال جذب فضای شهری نمیشوند که این امر به دلایل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و... است. به گفته عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی نزدیک به ۱۸میلیون نفر از ۵۵ میلیون نفر جمعیت شهری در حاشیه شهرها زندگی میکنند که این میزان حدود یک سوم شهرنشینان کشور را تشکیل میدهد.
کارشناسان بر این باورند که گسترش حاشیهنشینی موجب میشود دولت و مدیریت شهری هزینههای اقتصادی بسیاری را بابت این موضوع بپردازند و لازمه رفع یا ساماندهی حاشیهنشینی را ایجاد زمینههای تولید و اشتغال و بالا رفتن درآمد سرانه کشور میدانند. «فرصت امروز» در این گزارش به بررسی حاشیهنشینی و پیامدهای اقتصادی گسترش این پدیده پرداخته است.
***
علی نوذرپور:
فقدان آمایش سرزمین، علت حاشیهنشینی است
علی نوذرپور، رئیس جامعه مهندسان شهرساز معتقد است که علت اولیه گسترش حاشیهنشینی این است که در کشور براساس طرح آمایش سرزمین، امکانات توزیع نشده است.
به نظر شما دلایل عمده گسترش حاشیهنشینی چیست و این پدیده چه تبعات و پیامدهای اقتصادی را بهدنبال دارد؟
حاشیهنشینی یک مقوله از جنس معلول و علت اولیهاش این است که در کشور براساس طرح آمایش سرزمین امکانات توزیع نشده است و این موضوع موجب شده که توزیع جمعیت براساس منابع و ظرفیتهای کشور نباشد. در واقع حاشیهنشینان به این دلیل به سمت زندگی در اطراف شهرهای بزرگ میآیند که در محل زندگی آنها شغل وجود ندارد و از آنجا که مبدا زندگی این افراد تهی از ظرفیتهای اقتصادی شده است، از هویت و ریشههای اجتماعی و فرهنگی خود جدا میشوند. این افراد پس از مهاجرت به شهر، پول لازم را برای خرید یا اجاره مسکن مناسب در اختیار ندارند و از همین رو در حاشیه شهرها که زمین ارزانتر و با قیمت کمتر قابل تملک است، سکنی میگزینند. این در حالی است که در اغلب موارد حاشیهنشینان از جهت اجتماعی و فرهنگی مشکلاتی دارند و زمینه برای آسیبهای اجتماعی در این مناطق فراهم است. حاشیهنشینان اغلب برای انجام کارهای کاذب به سمت شهر میآیند و در واقع میتوان گفت که ایجاد و گسترش مشاغل کاذب یکی از پیامدهای اقتصادی حاشیهنشینی است.
نبود شــغل مناســب برای حاشیهنشینان، چه مشکلات و معضلاتی را برای خود آنان و برای دولت به وجود میآورد؟
معمولا حاشیهنشینان فاقد شغل مناسب هستند و متناسب با ظرفیتهای خود نمیتوانند شغلی را در اختیار داشته باشند و لذا قادر نیستند نقش مهمی را در تولید ایفا کنند. در عین حال فقدان شغل مناسب، زمینه بزهکاریهای اجتماعی را به وجود میآورد و در چنین شرایطی دولت باید چندین برابر هزینه کند تا با این بزهکاریها مقابله کند.
برخی معتقدند که میتوان حاشیهنشینی را که یک تهدید است به یک فرصت تبدیل کرد. با این نظریه موافق هستید؟
حاشیهنشینی به خودی خود یک تهدید است که به دلیل عدم برنامهریزی درست و اصولی رخ میدهد و باید برای آن راهحل پیدا کرد. البته در صورتی میتوانیم حاشیهنشینی را از یک تهدید به یک فرصت تبدیل کنیم که حاشیهنشینان را در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مشارکت دهیم و اعتماد آنها را جلب کرد.
اشاره کردید که علت اولیه گسترش حاشیهنشینی این است که در کشور براساس طرح آمایش سرزمین امکانات توزیع نشده است. برای ساماندهی حاشیهنشینی و جلوگیری از گسترش این پدیده باید چه اقداماتی انجام شود؟
اگر در حال حاضر که تهیه و تدوین برنامه ششم توسعه در دستور کار قرار دارد، با نگاه آمایشی این برنامه تدوین شود و هدفگذاری و سیاستگذاری لازم برای جلوگیری از مهاجرت بیرویه مردم از روستاها و شهرهای کوچک انجام شود، قاعدتا بسیاری از افراد در روستا و شهر خود خواهند ماند و اقدام به مهاجرت نخواهند کرد. برای حل مشکلات ناشی از حاشیهنشینی باید نفوذناپذیری این بافتها از بین برود و سرانههای مورد نیاز مناطق حاشیهنشین تامین شود. از سوی دیگر باید دستگاههای متولی اقتصاد برای اشتغال و توانمندسازی این مناطق فکری کنند زیرا توسعه کالبدی به تنهایی مشکل حاشیهنشینان را رفع نخواهد کرد و اشتغالزایی است که میتواند به حل مشکلات آنها کمک کند.
***
حجتالله میرزایی:
حاشیهنشینی هزینه اقتصادی برای دولت دارد
حجتالله میرزایی، کارشناس و پژوهشگر اقتصاد شهری معتقد است که گسترش حاشیهنشینی موجب میشود دولت و مدیریت شهری هزینههای اقتصادی بسیاری را بابت این موضوع بپردازد.
از سوی کارشناسان دلایل مختلفی برای گسترش حاشیهنشینی برشمرده میشود. به نظر شما دلیل عمده رشد بیرویه این پدیده چیست؟
گسترش حاشیهنشینی ناشی از ناکارآمدی سیاستگذاری رسمی مسکن است زیرا در نظام تامین مالی مسکن، توانایی پاسخگویی به نیاز شهری وجود ندارد. مهاجران به دلایل متعددی که مهمترین آن فقدان قدرت خرید مسکن است مجبور میشوند در بخش غیررسمی ساکن شوند. در این میان مسئله مهم آن است که شکاف قابل توجهی بین درآمد این قشر و قیمت مسکن در بخش رسمی وجود دارد و از آنجا که بازارهای مالی در بخش مسکن نمیتوانند به نیاز مهاجران پاسخ دهند، این قشر ناچار میشود برای تامین مسکن خود در حاشیه شهرها دست به کار شود.
سیاستهای اعمال شده توسط دولتهای مختلف را تا چه اندازه در جلوگیری از گسترش حاشیهنشینی موثر میدانید؟
در سالهای اخیر سیاستهای اعمال شده در مورد بخش مسکن بهویژه سیاست مسکن مهر نتوانست نیازهای مهاجران به شهرها را تامین کند زیرا قیمت تمام شده مسکن مهر بسیار بیشتر از سطح درآمدی این افراد است. از سوی دیگر هماکنون بخشی از واحدهای خالی مسکن مهر، فاقد زیربناهای شهری برای زندگی است و اغلب به بازار کار دسترسی ندارند. این در حالی است که اگر زیربناهای مسکن مهر تامین شود، بهشدت مهاجرت به شهرها را تشدید میکند. آنچه مسلم است اینکه عدم موفقیت طرح مسکن مهر موجب شده نیازهای مهاجران تامین نشود.
سیاستهای غلط دولتها چه تاثیراتی بر توسعه حاشیهنشینی داشته و تداوم آنها چه تبعاتی را به بار خواهد آورد؟
اغلب مهاجران در خانههایی که فاقد زیرساختها و خدمات شهری و اجتماعی است در یک دوره زمانی که ممکن است بسیار طولانی هم باشد، زندگی میکنند، ولی پس از دورهای این افراد زبان به اعتراض باز میکنند و نیازها و خواستههای خود را به مدیریت شهری تحمیل میکنند و مدیریت شهری به شکل منفعلانه مجبور میشود بخشی از نیازهای این قشر را تامین کند و به این ترتیب بار مالی و هزینه پیشبینی نشدهای به مدیریت شهری تحمیل میشود. به طور خلاصه میتوان گفت که حاشیهنشینی فقر شهری را افزایش میدهد و فرصت برنامهریزی و تدارک مناسب زیرساختهای شهری و خدمات اجتماعی را از مدیریت شهری میگیرد.
به نظر شما این امکان وجود دارد که حاشیهنشینی از یک تهدید به یک فرصت تبدیل شود؟
از این جهت این تهدید میتواند به فرصت تبدیل شود که مهاجران به جای آنکه به کارتنخواب تبدیل شوند و در معابر عمومی و زیر پلها بیتوته کنند، خود دست به کار شده و با منابع محدود خود اقدام به خانهسازی کنند و به این ترتیب بار دولت را برای ساخت مسکن کاهش دهند و این فرصتی برای مدیریت شهری است که با گروه بزرگی از شهروندان یا متقاضیان مسکن درگیر نشود. اما در عین حال این امکان وجود دارد که از جهات متعدد حاشیهنشینان به تهدید جدی تبدیل شوند، رضایت آنها به نارضایتی تغییر کند و حجم بزرگی از خواستههای خود را به مدیریت شهری تحمیل کنند و در نهایت دولت و مدیریت شهری مجبور شوند هزینههای اقتصادی بسیاری را بابت این موضوع بپردازند.
***
محمد آیینی:
لازمه رفع حاشیهنشینی، افزایش درآمد سرانه است
محمد آیینی، مدیرعامل شهر جدید اندیشه معتقد است که اگر به دنبال رفع یا ساماندهی حاشیهنشینی هستیم باید به فکر ایجاد زمینههای تولید و اشتغال و بالا رفتن درآمد سرانه کشور باشیم.
به نظر شما تا چه اندازه میتوان گسترش حاشیه نشینی در اطراف شهرهای بزرگ را به مسائل اقتصادی مرتبط دانست؟
معمولاً دلایل مختلفی برای حاشیهنشینی مطرح میشود. مثلاً گفته میشود که خشکسالی در یک منطقه موجب میشود روستاییان به شهرهای نزدیک خود مهاجرت کنند و از آنجا که نمیتوانند در متن شهر اسکان پیدا کنند به حاشیهها میروند. بیکاری بهعنوان یک عامل دیگر برای گسترش حاشیهنشینی برشمرده میشود. اما علتالعلل و ریشه اصلی حاشیهنشینی مسائل اقتصادی است. به عبارت دیگر درآمد سرانه کشورمان پایین است و از سوی دیگر به دلیل اعمال برخی سیاستها توزیع متناسب ثروت را نداریم که موجب شده فاصله طبقاتی قابل توجهی به وجود بیاد و این علتالعلل حاشیه نشینی است.
بنابراین با توجه به موضوعاتی که اشاره کردید، برای رفع یا ساماندهی حاشیهنشینی باید درآمد سرانه افزایش یابد و توزیع ثروت هم به شکل مناسبی باشد؟
درست است. اگر مردم درآمد سرانه بالایی داشته و توزیع مناسب ثروت هم باشد، فاصله طبقاتی کم میشود و افراد در مکان نامناسب زندگی نخواهند کرد. به عبارت دیگر اگر به دنبال رفع یا ساماندهی حاشیهنشینی هستیم باید به فکر ایجاد زمینههای تولید و اشتغال و بالا رفتن درآمد سرانه کشور باشیم، لذا کاهش نرخ تورم و ایجاد رونق اقتصادی میتواند در مهار حاشیهنشینی کمک کند، ضمن اینکه باید در حوزه شهرسازی هم فکری شود. در هر کشوری عدهای کمدرآمد هستند و باید نظام شهری فکری برای اسکان کمدرآمدها کند تا این افراد نیز صاحبخانه شوند. درحالیکه در کشور ما برخی مقررات شهری مانع این کار است.
قاعدتاً حاشیهنشینی تبعات و پیامدهای مختلفی دارد که آثار خود را در زمینههای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی برجا میگذارد. بزرگترین و مهمترین تبعات اقتصادی گسترش این پدیده چه میتواند باشد؟
بزرگترین تبعات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی حاشیهنشینی از بین رفتن سرمایههای انسانی کشور است زیرا حاشیهنشینان در خانههای ناامن زندگی میکنند. به عبارت دیگر هر فرد به سهم خود در تولید ناخالص ملی کشور تأثیر دارد و هر فردی که به دلیل حاشیهنشینی از بین برود یا دچار معلولیت یا نقصان شود، به سطح تولید ناخالص ملی کشور آسیب رسیده است. در واقع مناطق حاشیهنشین، کانونهای اقشار آسیبپذیر میشوند و در این فضاها کلنیهای جرم و جنایت و بزهکاری شکل میگیرد و قاچاقچیان موادمخدر، مهاجرین غیرقانونی، کمدرآمدها و معتادان در این مناطق حضور پیدا میکنند.