تا اینجای کار به خوبی نشان دادهایم که احتمالا تنها ملتی هستیم که افسارگسیخته به همه مظاهر بود و نبودمان حملهور شدهایم تا هر آنچه را که روی خاک و زیر خاک داریم، به یغما ببریم، بیآنکه ذرهای بیندیشیم که انسانهای دیگر که در فردا و فرداهای دیگر خواهند بود، چه باید بکنند؟! از طرفی شاید تنها ملتی هستیم که علایق همه طبقات جامعهمان شباهت دیوانهکنندهای به هم دارد. مثلا همه برندپوشند، حال یکی اصل میپوشد و دیگری فیک. یا همه عشق وافری به گذشته دارند و به هر نحوی که شده میخواهند تکهای از این گذشته را لب تاقچهای یا روی رفی از خانه خود بگذارند و در خیالات گذشتهگرای خود سیر کنند. حال کسی یک سکه یک ریالی مربوط به چند دهه پیش را 10هزار تومان از بر خیابان میخرد و فرد دیگری به دنبال جام و گلدانهای چند هزار سال پیش و به اصطلاح زیرخاکی میگردد و حاضر است هزینههای میلیونی هم بابتشان بپردازد. خلاصه هرکس با توجه به وسع مالیاش در عوالمی سیر میکند. همین ویژگی روانشناسی مردم ایران موجب شده تا بازار اجناسی تحت عنوان عتیقه و آنتیک همیشه داغ و پررونق باشد.
منوچهری و چهره میگون زیرخاکیاش
تهران است و خیابانهای قدیمی و پررمز و رازش. یكی از این خیابانهای خاطرهانگیز، خیابان منوچهری است كه امروزه به بورس كالاهایی چون اشیای آنتیك و عتیقه تبدیل شده است؛ عتیقههایی که دیگر رونق سالهای گذشته را ندارد و از چشمهای آبی و موهای بور توریستها در بازار آن خبری نیست. منوچهری روزگاری اجناس و اشیایی از چند هزار سال پیش را در خود جای داده بود؛ سكههایی از دوران ساسانیان و گلدانهایی از دوران هخامنشی، اما طی چند سال اخیر که اداره میراث فرهنگی در مورد استخراج و فروش اشیای عتیقه و به اصطلاح زیرخاکی هشدارهای سفت و سختی داده، رونق این بازار هم به ظاهر کم شده است و معاملهای اگر میشود، در کوچه پس کوچههایی است که آدرس فروشندگان را آرام زیر گوش خریداران نجوا میکنند.
عتیقه نه، آنتیک
هرچند كاسبان بازار منوچهری این روزها منكر وجود چنین اجناسی در فروشگاههای خود هستند و خود را آنتیكفروش میدانند و نه عتیقهفروش، اما به سختی میتوان باور کرد که راه درآمد این افراد تنها از فروش چند کتاب قدیمی و یکی دو گلدان شکسته از عهد ناصری باشد. كاسب جوانی كه خیلی هم راغب به دادن اطلاعات نیست دراینباره میگوید: جنس عتیقه با آنتیك فرق دارد. جنس عتیقه یعنی جنسی كه بیش از 100 سال قدمت دارد، اما جنس آنتیك یعنی مثلا تنها 50عدد از آن تولید شده باشد. فروشنده جوان دیگری در این راسته كه ساعتهای كلاسیك با برندهایی از كشورهای فرانسه، آلمان، روسیه، ژاپن و غیره به مشتریان عرضه میکند، معتقد است كه مردم علاقه زیادی به اجناس قدیمی دارند. اجناسی كه دیگر یا تولید نمیشوند یا تعداد تولیدشده آنها بسیار كم است. این فروشنده جوان درآمدزایی از این شغل را خوب توصیف میكند، اما معتقد است که دیگر رونق گذشته را ندارد.
عتیقهها به جای منوچهری به مرزها میروند
فروشنده دستفروشی كه بساط خود را نزدیك در ورودی پاساژ چهلستون خیابان منوچهری پهن كرده با انتقاد از سازمان میراث فرهنگی میگوید: از وقتی بگیر و ببند در حوزه اشیای زیرخاكی زیاد شده، رونق این راسته هم از میان رفته است. این فروشنده میانسال معتقد است كه توریستها دیگر به این خیابان نمیآیند. زیرا همه اجناس چینی هستند و دیگر خبری از جنسهای قدیمی نیست. او اضافه میكند كه میراث فرهنگی تنها موجب خروج این اجناس از خیابان منوچهری شده است و نه مانع خروج آنها از كشور! زیرا افرادی که قبلا این اجناس را به این خیابان برای فروش میآوردند، حال آنها را به خارج از کشور منتقل میکنند. فرد دیگری كه در دالان ورودی یكی از پاساژها نشسته است و حاضر هم نیست اطلاعات خاصی بدهد، خود را خبره این بازار معرفی میكند و اینكه میتواند جنس اصل را از غیراصل تشخیص بدهد. وی اضافه میکند که از روی چهره هر کسی میتواند تشخیص بدهد که خریدار واقعی است یا شاید مامور! حتی میگوید که برای این چهرهشناسی خود پول هم میگیرد. در حالی که با خلال دندانی زیر ناخنهایش را مثلا تمیز میکند و از علم قیافهشناسیاش داد سخن سر داده است، تاریکی دم غروب را بهانه میکنم و از او دور میشوم.
صنایعدستی چینی به جای عتیقههای ایرانی
به ویترین مغازههای بازار عتیقهفروشان تهران که نگاه میکنی، بیشتر با فروشگاههای صنایعدستی آن هم نوع چینیاش مواجه میشوی؛ صنایعدستیای كه تنها شكل و شمایل اجناس قدیمی را به خود گرفتهاند و كمتر جنس قدیمی در بین آنها به چشم میخورد. به هر حال قرار نیست بازارها همیشه براساس ارائه کالاهایی بچرخند که نیازهای روزمره را تامین میکنند، بلکه نیازهای روحی و حفرههای روانی در دنیای امروز دلیل مستحکمی برای رونق فروش بعضی از کالاها محسوب میشوند.