فلسفه تشکیل هلدینگ، پیوستن چند شرکت به یکدیگر و ایجاد یک شرکت مادرتخصصی بزرگ در چندین زمینه سرمایهگذاری است که شرح عملیات آن ترجیحا مرتبط به هم باشد. یک هلدینگ در زمینههای بازرگانی و تخصصی طرحهای مختلفی را میتواند تعریف کند و سپس تقسیم کار کرده و هریک از مسئولیتهای پروژه را به یک شرکت واگذار کند. باید توجه داشت که هلدینگ مجموعه شرکتها را مدیریت میکند و بهنوعی با برقراری مدیریت استراتژیک میان شرکتهای زیرمجموعه خود همافزایی ایجاد میکند.
تجزیه و تحلیل هلدینگ
اگر این پیشفرض را مدنظر قرار داده و بهنوعی آن را بپذیریم که هلدینگ یک شرکت چند کسبوکاره است، پس مدیران آن مدام باید پرتفوی کسبوکار خود را مورد ارزیابی قرار دهند تا بدین وسیله کسبوکارهای کاهنده ارزشزا را توسعه دهند. با توجه به این امر مدیران این سازمانها با تجزیه و تحلیل شرایط حاکم بر کسبوکارهای خود میتوانند جهتگیریهای کلی کسبوکارهای خود را مشخص کنند. دو گروه تجزیه و تحلیل در سطح هلدینگ انجام میشود و مدیران براساس نتایج حاصل نسبت به رشد و تثبیت و انقباض کسبوکارها از پرتفوی خود تصمیم میگیرند.
1- تجزیه و تحلیل پرتفولیو (استراتژی پرتفولیو)
2- تجزیه و تحلیل مادری (استراتژِی مادری)
نتایج این دو گروه تجزیه و تحلیلها در استراتژیهای هدایتی هلدینگ (رشد، تثبیت، انقباض) ظاهر میشود.
تجزیه و تحلیل پرتفولیو
صرفا از دیدگاه امور مالی به کسبوکارهای هلدینگ نظر دارد و هر کسبوکار یا واحد تجاری استراتژیک را یک فرصت مستقل برای سرمایهگذاری قلمداد میکند. به بیانی سادهتر تجزیه و تحلیل پرتفولیو بر ارتباط و همکاری بین شرکتهای تابعه که منشأ همافزایی هلدینگ است توجهی نمیکند و بنابراین میتوان اینگونه نتیجه گرفت که تصمیمگیری مستقل در مورد تکتک شرکتهای تابعه به استراتژی پرتفولیو معروف است.
تجزیه و تحلیل مادری
این استراتژی چگونگی تخصیص منابع و نحوه مدیریت قابلیتها و فعالیتها را در پرتفوی کسبوکار نشان میدهد. در حقیقت اگر تجزیه و تحلیل پرتفولیو با ملاحظات همافزایی بین کسبوکارها انجام شود میتوان آن را استراتژی مادری نام نهاد و بهطورکلی در استراتژی مادری موارد زیر ارزیابی و درخصوص آنها تصمیمگیری میشود.
الف-کدام کسبوکارها در اولویت تخصیص منابع قرار دارند؟
ب-عوامل حیاتی موفقیت در هر کسبوکار چیست و شرکت به چه نحوی میتواند از آنها استفاده کند؟
ج-چگونه میتوان فعالیتها را در زنجیره ارزشی هماهنگ کرد؟
د-تا چه میزان ادغام واحدهای کسبوکار مطلوب است؟
تصمیماتی که در چهار حوزه اخیر اتخاذ میشود، استراتژی مادری را شکل میدهد، بهطورکلی میتوان گفت با انجام تجزیه و تحلیلهای مادری بهطور ضمنی تجزیه و تحلیل پرتفولیو نیز صورت میپذیرد، به عبارت سادهتر، تجزیه و تحلیل مادری جامعتر از تجزیه و تحلیل پرتفولیو است.
سبکهای تعامل هلدینگ با شرکتهای تابعه
گلد و کمپل با بررسی سبکهای مدیریت راهبردی برای طراحی راهبرد سه سبک را شناسایی کردهاند و عبارتند از:
1)سبک برنامهریزی استراتژیک
2)سبک کنترل استراتژیک
3)سبک کنترل مالی
سبک برنامهریزی استراتژیک
تمرکزگراترین نوع در میان سبکهای مادری است، در مدل برنامهریزی استراتژیک، ستاد سازمان در نقش طراح اصلی برنامهها ظاهر شده و مسئولیت هر گروه یا شرکت تحت پوشش را خود مشخص میکند و شرکتهای کوچکتر وظیفه اجرای بخشهای مختلف طرح اصلی را بر عهده دارند. سازمان مادر در این سبک از نزدیک درگیر با کسبوکارهایش در تصمیمگیری و فرموله کردن برنامههاست و دراین سبک ستاد عمیقا درگیر در طراحی راهبردها میشود، مدیران شرکتها پیشنهاد خود را ارائه میدهند ولی حرف آخر در انتخاب راهبردها را ستاد هلدینگ میزند.
سبک کنترل استراتژیک
در این سبک سازمانهای مادر برنامهریزی را بهصورت غیرمتمرکزتری بهطور عمده به کسبوکارها واگذار میکنند. در اینجا مسئولیت طراحی راهبرد با مدیران شرکتهاست ولی راهبردها باید توسط ستاد تأیید شوند. در این مدل خدمات و مشاوره ارائه شده توسط ستاد سازمان، بیشتر جنبه اختیاری خواهد داشت. موفقیت این سبک مدیریت، وابسته به رفتار یکسان واحدها و شرکتهاست.
سبک کنترل مالی
سازمانهای مادر سبک کنترل مالی، کاملا به تمرکززدایی در برنامهریزی متعهدند، ستادهایی که به این سبک گرایش دارند، کلا برنامهریزی را به کسبوکارها واگذار یا تفویض میکنند. دراین شرکتها فرآیند کنترل مالی بر اهداف و پیامدهای مالی تمرکز دارد. کارراهه و پاداش مدیران کاملاً تحت تأثیر توانایی آنها در برآورده کردن بودجه قرار دارد و مدیرانی که از بودجه جا بمانند در خطر جدی از دست دادن مشاغلشان هستند. ازاینرو فرآیند کنترل بر مسئولیت شخصی هر مدیر بر حصول به نتایج مالی تأکید میکند که در قبال کسبوکارش نوید داده است. شرکتها با سبک کنترل مالی روی اهداف سود سالانه تمرکز میکنند.
سیستمهای برنامهریزی بلندمدت و مستنداتی برای استراتژی وجود ندارد و سازمان مرکزی صرفاً نقش خود را به تصویب سرمایهگذاریها و بودجهها و پایش عملکرد محدود میکند. (نمودار 1و جدول1)
استراتژی در سطح هلدینگ
مدیران هلدینگ میتوانند جهتگیری کلی پرتفوی کسبوکار خود را از طریق استراتژیهای هدایتی به شکل ملموستری مشخص سازند و بهطورکلی استراتژیهای هدایتی در قالب سه گروه قابل انجام است:
1)استراتژیهای رشد
2)استراتژیهای تثبیتی
3)استراتژیهای انقباضی
استراتژیهای رشد
اینگونه از راهبردها در چهار نوع طبقهبندی میشوند و عبارتند از:
الف-استراتژی ادغام عمودی: در این حالت هلدینگ در زنجیره ارزش خود شرکتهای تأمینکننده مواد اولیه یا عرضهکنندگان نهایی محصول را به تملیک خود در میآورد.
ب-استراتژی رشد افقی: در اینجا توسعه بازار یا توسعه محصولات مورد تأکید است و تملیک رقبا نمونهای از استراتژی رشد افقی است.
ج-استراتژی تنوع مربوط: رشد شرکت درراستای صنعتی است که در آن فعال است و فعالیتهای خود را در صنایع مرتبط توسعه میدهد تا بتواند از مزیتهای تکنولوژی و مشتریان، کانالهای توزیع و سیاستهای دولتی حاکم بر صنعت فعال استفاده کند.
د-استراتژی تنوع نامربوط: در اجرای این استراتژی، شرکت وارد کسبوکارهایی میشود که با کسبوکارهای جاری بیارتباط است. کاهش رشد صنعت کنونی و پایان یافتن چرخه عمر محصولات کنونی و از طرفی انگیزه کاهش ریسک دلایلی است که ورود به کسبوکارهای غیرمرتبط را برای مدیران جذاب میکند.
استراتژی تثبیتی
در برخی شرایط حفظ موقعیت کنونی به جای اتخاذ استراتژی رشد مناسبتر است و بهطورکلی استراتژیهای تثبیتی سه نوع هستند:
الف-استراتژی توقف و حرکت
در این حالت محیط از تلاطم برخوردار است و پیشبینی محیط متغیر است و بهتر است الگوی هلدینگ با احتیاط و رعایت محافظهکاری حفظ شود تا تغییر و شفافیتی در آینده محیط رخ دهد.
ب-استراتژی عدم تغییر
در این حالت محیط شرکت با ثبات است و تغییری در پرتفوی شرکت ضروری به نظر نمیرسد و در حقیقت پرتفوی کسبوکار موجود رضایتبخش است.
ج-استراتژی سود سوزآور
این استراتژی توصیه نمیشود چراکه در آن تلاش میشود وضعیت بد کسبوکارها و آینده تاریک شرکتهای تابعه از طریق سودهای مصنوعی خوب جلوه داده شود.
استراتژی انقباضی
این استراتژیها به حذف یا کاهش فعالیتهای پرتفوی کسبوکار مربوط است و چهار نوع است:
الف-استراتژی احیا
وقتی فروش سیر نزولی طی میکند مدیران در جهت کوچکسازی اقدام میکنند و با کاهش هزینهها سعی دارند روند منفی فروش و سود آوری را مثبت سازند. این استراتژی دو مرحله دارد و مرحله اول آن انقباض است که شرکت سعی در کوچکسازی و کاهش هزینه دارد و مرحله دوم تثبیت است.
ب-استراتژی اسارت
در این استراتژی شرکت شرایط تنگنا و سخت را به امید بهبود اوضاع در آینده تحمل میکند.
ج-استراتژی فروش
اگر دو استراتژی گذشته جوابگو نباشد، تنها گزینه پیشرو پیدا کردن خریداری خواهد بود که تمام یا بخشی از کسبوکار خود را بفروشد و خود را از کسبوکار خارج سازد.
د-انحلال و ورشکستگی
شرکتی که از طریق سه راهبرد قبلی همچنان ناموفق است، از این استراتژی استفاده میکند. انحلال هیاتمدیره بهتدریج و از طریق فروش داراییها، دیون شرکت را پرداخت کرده و در صورت باقی ماندن وجه اضافی به سهامداران پرداخت میکنند. اما در استراتژی ورشکستگی داراییهای شرکت از طریق مراجع قانونی به فروش گذاشته میشود که ممکن است منافع سهامداران در قیاس با استراتژی انحلال به علت شرایط اضطراری بهخوبی رعایت نشود.
فرآیندهای استراتژیک در سازمانهای هلدینگ
طراحی و پیادهسازی فرآیندهای استراتژیک را بهعنوان یک گام اساسی در اداره سازمانهای هلدینگ میتوان قلمداد کرد. انواع فرآیندهای استراتژیک در یک سازمان هلدینگ
1)حوزه بین کسبوکار
2)حوزه مالی
3)حوزه پشتیبانی
4)حوزه مشتریان
حوزه بین کسبوکار
فرآیندهای این حوزه عبارتند از: الگوبرداری، تقویت همکاری در زنجیره تأمین، فروش بین واحدی، مدیریت دانش، مدیریت برند، مدیریت ادغام، مدیریت ارتباطات و فناوری اطلاعات که هرکدام از این موارد شرح خاص خود را دارد که از حوصله این مقاله خارج است.
حوزه مالی
در این حوزه فرآیندهای زیر مدنظر است که شامل مدیریت سرمایهگذاری، مدیریت مالی، مدیریت ریسک و مدیریت سبد سهام است. بهعنوان مثال میتوان وظایف مدیریت سرمایهگذاری را در موارد زیر بیان کرد:
شناسایی فرصتهای موجود، مطالعات راهبردی و بررسیهای اقتصادی و در نهایت نسبت به تهیه طرح تجاری اقدام کرد و در مدیریت مالی تجزیه و تحلیل صورتهای مالی، مدیریت ورود و خروج سرمایه و وجوه نقد هلدینگ در این فرآیند مدنظر قرار میگیرد.
حوزه پشتیبانی
فرآیندهای این حوزه عبارتند از:
*مدیریت حقوقی *مدیریت اداری و منابع انسانی *مدیریت برنامهریزی *مدیریت تحقیق و توسعه
حوزه مشتریان
بهطورکلی میتوان آن را در انتخاب و جذب و حفظ و رشد خلاصه کرد که میباید برای مشتریان و بازار مدنظر قرار گیرد و تمامی این آیتمها ضروری و اجتنابناپذیر هستند.
ارزش آفرینی(نمودار2)
چهار روش ارزشآفرینی در سازمان به شرح زیر است:
برای ارزشآفرینی سازمان مادر سه شرط زیر باید توسط سازمان برآورده شود.
1- شرکت مادر، فرصتها را به منظور بهبود عملکرد در کسبوکار میبیند و یک نقش برای مادر کمک به درک این فرصت است.
2- شرکت مادر دارای مهارتها، منابع و دیگر ویژگیهای مورد نیاز برای تحقق نقش مورد نیاز باشد
3- شرکت مادر باید دارای درک کافی از کسبوکار و نظم و انضباط کافی برای جلوگیری از نابود شدن ارزشها از طریق مداخلات باشد و در نهایت تأکید بر بینش متمایز و مهارت برخوردار شده توسط شرکت مادر ارزشمند است، زیرا تأکید میکند که تا چه اندازهای استراتژی شرکت به تجربه و توانایی و نگرش مدیران ارشد اجرایی و تیمشان بستگی دارد.
در بین سازمانهای هلدینگ، مدل کنترل استراتژیک متداولترین سبک است زیرا همواره سازمانهای مادر تمایل دارند از مدل کنترل مالی به سمت مدل برنامهریزی استراتژیک حرکت کنند، لذا به مدل کنترل استراتژیک تمایل زیادی پیدا میکنند.
* عضو کمیته آموزش و پژوهش انجمن مدیریت ایران