موضوع و اتفاقی باعث شد تا تصمیم بگیرم نوع برخوردم نسبت به سازمان محیطزیست را به دو بخش تقسیم کنم. با بخش اول، یعنی سازمان محیطزیست و افرادی که به هر عنوان در آن سیستم مشغول به کار هستند دیگر کاری نخواهم داشت و در موردشان اظهار نظر نخواهم کرد.
بخش دوم یعنی طبیعت ایران و بازنشستههای سازمان محیطزیست را همچون گذشته به خوبی مورد توجه قرار خواهم داد و برای آنها هر کاری که در توانم باشد انجام میدهم. در حال حاضر باید به دو بخش در ارتباط با محیطزیست ایران توجه بیشتری کرد.
این موضوع به همراه خود منفعت اقتصادی هم برای فرد و جامعه به همراه دارد. این دو بخش یعنی بازنشستگان محیطزیست و سازمانهای مردم نهاد سرمایههایی برای حفظ طبیعت ایران هستند.
در ارتباط با گروههای مردم نهاد باید بگویم، در دو دهه گذشته عده زیادی علاقهمند شدند تا در حفظ و حراست از محیطزیست کشور مشارکت داشته باشند و این بسیار خوب بود.
این افراد سازمانهایی درست کردند، اما چون از آموزشهای لازم برخوردار نبودند آنچنان که باید در مسیر خود موفق نبودند. عدهای هم که سوء نظر دارند از انرژی و امکانات رسانهای این افراد سوءاستفاده کردند. یکی از استفادههایی که افراد مغرض از این گروهها بردند، این بود که منتقدان خود را به وسیله آنها سرکوب کردند.
اما مورد بعدی بازنشستگان سازمان محیطزیست در بخش بیابانی است. محیطبان بیابانی به فردی میگویند که در ردههای مختلف بهعنوان محیطبان ساده، معاون یا رییس در یکی از بخشهای بیابانی سازمان حفاظت محیطزیست فعالیت کرده باشد.
این افراد دارای تجربههای بسیار زیادی هستند و با بازنشستگان سازمانهای دیگر فرق میکنند. در ارگانهای دیگر میتوان افراد را با آموزش کم و با تجربه اندک جایگزین نیروهای بازنشسته کرد، اما در محیطبانی از افراد کمسابقه یا حتی از دانشگاهرفتهها نیز نمیتوان جایگزین مناسبی پیدا کرد.
محیطبانهایی که 35 سال از عمر خود را در بیابانها سپری کردهاند و عمدتا هم از بچههای کویر هستند، با شناختی که به اندازه 50 سال از علوم بیابان دارند بهعنوان گنجینههای با ارزش حفاظت از محیطزیست شناخته میشوند. باید از یکایک آنها استفاده کرد، در حالی که سازمان حفاظت محیطزیست آنها را رها میکند تا به کارهای بیارتباط با شغل خود بپردازند.
یکی بهعنوان راننده کمپرسی، دیگری روی تریلی کار میکند و بعضی هم در بنگاهها به عنوانهای دیگر مشغول به کار میشوند.
افراد زیادی را میتوان نام برد.
مثلا امیرخان آهنی که سالها رییس پارک ملی توران بود، یا احمد عجمی که او هم سالیانی را رییس همین پارک بوده است. مرحوم سردار زهی هم که سالها در محیطزیست سیستان و بلوچستان کار کرد و یک لیست چند 10 نفری که میتوانم یک به یک برای شما بشمارم.
استفادهای که میتوان از این نیروها داشت و من از 20سال پیش این پیشنهاد را ارائه داده بودم این است که این افراد بتوانند مشاوران سازمان محیطزیست بشوند؛ مشاورانی که ایدهها و پیشنهادهایشان ضمانت اجرایی داشته باشد اما متاسفانه این پیشنهاد هیچ وقت جدی گرفته نشد و در حال حاضر بازنشستههای سازمان هرکدام به کار دیگری مشغول هستند.
در بخش دیگر باید از علم و دانش این افراد برای تعریف پروژههای گردشگری استفاده کرد و محیطزیست میتواند با کمک این افراد و آموزش آنها بخش خصوصی گردشگری را تقویت کند.
به این ترتیب هم از این گنجینهها استفاده شده است و هم برای خانوادههایشان که اغلب در روستاها زندگی میکنند اشتغالزایی میشود. این امر میتواند برای جوانان روستایی که بهشدت در معرض خطر اعتیاد هستند و برای کشور که بهزودی با سونامی بیکاری مواجه میشود، مفید باشد.