زمانی میتوانیم بگوییم تئاتر موفق است که توانسته باشد فرهنگ شهری را در مخاطبانش گسترش دهد.
باید نمایشهای بیشتری برگزار شود و مخاطبان بیشتری را ببینیم و بتوانیم درباره آنها و نوع نگاه آنها به تئاتر نظر دهیم. معیار ما از مخاطب هم،مخاطب فعال است و نه منفعل. کثرت تماشاچی در یک نمایش تعیینکننده کیفیت آن نیست.
کیفیت، زمانی تعیینکننده است که تماشاچی فعال و در اجرا تاثیرگذار باشد و همچنین تئاتر اجرا شده نیز در او تاثیر گذاشته باشد. به عنوان یک امر ساده، یک تئاتر باعث یک اتفاق باید باشد. مثلا ما ته سیگارمان را روی زمین نیندازیم، مثلا آداب آپارتماننشینی و فرهنگ زندگی شهری را بیاموزیم، یا در زمینه اقتصاد خانواده و کشور تاثیر مثبت داشته باشیم. اگر تئاتر بتواند این امور ساده اجتماعی را در مخاطب زنده کند،آن وقت میتوانیم بگوییم دارای مخاطب فعال بوده است.
نمیخواهم حضور مخاطب فعال را نفی کنم. میگویم با اهدافی که تئاتر دارد، به سادگی نمیتوانیم بگوییم تا کنون موفق بوده است یا خیر. باید ببینیم تا چه اندازه بر مخاطب تاثیر داشته است.
به طور مثال اجراهای خیابانی اوایل انقلاب میتوانست مخاطبان را حتی به تظاهرات وا دارد. برای نمونه در سطح جهانی تئاتر اپیک برشت،تئاتری است که انگاره در مخاطب ایجاد میکند. هدف همین ایجاد تغییر است تا رفتارهای شهری ساکنان کلانشهرها را در سطح گسترده تغییر دهد.