تصور کنید فردی که هشت ماه از کارخانه حقوقی دریافت نکرده است و بعد از این مدت زندگی توأم با سختی و مشقت هم خبر ورشکستگی کامل کارخانه خود را دریافت میکند، مسلما این فرد دیگر پول و روحیهای ندارد که برود کتاب تهیه کند و مثلا شرح مثنوی و رمان جنگ و صلح را بخواند. البته این نگاه خیلی بدبینانه است.
نگاه خوشبینانه هم این است که میزان حقوق دریافتی یک فرد با هزینههای جاری زندگی روزمره به اندازهای نیست که مجالی برای خرید کتاب به کسی بدهد. حال سری هم به تعداد کتابفروشیهای منطقه و محل سکونت خود بزنید، ببینید چند کتابفروشی وجود دارد؟ البته اگر خیابان انقلاب و خیابان کریمخان را استثنا قرار دهیم.
در این صورت چند مغازه در منطقه شما وجود دارد که همچنان کتاب کالای فرهنگی و محوری فروش بوده و چند کتابفروشی هم پس از مدتی تغییر شغل داده یا آرام آرام قفسههای کتاب را به حداقل رسانده و جای آن را لوازمالتحریر و اسباببازی و فتوکپی گرفته است؟ حتی در میدان انقلاب با حجم قابل توجهی از کتابفروشیها باز به نظر میرسد حال چندان مساعدی ندارد.
فقط دو دسته از کتابفروشیها همچنان به فروش خود امیدوار هستند: آنهایی که به فروش کتابهای کمک درسی و آموزشی میپردازند و آنهایی که مغازه ناشران هستند. مابقی که به فروش کتابهای عمومی _ روانشناسی، فلسفه، رمان و غیره_ میپردازند، حال چندان خوشی ندارند. اگر بخواهیم دلایل اوضاع ناخوش فروش کتاب را دستهبندی کنیم شاید به طور کلی بتوان به این موارد اشاره کرد:
-گران بودن قیمت کتاب
- پایین آمدن خرید کتاب، متاثر از سرانه مطالعه
- اوضاع اقتصادی که موجب حذف شدن کتاب از سبد کالایی خرید میشود
- گسترش اینترنت و شبکههای اجتماعی
- عدم بازاریابی برای کتاب
- به روز نبودن کتاب با توجه به نیاز جامعه
- وجود کتابهای پر صفحه (با توجه به میزان مطالعه در کشور و فرهنگ دیداری و شنیداری ایرانیان، کتابهای کم صفحه از رونق بیشتری برخوردارند)
- جایگزین شدن کالاهای فرهنگی دیگر به جای کتاب
- تاخیر در ارائه مجوز کتاب که موجب میشود کتاب در زمان مقرر به چاپ و سپس فروش نرسد.
کتابفروشی آخرین فرآیند از مرحله تولید کتاب به حساب میآید. از این رو وقتی یک کتابفروشی با چنین مشکلاتی دستوپنجه نرم میکند، نباید انتظار داشت که میزان فروش کتاب در جامعه افزایش یابد. مشکلات امروز بیشتر و افزونتر از آن هستند که امکان حذف یا بیاهمیت جلوه دادن آن فراهم باشد.
طی سالهای اخیر قشر کتابخوان ما _دانشجویان آن هم به دلیل خرید کتابهای درسی_ از گرانی کتاب گلایه داشتهاند. در آن زمان اندک نبودند آنهایی که روزی بحران فروش کتاب را پیشبینی میکردند و میگفتند که تعداد کتابفروشیها آنقدر اندک شود که دیگر مسئله اصلی نه گرانی کتابها یا کمیابی برخی چاپها بلکه نبود مراکزی برای فروش کتاب باشد.
شاید هم به این دلیل است که کتابفروشی در ایران همچنان مکانی لوکس محسوب میشود. چنانچه وجود یک کتابفروشی در یک بازار یا بازارچه در زمره اماکنی است که کمتر از دیگر مراکز مراجعهکننده دارد. با این همه و با وجود این وضع، حتی تعداد جامعه کتابخوان در ایران آنچنان اندک نیست که تعطیلی کتابفروشیها را واقعهای بیاهمیت بداند.
اگر نگاهی به آمارهای ارائه شده از سوی وزارت ارشاد و به دنبال آن اتحادیه کتابفروشیها بیندازیم در میابیم که تعداد کتابفروشیهایی که ورشکسته شده یا تعویض حکایت از حال و روز فروش کتاب دارد که شاید به جرأت بتوان گفت نشان از بحران خاموشی دارد که روزی روشن شود.
از طرفی در جامعهای که فرهنگ قالب آن شنیداری و دیداری است، مراجعه به بازار کتابفروشیها آمار تعداد آنها چندان منطقی به نظر نرسد و بدون تردید نمیتوان از ارتقای فرهنگی در سطوح کلان جامعه سخن گفت. حتی نگاهی به تیراژ کتابها نیز گویای این ادعا است.
البته در این میان برخی کتابفروشیها برای اینکه همچنان چراغ_ بهتر است بگوییم شمع _ مغازه را روشن نگه دارند، دست به ابتکاراتی زدهاند. مراکز فروش کتاب بهویژه در پایتخت برای رونقبخشی به کسبوکار خود و همچنین جلب مشتری مدتی پیش کوشیدند تمهیدات جدیدی را بهکار گیرند.
همچنین در کشورهای دیگر تمهیدات تشویقی برای مطالعه، بهگونهای در نظر گرفته شده که مردم علاوه بر مطالعه روزنامه به دیگر مکتوبات نیز اعتنا نشان دهند. اما در ایران بدون تردید هر سیاست تشویقی باید از پله ابتدایی آغاز کند.
تشویق مردم به مطالعه روزنامه و حتی برخی مکتوبات که به زندگی روزمره آنان بستگی تام و تمام دارد. این بیعلاقگی در مطالعه بدون تردید یکی از عوامل کم رونق شدن حوزه نشر، ورشکستگی ناشران، عدم شکلگیری نهادهای توزیعکننده قوی و در نهایت تعطیلی کتابفروشیها شده است.
با این همه این امر تنها دلیل ورشکستگی ناشران و تعطیلی کتابفروشیها نیست. در لابلای اخبار مطبوعات هر روز خبرهایی درباره تعطیلی یکی از نشرهای معتبر یا آمارهایی از تعطیلی مراکز فروش کتاب در سراسر کشور به چشم میخورد. عدم استقبال مردم و هزار و یک مشکل دیگر از جمله در آستانه ورشکستگی نگرانی از آینده کتاب و مطالعه را روز افزون میکند.