عضو کانون زنان بازرگان ایران است، 46ساله با دو فرزند دختر و پسر. 15 سال است که به قول خودش در دنیای کار و تجارت شناسنامهدار شده و کارت بازرگانی دریافت کرده است. لیسانس مترجمی زبان انگلیسی دارد. فعالیتهای دیگری هم دارد مانند دریافت نخستین کارت درجه سه داوری والیبال و درجه 2 مربیگری والیبال. همچنین در اتاق مشترک ایران و اوکراین، ایران و ترکیه و ایران و کویت عضو است. کار موجب شده تا کمتر وقتی برای تفریح داشته باشد. هرچند میگوید که کار تفریح من است.
تجارت در خون من بوده است
وقتی قرار است از شروع فعالیت اقتصادیاش بگوید اینطور شروع میکند: «تجارت و پرداختن به کارهای تجاری انگار در خون من بوده است. شغل پدرم هم آزاد بوده تشویقهای همسرم هم موجب شد از سال 82 بازرگانی بنیعامریان را با صادرات آغاز کنیم.» صادراتی که مبتنی بر ظرفیتهای کشور بوده است یعنی میوه تازه، خشکبار، آجیل، خرما و... کشورهای حوزه خلیجفارس بهعنوان نخستین مقاصد صادراتی و اروپاییها در دورههای بعد پذیرای صادرات او بودهاند.
نخستینهای صادراتی
در مورد شیوه کارش همچنین توضیح میدهد: انگور آذربایجان شبانه به فرودگاه حمل و صبح زود در تربار دوبی عرضه میشد. لیمو و پرتقال هم از جمله میوههایی بودند که صادر میکردیم. حتی پیاز و سیبزمینی و سایر محصولات را به تناسب فصل صادر میکردیم. در ادامه توضیح میدهد: در دوبی هم شرکتی بهعنوان زیرمجموعه بازرگانی خودم ایجاد کردیم. هرچند به دلیل بحرانهای دلار و غیره نتوانستیم کار را ادامه دهیم و این شرکت را الان به اصطلاح فریز کردهایم. اما کماکان روند صادرات خود را ادامه دادیم و میوههایی چون انار را به بلاروس، اوکراین، ترکیه و روسیه صادر کردیم. در واقع ما نخستین صادرکننده انار ایران به بلاروس بودیم.
همچنین هندوانه ایرانی را که به بیبی شوگر (baby suger) معروف است به دلیل سرخی و شیرینی بسیار زیاد برای نخستین بار ما در بستهبندی چهار تایی صادر کردیم. مسئله مهم دیگر اینکه به دلیل نبود بستهبندی استاندارد در ایران این کار را خودمان انجام میدادیم و طرحها را خودمان پیشنهاد میدادیم. چون بستهبندی برای کشورهای مبدا امری بسیار قابل توجه است. بهویژه اینکه ما میوه تازه صادر میکردیم و آسیب ندیدنشان از اهمیت بالایی برخوردار بود. به همین دلیل با همکاری و مشورت چاپخانهها پکیجهایی را طراحی کردیم. اما ضعف صنعت بستهبندی در کشور ما یک امر کلی است و در این زمینه فعالیت جدی انجام نشده است. درحالیکه مثلا خوشطعمترین میوهها با کیفیت بسیار بالا در ایران تولید میشود اما به لحاظ صنعت بستهبندی ضعف کلی در این زمینه دیده میشود.
تعهد کاری و تجاری
درباره واردات موادغذایی میگوید: در راستای صادرات به فکر نیاز جامعه هم افتادیم و چند کالا را با برندهای مشهور و معتبر آن از ترکیه و تایلند انتخاب کردیم. مثلا عصاره و شیره نارگیل که در ایران تولید ندارد، وارد میکردیم یا آلوورا را بهصورت کمپوت و شربت وارد میکردیم. تعهدی هم دارد که مثلا موادغذایی غیرفرآیندشده وارد کشور نکند. خودش میگوید: معمولا میوه و خشکبار صادرات کردهایم و واردات هم فرآیندشده انجام دادهایم. حتی به من لقب مادر پاستیل بهبهتو را دادهاند. چون تولید این محصول در ایران با کیفیت جهانی یا مثلا آنچه در ترکیه تولید میشود، تفاوت اساسی دارد. همیشه سعی کردهام که قانونی کار کنم. چون بحث واردات موادغذایی بوده و سعی من بر این بود محصولی وارد کنم که یا در ایران تولید نمیشود یا اگر تولید میشود کیفیت جهانی را ندارد، همیشه این حساسیت را داشتهام که محصولی را که سفارش میدهم به تولیدکننده خارجی براساس آنالیز دقیق و اصول و موازین سازمان غذا و دارو باشد، زیرا موادغذایی مستقیما با سلامت جامعه در ارتباط است.
وقتی ورق برمیگردد
اوضاع خوب پیش میرود تا اینکه طی دو، سه سال اخیر کالاهایی بهعنوان کالای لوکس وارداتشان ممنوع میشود. بعد از تصویب این ممنوعیت کالای وارداتی ما بهعنوان کالای لوکس وارداتش متوقف شد. در واقع این کار انجام شد بیآنکه به اوضاع اقتصادی تاجر و تعداد افرادی که با او کار میکردند، توجهی شود. درحالیکه من با بیش از 40نفر بهصورت مستقیم در 30 استان همکاری میکردم و برایشان ایجاد اشتغال شده بود. همچنین 2هزار نفر هم بهصورت غیرمستقیم با من کار میکردند. ما چارهای نداشتیم جز اینکه کار تجاری را به نحوی ادامه دهیم و بنابراین کماکان صادرات را ادامه دادیم هرچند مصائب بسیاری در این میان وجود داشت. زیرا گرانیهای داخلی موجب شده بود قیمتی که ما باید برای محصول درنظر میگرفتیم، اصلا رقابتی نباشد و باید از جیبمان هزینه میشد. البته از سال گذشته ممنوعیت کالای لوکس برداشته شد و ما دوباره کارمان را از سر گرفتهایم و نخستین محموله ما هم در سال 93 وارد شده است.
نگاه مثبتی به واردات وجود ندارد
هیچ جامعهای نمیتواند همه نیازهای خودش را برطرف کند و در موارد بسیار ناچار از واردات است. بنی عامریان با گفتن این جمله ادامه میدهد: کارآفرین واژه قشنگی است اما در ایران به کارآفرین هیچ بهایی داده نمیشود. ما خودمان را بالا نگه داشتهایم اما شاید در درازمدت توان ما روزبهروز کمتر شود. از طرفی به مقوله واردات و واردکننده نگاه مثبتی وجود ندارد. به چند دلیل. یکی به این دلیل که این کار را خروج ارز میدانند و دیگر اینکه آن را وارد کردن کالای خارجی میدانند. درحالیکه جوامع امروزی نیازهایی دارند که همه در محدوده مرزهای یک کشور تولید نمیشود. در واقع هیچ کشوری این توان را ندارد. بنابراین در ایران هم نیازهایی وجود دارد که تقاضا برایش وجود دارد اما در ایران تولید نمیشود و ناچار از واردات هستیم. همانطور که کالاهای زیادی را به کشورهای مختلف صادر میکنیم. بالاخره واردات هم جزئی از چرخه اقتصاد است.
تمرکز بر یک محصول خاص
شش سال روی یک محصول تک یعنی پاستیل «بهبه تو» کار کردم. به تولیدکننده ترک آنالیز خودمان را ارائه میکنیم و هزینههای این آنالیز را هم میپردازیم. البته این مطالعات را به این خاطر انجام دادم که در نهایت خط تولید این محصول را در ایران راهاندازی کنم اما اینقدر سنگ پیش پای تولیدکننده وجود دارد و اینقدر مسیر تولید در ایران ناهموار است که هرگونه حرکتی را به ریسکی بزرگ تبدیل میکند. اما من به هر حال به فکر تولید هستم.
مصائب واردات
بنیعامریان در مورد مشکلات سر راه واردکننده میگوید: بهطورکلی واردات دو مشکل عمده دارد؛ مشکلات عمومی که مختص همه است. مثلا عدم ثبات قیمت ارز و عدم قائل شدن تفاوت بین تجار شناسنامهدار و بیشناسنامه. منظورم از بیشناسنامه هم قاچاقچیان است. متاسفانه قانون مستمر و مداومی برای نظارت بر واردات موادغذایی وجود ندارد و این کاملاً به ضرر واردکننده است، زیرا بازار قاچاق کالا واردکننده را اذیت میکند. البته NGO هایی تشکیل شده مانند مجمع عالی واردات و انجمن واردکنندگان که تا حدودی کارها را نظم بخشیدهاند. ما امیدواریم که ادارههای نظارت بر موادغذایی مانند اداره استاندارد و غیره به نقطهنظرات NGOها اهمیت دهند، زیرا با مشورت با این افراد میتوان راهکارهای مهمی به دست آورد چون اعضای این انجمنها افراد با تجربه این حوزه هستند. از طرفی قانون واردات و صادرات در سال 46تصویب شده و هنوز هیچ بازنگری قطعی روی این قانون انجام نشده است. همین باعث شده که در زمینه واردات نقطهنظرات شخصی و سلیقهای وارد میشود و اوضاع همین میشود که هست.
مشوقی به نام خانواده
از هفت سال گذشته تاکنون خانمها در زمینههای اقتصادی و بازرگانی فعالیت بیشتری دارند. هرچند مشکلات زیادی در این زمینه وجود دارد اما نقش موثر خانواده را نباید نادیده گرفت، زیرا خانواده هم پشتوانه روحی است و هم اقتصادی. من نمیپذیرم و قبول ندارم که زن متأهل نمیتواند فعالیت اقتصادی داشته باشد، زیرا این دو هیچ منافاتی با هم ندارند. در مورد خود من که اینطور بوده است. خانوادهام و بهویژه همسرم همیشه در کنار من بودهاند. در واقع همسرم راهنمای من است.
تولید؛ هدف بزرگ من است
واردات که متوقف میشود صادرات را از سر میگیرند و البته به سمت تولید هم میروند و به تولید پروفیل و پی وی سی میپردازند: ما حتی همه موادغذایی را که وارد میکردیم به امید تولیدشان در ایران بودیم. اما همان عدم حمایتها بهویژه از طرف بانکها موجب شد که این کارها انجام نشود. درحالیکه الان که من روبهروی شما نشستهام یک قران هم دیون بانکی ندارم. همه دیون را با فروش ماشین و خانه شخصی پرداخت کردم اما باور کنید ما هیچ خیری از این بانکها ندیدیم. درحالیکه به خارج از کشور دیون داشتیم ولی آنها به ما زمان دادند. ما به نخ رسیدیم ولی این نخ پاره نشد.