تجربه نشان داده است که اقشار آسیبپذیر جامعه در اثر برنامههای نادرست اقتصادی بهوجود میآیند.تجمع ثروت و توزیع ناعادلانه درآمد باعث میشود تا محرومیتها افزایش یابد. آدمها با توجه به ظرفیتها و تواناییهایشان باید مورد حمایت دولت قرار بگیرند. این یعنی عدالت و اگر این مهم به اجرا درنیاید، فقر و حاشیهنشینی به وجود میآید.وظیفه دولتها و حکومتها این است که در برنامههای اجرایی خود در حوزه اقتصاد و جامعه به محرومان نگاه ویژهای داشته باشند. برای مثال در تامین مسکن به آنها کمک کنند.
برای این کار دولت یا وام در اختیار اقشار ضعیف قرار میدهد، یا با برنامهها و طرحهای خاص مسکن و در نظر گرفتن تخفیف به آنها کمک میکند. یا اینکه دولت وظیفه اشتغالزایی را در قبال اقشار آسیبپذیر برعهده دارد. دولت باید برای افراد با توجه به استعدادها و تواناییهایشان اشتغال ایجاد کند.از دیرباز وظیفه بازتوزیع درآمدها برعهده دولت بوده است. از نظر مذهبی هم اگر نگاه کنیم، خمس و زکات و مواردی که این درآمدها باید در محل آنها مصرف میشده، ابزاری برای بازتوزیع درآمد در میان طبقه آسیبپذیر جامعه بوده است.
این برنامه بازتوزیع ثروت در میان افراد محروم جامعه در حال حاضر سیستماتیک شده است.به این صورت که برای افراد پردرآمد جامعه مالیات میبندند و درآمد حاصل از دریافت مالیات را صرف امور زیرساختی میکنند.با این روند اگر این چرخه دریافت مالیات و مصرف آن در راههای عمران و جمعیت از محرومان جامعه به درستی صورت گیرد، بازتوزیع ثروت به شکلی عادلانه انجام شده است.خب این فعالیتها در گذشته چندان سیستماتیک نبوده است و مکانهایی همچون خیریهها، مساجد، دارالایتامها و غیره وظیفه انجام آنها را داشتهاند.
الان سازمانهای کمک یار سنتی جای خود را به NGO یا همان سازمانهای غیردولتی و مردمنهاد داده است.فعالیت NGOها به شکل مدرن و سازمانیافتهترین نسبت به نمونههای قبلی سازمانهای کمک یار انجام میشود. سازمانهای قدیمی فقط به انجام فعالیتهایی مانند پخش غذا یا اقلام مورد نیاز زندگی در میان محرومان اکتفا میکردند، اما NGOهای امروز فراتر رفتهاند و با حضور در میان اقشار ضعیف جامعه به آنها آموزش میدهند؛ آموزشهایی برای دفاع از حقوق خود، یافتن شغل و کمکهای زیاد دیگر.
دولتها به این فعالیتها احتیاج دارند، کار دولت برآورده کردن هزینههای عمومی جامعه است؛ هزینههایی که در مسیر توسعه زیرساختها، فعالیتهای عمرانی و حمایت از اقشار آسیبپذیر مصرف میشود. در این زمینه وقتی منابع اقتصادی کم باشد، دولت بیشتر به سمت مردم روی میآورد.در کشور ما هم به دلیل اینکه اصل بر مشارکت مردمی است، دولت به این عمل روی میآورد و در برطرف کردن محرومیتهای اجتماعی از مردم کمکهای اقتصادی و اجتماعی دریافت میکند.
اما این به آن مفهوم نیست که دولت هزینهها و وظیفههای اساسی خود را انجام ندهد. باید تقسیم کار به درستی انجام پذیرد. دولت نقش محوری و بنیادین در اجرای محرومیتزدایی دارد و باید متناسب با نقش خود حمایتها و فعالیتهای بیشتری از نظر میزان تخصیص منابع و کمکهای انسانی انجام دهد. دولت در این بحث وظیفه دارد تا نگاه یکپارچهای به همه اقشار محروم جامعه داشته باشد.دولت باید پشتیبانی خود را از برنامههای توسعه متوازن و محرومیتزدایی بیشتر کند و مردم هم حتماً حمایت خواهند کرد.
مشارکت مردم ضامن درست اجرا شدن این برنامههاست. برنامههایی در زمینه محیطزیست، کودکان بدسرپرست یا بیسرپرست، زنان، اعتیاد، جرم، آموزش و غیره میتواند با همکاری NGOها بهتر انجام شود، اما بدون کمک دولت نمیشود. دولت همیشه باید چشمنگران و به عنوان حامی، جایگاه محوری خودش را حفظ کند. پشتیبان مالی و مرجعی که بتواند مردم را در تشخیص نیازهای اصلی جامعه کمک کند، دولت است. با کمک دولت، نیازهای جامعه و محرومان از لحاظ اولویت طبقهبندی میشود و با مشارکت مردم، برنامهریزی و پشتیبانی دولت این نیازها برطرف خواهد شد.
جامعهشناس