ادغام و یکی شدن در دنیای تجارت یک انگیزه مشترک دارد و آن حفظ یا افزایش قدرت و سوددهی شرکت های برجسته است. البته از طرفی اگر شرکت کوچک تر به خاطر مشکلات گوناگون در آستانه تعطیلی یا ازهم پاشیده شدن باشد، ادغام شدنش در شرکت بزرگ تر از محو شدنش جلوگیری می کند.
به طورکلی خرید شرکت های کوچک از سوی همتایان بزرگ تر با چند انگیزه انجام می شود. این انگیزه ها را می توان این گونه دسته بندی کرد:
1) ایجاد تنوع در سرمایه گذاری و تولید
ادغام گاهی به این دلیل اتفاق می افتد که شرکت های تجاری به دنبال تنوع در سرمایه گذاری هستند تا بتوانند محصولات بیشتری را عرضه کنند. برای مثال، اگر یک شرکت بزرگ در مقطعی از فعالیت خود به این نتیجه برسد که به خاطر تکیه بیش از اندازه به یک محصول در خطر از بین رفتن یا کاهش قدرت قرار دارد، به فکر خریدن یک شرکت کوچک تر می افتد تا با استفاده از امکانات و نیروی آماده به کار آن شرکت تنوع محصول ایجاد کرده و تولیدات خود را گسترش دهد.
مدیران شرکت بزرگ تر با این استراتژی دیگر تخم مرغ هایش را در یک سبد نمی گذارد و به این ترتیب ریسک کار را کاهش می دهد. برای مثال، اگر شرکتی در تولید سی دی بی رقیب باشد، اما ببیند که مردم به سمت دانلود و دیدن آنلاین محتواهای تصویری و صوتی روی آورده اند، به سمت خریدن شرکتی می رود که در این زمینه فعال است.
2) کاهش خطر ارز خارجی و دستیابی به بازار خارجی
خرید یک شرکت همچنین می تواند برون مرزی باشد، یعنی یک شرکت تصمیم بگیرد شرکتی در یک کشور دیگر را بخرد؛ این کار باعث می شود شرکت خریدار به یک بازار خارجی دست پیدا کرده و بتواند فعالیت خود را به این شکل گسترش دهد؛ این کار در عین حال ریسک حاصل از ارز خارجی و نیز خطرات تحمیلی ناشی از بازارهای محلی را کاهش می دهد. برای مثال فیات، برند ایتالیایی چندملیتی بود که با شرکت کرایسلر ادغام شد تا بازار رقابتی تری به وجود آورد و ریسک ارز خارجی هم کاهش پیدا کند.
3) بهبود موقعیت مالی
بهبود موقعیت مالی یکی دیگر از انگیزه های شرکت های بزرگ، خرید شرکت های کوچک تر است. شرکت های بزرگ معمولا بهتر از کوچک ترها به منابع مالی و سرمایه ای دسترسی دارند. بنابراین با خرید شرکت های کوچک تر و بزرگ تر کردن کسب وکار خود هم می توانند وام های کلان تر بگیرند و هم به امکانات و نیروی انسانی دست یابند که پیش از این به آن دسترسی نداشتند.
از طرف دیگر اگر یک شرکت با مشکلات و معضلات شدید مالی روبه رو شده باشد، می تواند با ادغام در شرکت های بزرگ تر خود را نجات دهد. در غیر این صورت گزینه جایگزین، خارج شدن از چرخه کسب وکار یا به جان خریدن ورشکستگی است.
4) استفاده از مزایای مالیاتی ادغام
از دیگر خوبی های ادغام این است که شرکت ها می توانند از مزایای مالیاتی مربوط به یکی شدن و ادغام استفاده کنند. مثلا شرکت ها می توانند با یکی شدن حداقل مالیات ممکن را بپردازند. اگر یکی از شرکت های درگیر در فرآیند ادغام قبلا زیان خالص پایدار داشته، می تواند با ادغام در شرکت دیگر از سود آن شرکت استفاده کرده و به سوددهی برسد. البته این در شرایطی است که یکی از شرکت ها که معمولا شرکت بزرگ تر است، آینده مالی روشنی داشته و دستاوردهایش قابل پیش بینی باشد.
یکی دیگر از مسائلی که در ادغام شرکت ها وجود دارد و البته بسیار هم از آن انتقاد می شود، این است که شرکت های بسیار بزرگ شرکت های کوچک تر را می خرند تا کمتر مالیات پرداخت کنند. وقتی شرکت های بزرگ با خرید کوچک ترها بزرگ تر می شوند، به امکانات و سود مالی بیشتری دست پیدا می کنند، اما نسبت به اندازه و امکانات و سودشان، مالیات حداقلی می پردازند. این کار البته هیچ ایرادی به لحاظ قانونی ندارد، اما گاهی میلیون ها و حتی میلیاردها دلار در مالیات شرکت های بزرگ صرفه جویی می شود.
ادغام گاهی هم خطر دارد
یکی شدن شرکت ها همیشه سودمند نیست و گاهی هم می تواند مشکلاتی به بار آورد. یکی از بزرگ ترین خطرات ادغام شرکت ها دوگانگی فرهنگی است. فرهنگ کاری شرکت کوچک تر با همتای بزرگ ترش تفاوت دارد و اگر در فرآیند ادغام فرهنگ کسب وکار دو شرکت نتواند همسو شود، آینده این ادغام چندان روشن نخواهد بود.
وقتی فرهنگ کسب وکار دو شرکت یکی نشود، سوددهی و درآمدزایی از این ادغام عملا غیرممکن خواهد بود و حتی کار ممکن است به ضرردهی هم برسد.
در چنین شرایطی است که یکی شدن شرکت ها باید با طرح و برنامه ریزی دقیق از پیش تعیین شده انجام شود تا به این مشکلات برنخورد. در واقع در ادغام شرکت ها علاوه بر جنبه های مالی و سودرسانی، باید به فرهنگ سازمانی هم توجه کرد و برایش برنامه داشت تا از گسستگی در سازمان پیشگیری شود.