عنوان پرفروش ترین و پرمخاطب ترین نمایش این دوره را می توان به نمایش «مجلس ضربت زدن» داد. نمایشی که از نام های معتبری در عرصه تئاتر بهره برده است. محمد رحمانیان در مقام کارگردان، مهتاب نصیرپور، امیر جعفری، رامین ناصرنصیر، رضا مولایی، اشکان خطیبی، سینا رازانی، سانیا سالاری و منوچهر اسماعیلی (صدا) در مقام بازیگران هر کدام نقش موثری در فروش نمایش و جذب تماشاگر داشتند.
این نمایش که در ایام خاص ماه رمضان در تالار اصلی این مجموعه اجرا شد طی ۳۲ اجرا میزبان ۲۰هزار و ۳۱۱ تماشاگر بود. مبلغ گیشه این نمایش به ۶میلیارد و ۷۰۲میلیون و ۱۰۰هزار ریال رسید. برای این نمایش ۸هزار و ۲۳۲ بلیت تمام بها، ۱۰۰۷۳ بلیت تخفیف دار و ۲۰۰۶ بلیت مهمان ارائه شده است. باید گفت با توجه به محدودیت صندلی سالن اصلی رقم خوبی برای یک نمایش است خصوصا که این نمایش در هفته های آخر دو اجرایی شد و در تمام فضاهای اضافی سالن صندلی گذاشتند تا مخاطبان بیشتری بتوانند از این نمایش استفاده کنند.
اما نکته مهم که قطعا نباید از نقش آن غافل شد، حضور بهرام بیضایی در مقام نویسنده است. نمایشنامه ای که تا قبل از اجرای این نمایش بیش از پنج بار تجدید چاپ شده بود. اهالی نشر می دانند که تجدید کتاب، خصوصا نمایشنامه آن هم نمایشنامه مذهبی اتفاق مهمی در عرصه ادبیات است.
رابطه بین نمایشنامه و کارگردانی رابطه ای مستقیم است. تئاتر «مجلس ضربت زدن» پرمخاطب و پرفروش می شود، چراکه براساس نمایشنامه ای با ساختار دقیق و نمایشنامه نویسی کارگردانی و اجراشده است. اما این یک بعد داستان است، بعد دیگر داستان این است زمانی که کارگردانی اثری دقیق انجام می گیرد و نمایش حرفه ای روی صحنه می رود باعث می شود مخاطبانی که تا به امروز این اثر نمایشی را نخوانده اند به خواندن اثر علاقه مند شوند، به عبارت دیگر چرخه ادبیات و تئاتر در مسیر درست قرار می گیرد. در این میان هم تئاتر سود کرده و هم صنعت نشر. هم کارگردان و گروه سازنده به سود لازم رسیده اند و هم تماشاگر راضی از سالن بیرون آمده است. از همه مهم تر ادبیات و تئاتر رونق گرفته است.
همانند اتفاقی که بعد از پایان نمایش «مجلس ضربت زدن» پیش آمد. بعد از پایان این نمایش مخاطبانی که راضی از سالن به بیرون آمده بودند، نمایشنامه این اثر را خریداری کردند، نه تنها این اثر را بلکه اثرهای دیگر بهرام بیضایی را. به عبارت دیگر مخاطب با دیدن یک نمایش با ادبیات و نمایشنامه آشتی کرد. البته این امر را هم نباید نادیده گرفت که بسیاری از کسانی که به دیدن این اثر آمده بودند با ادبیات، نمایشنامه نویسی و آثار بهرام بیضایی آشنایی کامل داشتند و به عبارت دیگر از مخاطبان خاص تئاتر بودند.
متاسفانه از این دست مثال ها نه تنها در عرصه تئاتر بلکه در عرصه سینما و تلویزیون کم سراغ داریم. گویی هنرمندان ما با ادبیات قهرند. تعداد کمی از کارگردانان سراغ ادبیات رفته اند و آنها را به اثر نمایشی تبدیل کرده اند.
در ایران این چرخه معمولا برعکس حرکت می کند، نمایش یا فیلمی در معرض دید مخاطب قرار می گیرد، اگر کار پرفروش شد، دست اندرکاران به فکر چاپ و نشر آن می افتند که این امر در تئاتر به خاطر عدم استقبال مخاطب از نمایشنامه کمتر صورت می گیرد. در خصوص به نمایش در آمدن داستان های نویسندگان ایرانی یا حتی خارجی این امر بسیار نادر است. یعنی ما کمتر شاهد به نمایش در آمدن آثار معروف ادبیات ایران و جهان هستیم. به نظر می رسد که این امر بعید نیست، قطعا دشواری های خاص خودش را دارد اما جذابیت آن برای مخاطب کم نیست، چرا که هم می تواند دوستداران تئاتری را به سالن های تئاتری بیاورد و هم دوستداران ادبیات را. اگر این اتفاق بیفتد دیگر نباید نگران کم رونق بودن سالن های تئاتر و البته نشر بود.
روزنامه نگار هنری