دنیای هنر حد و مرز ندارد؛ هنر، گاه تابلوی نقاشی آویخته به دیوار است و گاهی دست ساختهای زیبا، گاه چین چین ابریشم است بر سر و رو و گاهی نقش و نگاری است افتاده به زیر پا! هنر میتواند صدای جیرینگ جیرینگ شیشه با طرح و نقش رنگینکمانی باشد با چاشنی دقت و باریکبینی که مشخصه هنر-صنعت شیشهگری است. گپ وگفت ما با سعید گلکار شیشهگر برجسته کشور را که در نخستین روزهای فصل سرما در ساختمان مرکزی سازمان میراث فرهنگی انجام شد، به تفضیل بخوانید. سعید گلکار متولد 1331 تهران است. لیسانس باستانشناسی دارد و کارشناسی ارشد مدیریت فرهنگی. دوره مرمت آثار شیشه و سفال را در دانمارک گذرانده و از ابتدای تاسیس موزه آبگینه در سال 1359 همان جا مشغول کار بوده و بهعنوان موزهدار ارشد شناختهشده است.
با تجربه 33 سال طراحی آثار هنری و 28 سال تدریس در دانشگاههای تهران، هنر، اصفهان و سوره و همچنین 14سال مدیریت موزه آبگینه و سفالینه تهران، تحولی بدیع در هنر شیشهگری کشور به وجود آورده است. دارای نشان درجه یک هنری (معادل دکترا) در رشته شیشهگری سنتی است. ساختههایش به کشورهای مختلفی از جمله آمریکا، کانادا، فرانسه، ژاپن، ایتالیا، آلمان، هلند، انگلیس، کره جنوبی و... صادر شده است. وی بسیاری از ظروف آبگینه قدیمی را دوبارهسازی کرده و در طراحی آثار شیشهای مدرن نیز موفق و پیشرو عمل کرده است.
برای شروع
سعید گلکار نخستین روزهای فعالیتش را در موزه و نحوه گرایشش به این رشته، اینطور تعریف میکند: «از همان اوایل کار در موزه با شیشهها و اشیای بلوری در تماس بودم. رفته رفته به این اجسام بلوری علاقهمند شدم. چون موزهدار بودم متوجه شدم چه کارهای زیبا و قشنگی در ایران وجود دارد. چقدر آثار قابل توجهی در گذشته آفریدهایم که مربوط به 2 تا 4هزار سال پیش بوده است. همه اینها نشان از یک تمدن دیرپا با قدمت طولانی است، حال دلیل اینکه الان نمیتوانیم انجام بدهیم چیست؟ بنابراین پروژهای را تعریف کردم که با استقبال مدیریت وقت موزه مواجه شد.»
درباره چند و چون پروژهاش میپرسم که انگار یک کندوکاو تاریخی-هنری است: «تاریخ سرگذشت نوشتاری بشر است و باستانشناسی لمس گذشته! مثالی برایتان میزنم: یک ظرفی را پیدا میکنید که داخل آن مادهای باقی مانده؛ آن را آزمایش میکنید و متوجه میشوید که سرمه است و آن ظرف سرمهدان، از نوع لباس متوجه پوشش ساکنان یک منطقه میشوید. شکل و نوع وسایل و ابزار در آثار باستانی قابل استخراج و بررسی است. به همین علت تصمیم گرفتم پیوندی بین گذشته و حال با توجه به تخصصم بدهم.
طرحم این بود: بازدید از کارگاههای شیشهگری که درحال فعالیت بودند و اینکه ببینیم در چه وضعیتی هستند و چه کاری میکنند. سرکشی کردم و دیدم وضعیت چندان مناسبی ندارند و کارکردشان محدود به ساختن چند استکان، نعلبکی، فنجان و لیوان بود! شیشههای بلند چراغهای گردسوز و استکانهای کمرباریک عمده تولیداتشان بود، با اینکه از نظر تولید و اجرا خیلی ضعیف بودند، استعداد و پتانسیل بالایی داشتند و جا داشت که بیشتر و بهتر کار کنند.
دیدم نحوه اصولی کار را بلد هستند، فقط مدیریت و هماهنگی را کم داشتند تا آنها را در مسیر درست برای طراحی، ترکیب و شکلدهی و احیای فرمهای قدیمی در دستور کار قرار دهد. از اینجا بود که شروع به کار کردم و انگیزه من این شد که این کار را به سامان برسانم. این شد که در چندین سفر کاری به بیشتر کارگاههای سفالگری و شیشه در سطح کشور سرکشی کردم و گزارشهایی از شهرهای مختلف مثل قم، لالهجین، شهرضا، اصفهان و اطراف شیراز تهیه و برای بررسی ارائه کردم.»
در مورد شیوه کاریاش، چارچوب منحصر به فردی را تعیین و پیاده میکند: «دستهبندی سهگانهای را انجام دادم. 1. نمونهسازی از کارهای قدیمی، 2. الهام از کارهای قدیمی و تلفیق با کارهای جدید و 3. ساختههای مدرن. این 3 روش، روشهای اصلی کارم هستند. برای نخستین بار در ایران موفق شدم فلز را در لابهلای شیشه قرار بدهم. سازه شیشهای و فلزی را با هم تلفیق کردم. کار اصلی من طراحی فرم، رنگ و طریقه اجرا است.گروهی که من با آنها کار میکنم مثل یک گروه موسیقی است. یک رهبر ارکستر دارد و چند نوازنده و شاید یک خواننده؛ من در واقع رهبری کار را انجام میدهم.
چه رنگهایی کار کنیم، از ترکیب رنگها چه چیز جدیدی به دست میآید، تعداد و شکل کارها، ترکیب مواد، ساخت فرمهای تازه و... همه را خودم تصمیم میگیرم. شیشهگری یک کار بهشدت تخصصی است. یکی در قسمت دمیدن کار میکند. دیگری در ریختهگری مشغول است. نفر بعدی کارهای حجمی انجام میدهد، یکی قالبگیر است، همچنین تفاوتهایی در خود بخش شیشه وجود دارد؛ بنابراین افراد به سختی میتوانند از تخصص خودشان خارج شوند و در اصل فرصت آن را پیدا نمیکنند تا به شاخههای دیگر بپردازند.»
درباره اینکه چه مدت طول کشیده تا کار را یاد بگیرد و در این هنر- صنعت ماندگار شود، با ذوق و شوق خاصی جواب دهد: «از کار ستادی و پشت میزنشینی بیزار بودم. دوست داشتم فعال و پر تحرک باشم، چه در کارگاه، چه در سازمان. پیگیر بودم تا شیشهگرها را دعوت کنیم، به موزه بیایند و کارهایشان را به نمایش عمومی بگذاریم. کمی بعدتر برای میل شخصی و دلخوشی خودم کار میکردم. به کارگاههای مختلف میرفتم و طرحهای ساده را میساختم.
هر روز خروسخوان بیدار میشدم تا کارم را شروع کنم. کارگاههای شیشهگری ساعت 5 صبح شروع به کار میکنند تا ساعت 1 تا 2 بعدازظهر. چون گرمای کورهها زیاد است باید صبح خیلی زود که هوا خنکتر است، مشغول شوند. با این حال فرصت کافی داشتم و کار روزانهام همین بود تا فاصله 50کیلومتری تهران تا حوالی جاده ساوه را بروم و برگردم. از آن به بعد ساعت 9 صبح در اداره بودم و کارهای اداری را انجام میدادم. ازهمان موقع دست به ابتکار زدم و و شیشه و فلز را در اندازه محدود تلفیق کردم.
آنقدر تمرین کردم تا بالاخره به مهارتهایی هم دست پیدا کردم. مثلا ما موفق شدیم با بالا و پایین بردن حرارت، مدت زمان سرد شدن شیشه را محاسبه کنیم. بعضی از اشیا را با ترکیبات تازه شکل دهیم. مواد اولیه را به نوع دیگری کار کنیم و مانند اینها. شیشههای دولایه، سه لایه و چهارلایه روی هم فشار میآورند و احتمال شکستن زیاد است. مهم این است که این لایهها طوری طراحی و اجرا شوند که به کلیت کار آسیب نزند.
برای یادگیری دو کار میکردم: 1. در موزه اشیای قدیمی را از نزدیک میدیدم و لمسشان میکردم، روشهای ساخت آنها را میگشتم و پیدا میکردم. 2. با خود استادکار آن وسیله در ارتباط بودم و از نزدیک با طریقه ساخت آشنا میشدم. گاهی اوقات پیشنهاد هم میدادم و تبادل نظر بین ما شکل میگرفت که به خلق مدلها و طرحهای جدید و زیبایی ختم میشد. بعد از مدتی ترکیبات فلزی را در شیشه به کار بردم. مثلا کشف کردیم که آهن فشار زیادی به لایه شیشهای وارد میکند و باید بسیار نازک باشد تا شکستنی به وجود نیاید. غیر از آهن از مس، برنج و آلومینیوم هم استفاده کردم.»
آقای گلکار درمورد نخستین کار حرفهایاش که دست بر قضا بینالمللی هم شده میگوید: «در گامهای اولیه کارم که بیشتر به دنبال کسب تجربه بودم، یک نمایشگاه از ساختههای خودم برپا کردم. بعد در یکی دو تا از نمایشگاههای بینالمللی شرکت کردم، یکسری کارهای محدود ارائه دادم. حدود 25 سال پیش در یکی از این نمایشگاهها چند نفر ژاپنی آمدند و طرحهای من را دیدند و اتفاقا خوششان آمد تا حدی که سفارش کار به من دادند.
کارهایی که من تک تک و با صرف وقت زیاد درست میکردم، حالا از هر کدام 400-300 تا میخواستند! با ترس و لرز قبول کردم و قرارداد بستم. باورکردنی نبود، نخستین کار حرفهای من برای تحویل به یک کشور خارجی آن هم ژاپن که از قطبهای هنر و صنایع دستی است. پس شروع کردیم به ساختن و تولید انبوه که حدود سه سال طول کشید.»
از گذشتههای دور تاکنون
شیشهگری در ایران پیشینهای 5هزار ساله دارد و از جمله هنرهایی است که از دیرباز در پهنه سرزمینی ایران و نواحی مرکزی خاورمیانه سابقه داشته است. «پروفسور شینجی فوکایی» پژوهشگر برجسته ژاپنی کتابی دارد بهعنوان «شیشه ایرانی» که به ریز این هم اشاره کرده و نخستین نمونههای یافت شده در ایران را مربوط به شمال کشور میداند. «شیشهگری از هنرهای اصیل ایرانی است و یکی از پایگاههای اصلی این حرفه بوده؛ شیشهگری از ابتدا در فینیقیه (لبنان امروزی) و مصر باستان کار میشده و در قسمتهای مرکزی خاورمیانه هم رایج بوده.
شیشهگری که امروز در ایتالیا مرسوم است پایه و اساسش ایرانی است که بعد از دوره جنگهای صلیبی به آنجا انتقال پیدا کرده است. رومیهای مسیحی عدهای از مسلمانان را به اسارت میگیرند که در بین این اسرا چند نفر شیشهگر هم بودهاند. آنها را در جزیره مارانو در نزدیکی ونیز محبوس میکنند. بعد از مدتی آنجا کارگاه دایر میشود و آنها هم آنجا ماندگار میشوند. این را هم اضافه کنم که شیشهگری در قدیم یک کار خاص و پنهانی بوده. حرفهای شیک و لوکس که مخصوص بزرگان و اشراف بوده و خود شیشهگرها یکی از طبقات مهم و سرشناس زمان خودشان بودهاند.»
در مورد فراگیری این رشته جویا میشوم که چقدر رونق دارد و کجاها بیشتر رایج است که پاسخ میدهد: «درایران عمدتا تهران و در تبریز و اصفهان و میمند فارس هم کار میشود اما عمده فعالیتها در تهران است. شیشهگری واقعا کار سخت و زمانبری است و به همین دلیل خیلی کم سراغش میروند و فراگیری زیادی ندارد. چون جمع کردن افراد مرتبط با این کار سخت است. فرض کنید حمله مغول اتفاق افتاده و انواع کارگاههای هنری از بین رفتهاند. پس از واقعه آن صنف و حرفهای زودتر شروع مجدد داشتهاند که توانستهاند همکاران باقیمانده خود را پیدا کنند و دوباره از نوع شروع کنند.
ولی در شیشهگری قدری تفاوت وجود دارد، چون آن مجموعهای که با هم کار میکردند، مثل استادکار و قالبگیر و رنگرز یکی در جنگ کشته شده، دیگری متواری شده و آن یکی دچار نقص عضو شده و پیدا کردن اشخاص جدید خیلی سخت بود.
ولی مثلا سفالگری با یک نفر و در یک زیرزمین 20 متری کوچک هم میتوانست کارش را دوباره از سربگیرد.» در مورد میزان فعالیت در خارج از کشور حرفهای جالبی دارد: «شیشهگری در دنیا خیلی مرسوم و شناخته شده است. در ایتالیا، چین، ژاپن، سوریه (قبل از حمله تروریستها)، مصر، اسپانیا، پرتغال و انگلیس فعالیتهای گستردهای انجام میشود. ساختههای بسیار خوبی در این کشورها عرضه میشود که قابل توجه است.»
سختی مسیر
در مورد تولید و چالشهای موجود از آمار و ارقامی میگوید که قابل توجه است: «هزینههای تولید واقعا بالاست. مواد اولیه گران است و بازار فروش ضعیف. نبود کارگر متخصص و تبلیغات بسیار کم از دیگر مشکلات پیش پایماست. سیلیس که ماده اصلی کار است از قرار هر تن 50هزار تومان خریداری میشود.رنگ از کیلویی 15هزار تومان تا 500هزار تومان برای نوع مرغوبش خرج روی دست ما میگذارد. به همه اینها دستمزد پرسنل و مخارج جاری و هزینههای جانبی را هم اضافه کنید، ببینید چه رقم هنگفتی میشود.
البته ما هم اکنون 12هزار مشتری دائمی داریم که از طریق شبکههای اجتماعی (اینستاگرام) و پیامک با ایشان در ارتباط هستیم و دعوت میکنیم که به گالریهای ما بیایند. هدف ما ایجاد ذوق و شوق در مردم بهوسیله هنر و بردن آثار هنری به داخل خانههای مردم است که هم جنبه تزیینی داشته باشد و هم جنبه کاربردی. این کار باید از کارگاه به بطن زندگی مردم آورده شود. اگر خوراکی در یک ظرف زیبا میل میکنید، هنر و زیبایی درونی به همراه غذا به شما منتقل شده و لذت و حلاوت آن چند برابر میشود.
***
آموزش داخل گود
سراغ بحث آموزش میرویم و از گلکار در این باره میپرسیم:«در حال حاضر، آموزش شیشهگری در ایران نداریم به دلیل اینکه آموزش این رشته کاملا تجربی است. به همین خاطر در کلاس و پشت میز نمیشود آموزش داد. کسی که میخواهد یاد بگیرد باید دم کوره بایستد، لوله دم را بگیرد، هزار بار بشکند و خراب کند تا استاد شود. این مسئله وقفه در کار تولید ایجاد میکند. ما تولید را از آموزش جدا میدانیم. برای آموزش باید فضای مناسب با امکانات لازم مهیا کنیم که فعلا نداریم.
کارگاه مناسب نیست، استادکارها وقت ندارند و هزینهاش هم بسیار سنگین است. این کار باید از سوی نهادهای ذیربط که مسئول این امور هستند سازماندهی شود مانند خود میراث فرهنگی و سایر دستگاههای فرهنگی و هنری.» از گلکار میخواهم درباره شیوه کار شیشهگری توضیح مختصری بدهد: «سیلیس ماده اولیه شیشه است. به اضافه هفت- هشت ماده دیگر که ترکیب آنها با هم شیشه را تشکیل میدهند. سیلیس را باید تا 1800درجه حرارت داد تا ذوب شود.
(همین ماسه کنار دریا از سیلیس تشکیل شده) طی فرآیند کار با شیشه انواع مواد نمکی، خاکستر چوب، موادرنگی و... به آن اضافه میشود که اینها درجه حرارت را بین 1200 تا 1500 درجه پایین میآورد. بعد به آن آهک میافزایند تا استحکام را بالا ببرند. این مواد با بهصورت خشک و پودری با هم مخلوط میشود و داخل کوره میرود تا حرارت ببیند. در این زمان شیشه عین عسل نرم و آمده شکلدهی میشود. آن وقت یک لوله دم را داخل میکنند و پیچ میدهند و فوت میکنند. شیشه مذاب باد میکند و فرم میگیرد.
در ابتدای کار شیشهگری، کارگاهها کورههای کوچکی داشتند و امکانات محدود بود. اصلا نمیدانستند که میشود در شیشه ذوب شده دمید. عمل دمیدن در شیشه از قرن اول میلادی ابداع و به کار گرفته شد.بعد از کلی صحبت بحث اشتغال و صادرات را پیش میکشم و اینکه جایگاه ما کجاست: «ما تا قبل از سال 1384 صادرات خوبی داشتیم.اما به خاطر مسائل سیاسی و تحریمها حجم آن بسیار پایین آمد.
ما زمانی کانتینری به کرهجنوبی و کشورهای آسیای شرقی صادر میکردیم، اما الان نیست ولی با توجه به شرایط جدید پیش رو میتواند از این به بعد باشد. وقتی نشود پول واریز و جابهجا کرد قطعا سفارش برای صادرات هم نخواهد بود. شیشهگری در واقع یک هنر صنعت است و در ایران میتواند توسعه پیدا کند و اشتغالزایی داشته باشد. اما این مهم به وام نیاز دارد، امکانات میخواهد و از همه مهمتر حمایت و برنامهریزی درست و دقیق که تا حالا اقدام موثری صورت نگرفته است. الان فقطهزار نفر که اکثر آنها در تهران مشغول به این حرفهاند، در این عرصه فعال هستند.»