ژاپن کشوری کوچک است که کمتر از دو برابر کشور ما جمعیت و مساحتی نزدیک به یک چهارم کشور ما دارد. ویژگیهای نظام مدیریت منابع انسانی در ژاپن تا حدود زیادی متاثر از میزان رشد، ساختار سنی و وضعیت اشتغال همین جمعیت است و در کنار آن امکانات توسعه فراگیر و همهجانبه و نیز چگونگی تجهیز و بهرهوری این امکانات مطرح میشود. امروزه در بسیاری از مطبوعات و جراید مشهور، به سبک رهبری ژاپنی بهعنوان سبک برتر نسبت به سبک رهبری غربی نگریسته شده است.
مصداق بارز این مسئله آن که، در دهه ۱۹۵۰، علامت «ساخت ژاپن» برای هر بیننده چیزی جز خنده و تمسخر برجای نمیگذاشت و بازارهای آمریکا بیزار از کالاهای نامرغوب ژاپنی بود. اما امروزه کالاهای ژاپنی بهویژه در بخش اتومبیل و الکترونیک توجه و احترام همگان را به خود جلب کرده است. در گزارش امروز به همراه دکتر سینا شریعتی، کارشناس و عضو هیات علمی پارك بازاریابی ایران موضوع مدیریت ژاپنی را بررسی میکنیم.
مدیریتی بر مبنای کارگرپروری و نظم
سینا شریعتی اعتقاد دارد مدیریت ژاپنی ریشه در مذهب و دین این کشور داشته و بر کمونیسم و کارگرپروری تمرکز دارد. او در این باره میگوید: مالکیت این نوع مدیریت مربوط به یک فرد نیست و نظمی که در سیستمهای مدیریت ژاپنی وجود دارد در سیستمهای آمریکایی دیده نمیشود. مدیریت ایران در بدترین حالت و چین در بهترین حالت پیوستار سیستم مدیریت ژاپنی و آمریکایی است. در کشورهایی مانند ایران سبک مدیریت تلفیقی و جهادی است. اینکه به سمت چه هدفی در حال حرکت است مشخص نیست. در کشورهایی مانند ایران وفاداری به سازمان مهمتر از دانش است. در واقع تنها میخواهند در دانش دخل و تصرفی صورت نگیرد. اما در ژاپن اولویت دانش و سیستم تجربه و نیروی انسانی است. آنها توسط داده کاوی و جانشینپروری، بهترین سیستمهای تولید آمریکایی را قانونمند میکنند و این سبک را از ارتش اتخاذ کردهاند. نظم جزو ویژگیهای شخصیتی آنهاست. حتی آنها در فیلمهایشان نیز نظم و فرمانبرداری از همسر یا رییسشان را که یکی از شاخصههای سازمانی آنهاست،نشان میدهند. بوروکراسی اداری برای ژاپنیها بسیار مهم است و از دوران کودکی این سبک تفکر را به آنها آموزش میدهند.
شیوه مدیریت ترکیبی
این کارشناس ادامه میدهد: بهخاطر سیستم کمونیستی که وجود دارد، شیوه مدیریت آنها ترکیبی هم بالا به پایین و هم پایین به بالاست. به موجب روش مدیریت پایین به بالا بسیاری از تصمیمات در سطوح پایین و میانی سازمان اتخاذ میشود و سپس در جهت کسب توافق عمومی به سطوح بالاتر رهبری ارجاع میشود. برنامهای که مدیر دستور اجرایش را میدهد توسط مدیرعاملان و زیردستان نیز بررسی میشود. اگر نظر آنها اعمال شود دموکراسی و اگر نظر آنها اعمال نشود، دیکتاتوری است. شیوه مدیریت ژاپنی چیزی بین این دو است.
صمیمیت و اعتماد
او ادامه میدهد: در شرکتهای ژاپنی منظور از بهرهوری تنها سختتر کار کردن نیست. اعتماد در این مورد عامل لازمی است، زیرا کارکنان را قادر میکند با اطمینان از اینکه کارشان مورد احترام است، در امور مشارکت کنند. زیرکی و نکتهسنجی هم اهمیت دارد، زیرا به گروهها اجازه میدهد به جای اینکه اعضا را طبق ارشدیت متعادل کنند، آنها را بر پایه مهارتهایشان متعادل کنند. صمیمیت یکی از خصوصیات همه جنبههای زندگی ژاپنی است که به کارکنان اجازه میدهد به نحو مؤثری در کارها مشارکت و همکاری کنند. زمانی برای صحبت کردن و ارتباط با کارگر در نظر گرفته میشود. سرپرست، لحظاتی را حین کارکردن به بهانه آموزش دادن با کارگر حرف میزند تا روحیاتش را بهتر بشناسد. کارگر وقتی مشکلی داشت با سرپرست خود صحبت میکند تا مشکلات برای حل به بالاتر انعکاس پیدا کند. وقتی به اضافه کاری نیاز است، مستقیم به کسی نمیگویند، اضافه کار بمانید بلکه صبح حین صحبت به یک نفر میگویند امروز کار زیاد است و افراد دیگر به خود اجازه نمیدهند محیط را ترک کنند، میمانند تا کار را به اتمام برسانند.
کار با جان و دل
یک مدیر ژاپنی هیچوقت لفظ کارگرهایم یا کارخانهام را به کار نمیبرد. آنجا از یک کارگر معمولی تا صاحب کارخانه همه لفظ کارخانهمان را به کار میبرند. وقتی سودی وارد کارخانه میشود این سود نسبت به میزان حقوق بین همه توزیع میشود. در آنجا کارگران معتقدند اگر خوب کار کنند، سود کارخانه بیشتر میشود، اگر سود بیشتر شود شرکتشان گسـترش مییابــد؛ شــرکت که گسترش یابد اعتبارشان در کشور بالا میرود، بنابراین همه دست در دست هم تلاش میکنند. دنیای آنها دنیای همدلی و همکاری است. آنها تعطیلاتی دارند به اسم گلدن ویک که تقریبا هر چهار ماه در کل ژاپن، چند روز کارخانجات تعطیل است. مسئولان کارخانه یک شب قبل از تعطیلی همه کارگران را جمع میکنند و جشن کوچکی میگیرند و وقتی میخواهند حقوق کارگران را بدهند از آنها قدردانی میکنند و این حسن نیت باعث میشود که حتی کارگران خارجی هم برای آنها خوب کارکنند.
شبیهسازی مشتری در خط تولید
با آنکه در شرکتهای تولیدی ژاپن، قسمتی وجود دارد به نام کنسا (کنترل کیفی) - این قسمت نبض هر کارخانه است- هر فردی سعی میکند کنترلکننده کار فرد قبلی باشد. بنابراین همه سعی میکنند قطعه خوب و بینقص ارائه دهند. کارگری که قطعهای را تولید میکند به چشم یک خریدار به آن نگاه میکند. اگر کاری خراب شود کسی از صاحب کارش نمیترسد، بلکه چون میداند نفر بعدی که برای مرحله بعدی کار را تحویل میگیرد مجددا کنترل میکند و اگر کار ایراد داشته باشد آن را عودت میدهد، سعی میکند کار را به بهترین شکل انجام دهد. در واقع در خط تولید، هر بخش نسبت به بخش دیگر مثل مشتری است.
برخورد خوب و توجه به کارمندان
برای حفظ روحیه کارکنان محل کار معمولا در اماکن آفتابگیر و مشرف به مناظر طبیعی احداث میشود و ناهار خوری را هم در قسمت فوقانی و دارای چشمانداز بنا میکنند در آنجا از کارکنان میپرسند به نظر شما امروز کار را چگونه انجام دهیم تا در کار پیشرفت داشته باشیم. مسئولان در آنجا ادعا نمیکنند که همه کارها را فقط خودشان بلدند تا کارگرها بتوانند بهراحتی نظر بدهند. اگر کسی پیشنهادی برای تسهیل در کار و افزایش بهرهوری ارائه دهد با او آنقدر خوب برخورد میشود که شخص مرتب به دنبال ارائه نظر در جهت ارتقای کارش است و اگر کسی پیشنهادی بدهد که عملی باشد با دادن جایزه از او تقدیر میشود. اگر کارگری در حین کار متوجه شود قطعهای اندازه یک دهم میکرون ایراد دارد، سریع به صاحب کار اطلاع میدهد. صاحب کار، به مدیر شرکت تامینکننده قطعه اطلاع میدهد. آن مدیر حتی اگر با کارخانه فاصله زیادی داشته باشد خودش را در همان روز به کارخانه میرساند تا عذرخواهی و جبران کند.