دیزاین یک تفکر و یک نوع نگاه به زندگی است. یک سیستم یکپارچه که همه اعضای آن با هم ارتباط مستقیمی دارند. ما به فعالیت هایمان به چشم یک تجربه یکپارچه نگاه میکنیم و اگر بتوانیم همین دید را نسبت به جامعه داشته باشیم خیلی از مشکلها رفع میشود.
میتوان با تفکر دیزاین سعی داشت تا رفتار و تجربه یک شهروند را به انسانیترین شکل خود نزدیک ساخت. یکی از اصلیترین نظریههای تفکر دیزاین این است که باید به خلاقانهترین شکل ممکن با جامعه تعامل داشته باشیم. اینکه همه چیز در جامعهمان وجود دارد و میتوان با کمک خود جامعه مشکلات و مسائل آن را حل کرد. «باید بیندیشیم که چگونه میتوان تفکر را بهعنوان یک رفتار در خدمت تحقق رویاهای جامعه به کار گرفت.»
جامعهای که نیاز نباشد فقط در شرایط بحران به آن کمک کرد محصول چنین تفکری است.
این جامعه در هر لحظه به مردم و شهروندانش فکر میکند. این جامعه دلسوز تمام موجودات زنده درون اکوسیستماش است.
تفکر دیزاین در کشورهای پیشرفته هم یک موضوع جدید و بحثبرانگیز است. تعریف ساده آن یعنی تفکر کردن با در نظر گرفتن تمام جنبههای بهظاهر متفاوت و این فقط منحصر به یک طراح نیست. برای مثال کمپانی دیزاین «آی.دی.ای.او» که از پیشتازان گسترش این تفکر است از «تفکر دیزاین» در ورود به مباحث آموزشی و به دست آوردن الگوی مناسب رفتاری در مدارس بهره بردهاست. تفکر دیزاین آمده است تا به روابط انسانهای یک شهر، یک کشور و در حالت کلیتر دنیایی که با بیرحمی تمام، اجزایش از هم جدا میشود کمک کند و این دیگر فقط مربوط به هنرمندان و گالریها نیست.
به شخصه فکر میکنم این روش همه چیز برای حل معضلات را در دل خود دارد، اما در این بین گروههایی که با این روش فعالیتهای اجتماعی انجام میدهند به کمک رسانهها احتیاج دارند.
اجازه دهید من همینجا درد دلی کنم. مثلا شرکت بوتان بهعنوان مجموعهای که همواره در فرهنگ سازمانیاش پیشرو بوده است براساس احساس مسئولیت اجتماعی میآید و در پروژهای مانند هوای پاک ما را حمایت میکند. حالا چرا باید خبرگزاریها اسمش را از اخبار ما حذف کنند؟ من انتظار این خبرگزاریها یا نشریهها را نمیفهمم، آیا توقع دارند از کسی که احساس مسئولیت کرده و در یک اقدام داوطلبی شرکت کرده برای بردن نامش پول مجدد بگیرند؟ اینها ناپختگی و نارساییهای رسانههای ماست.
برندها و صنایعی که از بابت فعالیت اجتماعی وارد پروژههای ما میشوند، هر روز تبلیغاتشان در بهترین رسانهها پخش میشود. آنها نمیخواهند از این طریق برای خودشان نامی به دست آورند، اما برایشان مهم است که این پیغام را به جامعه بدهند که ما در این راه در کنار شما هستیم.
بارها دیدهایم که رسانهها به جای حمایت از این حرکت، نام این شرکتها را در گزارشی که از کارهای ما تدارک میبینند حذف میکنند.
من فکر میکنم باید از چنین مشارکتهایی حمایت کرد و کمپانیهای خودخواه یا بیتفاوت دیگر را این چنین تشویق کرد که به حمایت فعالیتهای مفید اجتماعی فکر کنند. این نقطه ضعفی در همکاری رسانهها با گروههایی همچون «کلاس پرنده» است که میتواند خسارات
جبران ناپذیری را چه از نظر موقعیت اجتماعی و چه از لحاظ اقتصادی به هر دو طرف وارد کند.