آیا اگر دونالد ترامپ رئیسجمهور شود در اقتصاد آمریکا «هرج ومرج» ایجاد خواهد شد؟
این سوالی است که اخیرا در روزنامه آمریکایی وال استریت ژورنال پرسیده شده بود.
در این میان مقالهای در مجله فوربس، برنی سندرز، کاندیدای دیگر ریاست جمهوری آمریکا را فردی توصیف کرده است که «کوچکترین ایدهای حتی از اصول اولیه اقتصاد ندارد.»گذشته از اینکه آیا ترامپ یا سندرز، چهل و پنجمین رئیسجمهور آمریکا خواهند شد یا نه، تمرکز قابل توجه و چشمگیر هر دو نامزد بر اقتصاد نشان از آن دارد که تغییراتی در سیاست آمریکا در راه خواهد بود.
ترامپ و سندرز هر دو در مورد تاثیر تجارت بینالملل بر اقتصاد آمریکا و نیروی کار این کشور اظهار نگرانی کرده و نسبت به سیاست اقتصاد آزاد هشدار دادهاند. نظریه این نامزدهای انتخاباتی با سیاستهای تجارت آمریکا از دهههای گذشته تاکنون فاصله زیادی دارد.
معامله بد
تمرکز ترامپ روی کشور چین است. وی میگوید: «از زمانیکه چین به سازمان تجارت جهانی پیوسته است (سال 2001) آمریکا شاهد بسته شدن بیش از 50 هزار کارخانه و از دست رفتن دهها میلیون شغل بوده است. پیوستن چین به سازمان تجارت جهانی از همان ابتدا به نفع آمریکا نبوده و هنوز هم نیست.»ترامپ در مصاحبهای با روزنامه نیویورک تایمز گفته است که طرفدار اعمال تعرفه گمرکی 45 درصدی بر کالاهای وارداتی از چین است. هر چند وی پس از انتشار این خبر گفته است که منظور وی تهدید چین برای درست رفتار کردن بوده است.
ترامپ خواهان «خاتمه دادن به اختصاص غیرقانونی یارانه به کالاهای صادراتی چین و نیروی ناکارآمد» است و بر این باور است که «بازار کار چین، کار را از نیروی کار آمریکا دزدیده است.»عقیده سندرز هم چندان با ترامپ متفاوت نیست. در گزارش سندرز که روی وبسایت کمپین وی منتشر شده، آمده است: «قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی (قرارداد NAFTA، که سه کشور آمریکا، کانادا و مکزیک) را دربرمیگیرد سبب از دست رفتن 850 هزار شغل پردرآمد در آمریکا شده است که از این تعداد 26هزار و 300 شغل مربوط به ایالت پنسیلوانیا است.» سندرز همچنین گفته است «عادیسازی روابط تجاری با چین (در پی پیوستن چین به سازمان تجارت جهانی) سبب از بین رفتن 3.2 میلیون شغل شده است که از این تعداد 122هزار و 600 مورد آن در پنسیلوانیا است.
ترامپ و سندرز هر دو از تراز تجاری منفی (برتری حجم واردات آمریکا نسبت به حجم صادرات از این کشور) متاسف هستند و آن را نتیجه قراردادهای ناعادلانه تجاری میدانند و معتقد هستند که میزان بیشتر حجم واردات به آمریکا نسبت به صادرات از این کشور نشان از باخت آمریکا دارد. نظر اقتصادی ترامپ و سندرز کاملا برخلاف نظر سایر اقتصاددانان میانهرو آمریکایی است که معتقد هستند تجارت آزاد برای تمامی کشورها سودآور است. این اقتصاددانان میگویند با از بین رفتن موانع که سبب بالارفتن هزینههای واردات میشود، کشورها میتوانند روی محصولاتی که در تولید آن تبحر دارند، تمرکز کنند و این سبب میشود تا مصرفکنندگان و صاحبان مشاغل بتوانند کالاهای مورد نیازشان را با قیمت کمتر تهیه کنند.
این نظریه و تمایل برای اجتناب از تکرار بحران اقتصادی جهانی، سبب شده است تا از زمان جنگ جهانی دوم به بعد موانع و محدودیتهای تجاری به مرور برداشته شده و دولتها به سمت اقتصاد آزاد روی آورند. با آنکه محدودیتها و موانع تجاری عامل اصلی ایجاد بحران اقتصادی نبوده است، اما در ایجاد وتشدید آن نقش داشته است.در حال حاضر کشور آمریکا قراردادهایی با 20 کشور، مثل مکزیک و کانادا دارد که تحت قرارداد Nafta بسته شدهاند. کشور آمریکا همچنین مذاکراتی با 11 کشور دیگر تحت توافقی با نام مشارکت دوسویه اقیانوس آرام (Trans-Pacific Partnership) انجام داده است و در حال انجام گفتوگوهای جدیدی با اتحادیه اروپا است.
آیا سود بین همه توزیع میشود؟
نظریه اصلی که تمام کشورها از تجارت آزاد سود میبرند، به این معنی نیست که این سود بین تمامی مردم دنیا تقسیم میشود، بلکه به این معنی است که میزان سود از ضرر بیشتر خواهد بود. بنابراین اگر برندگان خسارت بازندگان را جبران کنند، باید به دست آوردن سود برای همگان ممکن باشد.
آمریکا مثل بسیاری از کشورهای دیگر برنامههایی در دست دارد تا بتواند به کسانی که کار خود را از دست دادهاند کمک کند. یکی از این طرحها که به طور خاص در مورد کسانی است که از تجارت بینالمللی ضرر کرده و ضربه خوردهاند، برنامه کمک به تنظیم تجارت «Trade Adjustment Assistance» نام دارد. یک کارشناس و مفسر این برنامه را برنامهای «کوچک و ناکارآمد» توصیف کرده و افزوده است: «میل زیادی در اقتصادهای بزرگ دنیا برای توزیع سود به دست آمده از تجارت آزاد وجود ندارد.» و این یعنی مردم از تجارت آزاد و گسترده هم ضرر میبینند.
تعدادی اقتصاددان آمریکایی نوشتهاند: «افزایش واردات آمریکا از چین، که از سال 2000 روند صعودی به خود گرفته است، عامل موثر و مهمی در نرخ نزولی اشتغال در بخش تولید آمریکا بوده است و سبب از بین رفتن رشد مشاغل در این کشور شده است.»این اقتصاددانان تخمین زدهاند که بین سالهای 1999 تا 2011، به دلیل تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم رشد چین، 2میلیون شغل در آمریکا از دست رفته است. با اینکه این اقتصاددانان تجارت و رشد چین را تنها عامل از دست رفتن شغل در آمریکا نمیدانند، اما تحلیلها و اظهارات آنها در نظریات کاندیداهایی مثل ترامپ تاثیرگذار بوده است.
تراز تجاری منفی
بحث تراز تجاری منفی بحثی پیچیده است با آنکه ممکن است برتری میزان حجم واردات نسبت به صادرات به دلیل واردات رقابتی باشد، اما نمیتوان تاثیر میزان پایین پسانداز را نادیده گرفت. درحقیقت برخی حتی معتقد هستند که تراز تجاری منفی چیز بدی هم نیست. این افراد بر این باور هستند که تراز تجاری منفی سبب میشود تا کشورها برای تهیه کالاهای مورد نظر و ارز لازم برای وارد کردن آنها وام بگیرند یا به جذب سرمایهگذاری خارجی روی آورند که این کار، خود سبب پایین رفتن نرخ بهره و ایجاد شغل میشود.
اما از سوی دیگر نظریه دیگری وجود دارد که میگوید تراز تجاری منفی در شرایط کنونی آمریکا سودآور نخواهد بود. از آنجا که در حال حاضر نرخ بهره در این کشور کم است و برتری واردات به صادرات میتواند به ازدست رفتن مشاغل بینجامد. نکته اصلی آن است که چرا بحث تراز تجاری منفی و واردات از چین حالا باید مورد توجه قرار بگیرد، در شرایطی که نرخ بیکاری در آمریکا به طور چشمگیری کاهش پیدا کرده و به 5درصد رسیده است و بیش از 600هزار نفر امسال در این کشور مشغول به کار شدهاند.