صنعت نشر را در ایران نمیتوان جدا از دیگر جریانات مدیریت کلان کشور دانست، زیرا چنین مدیریتی بر هر جامعهای مانند سلسله یا زنجیری است که همه حلقههای آن شبیه هم و از یک جنس است. چنانچه نمیتوان در یک سلسله، حلقهای متفاوت از دیگر حلقهها یافت و همه از یک جنس و یک شکل هستند. در زمینه فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی نیز قضیه چنین است. بنابراین صنعت نشر را در ایران باید در قیاس با دیگر فعالیتهای حوزههای دیگر مورد بررسی قرار داد. از این رو به روشنی و با تاکید تمام میتوان گفت که صنعت نشر مانند اقتصاد ما و اقتصاد مانند کشاورزی و کشاورزی مانند امور فرهنگی و امور فرهنگی مانند تعلیم و تربیت و دیگر زمینههاست که سرانجام در یک دور تسلسل به نقطه آغازین بازمیگردد.
ولی با این همه صنعت نشر را بهطور اخص میتوان مورد توجه قرار داد و ایرادات و معایبی را که در آن هست از منظر تخصصی مورد تحلیل قرار داد و دریافت که چطور این صنعت دچار چنین نقصانی شده و یکباره شمارگان کتاب تا حد 500 نسخه تنزل کرده است. عواملی که سبب چنین افت شدید و عدم توجه اهل مطالعه و کتاب شده در چند موضوع اصلی قابل بررسی است.
نخست اینکه علاقهمندان مطالعه و کتاب میدانند که آثار منتشر شده بهشدت مورد بررسی و ممیزی قرار میگیرد و قلم اهل معرفت یا به اجبار با جوهر دولتی پر میشود یا آنکه خاستگاه ممیزی دارد و این بسیاری از کتابهایی را که مورد نیاز اهل مطالعه است، مسائلی که اهل مطالعه به آن علاقهمند هستند، منتشر نمیشود. بنابراین اهل مطالعه عنایت و توجه لازم را به کتابهای منتشر شده نشان نمیدهند؛ از این رو شمارگان منتشر شده به 500 نسخه تنزل کرده و در کشوری مانند ایران با سابقه تاریخی بسیار کهن در امر کتابداری و کتابخوانی ضایعهای به شمار میآید که باید آن را وضعیتی دهشتناک نامید.
آن هم برای سرزمینی که روزگاری کتابخانههای بزرگ آن، چندان معتبر و درخور اهمیت بوده که از کشورهای مجاور و از مناطق دوردست دانشمندان و نویسندگان و اهل تحقیق برای مطالعات خود به آن رجوع میکردند. ولی وقتی کتابخانه فارس را به دجله ریختند آب دجله تیرهگون شد. در این کشور مردم ذاتا علاقهمند مطالعه هستند اما کتاب مورد نیاز خود را به دست نمیآورند تا مشتاقانه خریدار آن باشند و چون چنین شک و تردیدی در کار نشر کتاب درمیان اهل مطالعه وجود دارد و نویسندگانی که هر از گاهی در مطبوعات مینالند که کتاب آنها به دلایل مختلف مورد ممیزیهای شدیدی قرار گرفته و چندان در دستگاه ممیزی مانده که از تاثیر آن کاسته شده و حتی موضوعات آن قدیمی شده، بنابراین صنعت نشر از آن تاب و توان افتاده است.
ولی برخی را نظر به این است که اگر تیراژ کتاب به کمترین حد ممکن رسیده به سبب وجود وسایل صوتی و تصویری است که ذهن مردم را به آن سو میکشاند که به نظر نمیرسد چنین چیزی قابل قبول باشد زیرا در همین ایام که آن را باید عصر ارتباطات نامید، شاهدیم که برخی کتابها با شمارگان بسیار قابل توجه به چاپ میرسد و تا همین چند دهه قبل کتابهایی در ایران منتشر میشده که تیراژی بیش از یک میلیون داشته است. علاوه بر این نباید فراموش کرد چنان که گفته میشود قیمت کتاب در قیاس با دیگر اجناس گران است.
تنها نکتهای که در مورد ضعف صنعت نشر و پایین بودن تیراژ کتاب و دوری اهل مطالعه از کتاب میتوان مطرح کرد، مربوط میشود به محتوای کتاب و اینکه اهل مطالعه چندان که باید به متن کتاب اطمینان کافی ندارند زیرا مترجمان خود به عیان مطرح میکنند که گاه ناچارند برای دریافت مجوز بسیاری از مطالب را حذف کنند یا اینکه چیزی بر متن اصلی بیفزایند تا کتاب بتواند منتشر شود. چنین تذکراتی و چنین اظهاراتی از سوی نویسندگان و مهندسان و پدیدآورندگان کتاب که هر از گاهی در مطبوعات به چاپ میرسد طبیعی است که مورد توجه اهل مطالعه قرار میگیرد و آنها را نسبت به خرید کتاب نامطمئن میسازد.
از این رو میتوان گفت که در سال گذشته یعنی سال 93 تحول چندانی در کار کتاب و کتابخوانی بر خلاف آنچه که مدیریت فرهنگی اظهار میکند، عملا دیده نشده است. اما در مورد اینکه امسال وضعیت نشر کتاب چه خواهد بود، به نظر میرسد تابع این نظر معروف است که سالی که نکوست از بهارش پیداست و به نظر نمیرسد که اگر قرار باشد وضعیت کتاب و کتابخوانی و نشر به این صورت پیش برود، امسال شاهد تحرک و تحولی در آن باشیم. صنعت نشر در ایران اگر به واقع قصد بر این باشد که تحرک و تحولی در آن پدید آید بهشدت نیاز به خانهتکانی دارد و توجه به کتابهای ارزنده و حمایت از سوی هیات مولفان و مصنفان که به واقع از آثار ارزنده پشتیبانی شود.
* نویسنده و پژوهشگر