هر سازمانی ممکن است دچار معضلی به نام «سکوتسازمانی» شود که در آن کارکنان سازمان به دلایل مختلفی از اظهارنظر در بحثهای مختلف سازمانی سر باز میزنند و سکوت اختیار میکنند.سکوت سازمانی بهطورکلی برای یک سازمان، بیماری محسوب میشود و ادامهدار شدن این موضوع ممکن است به ترک از خدمت کارکنان و مرگ سازمان منجر شود. در این میان مدیران باید همواره به این موضوع توجه داشته باشند و در سازمان بتوانند فضایی را به وجود آورند که کارکنان همواره اظهارنظر کنند؛ همین موضوع باعث میشود که ایدههای جدید در سازمان جاری شود اما توجه نکردن مدیران به این ایدهها و اظهارنظرها باعث میشود کارکنان از ترس از دست دادن شغل خود دیگر اظهارنظر نکنند. از طرفی پیشنهادها و ایدههای جدید کارکنان ممکن است برای سازمان تغییراتی را به وجود آورد و ازآنجاییکه سازمانها همواره تمایلی به تغییر ندارند ممکن است در مقابل این تغییرات مقاومت نشان دهند که مدیران ارشد سازمان باید بتوانند فضایی را در سازمان به وجود آورند که از این پیشنهادها، ایدهها و حتی نقدها استقبال و از آنها در جهت اثربخشی و کارایی سازمان استفاده کنند.
نسیم ناظمی، کارشناس ارشد منابع انسانی در گفتوگو با «فرصت امروز» میگوید: کارکنان در سازمانها به دلایل مختلف ممکن است سکوت اختیار کنند و اظهارنظری انجام ندهند و هر یک از کارکنان در هر پست و ردهای از سازمان ممکن است به آن دچار شوند. در رده کارگری به دلیل ترس از دست دادن شغل یا محروم ماندن از پاداشهای پرداختی،کارگران سکوت اختیار میکنند و در رده کارشناسان و سرپرستان یک سازمان به دلیل اینکه آنها فکر میکنند حرفهایشان خریداری ندارد سکوت میکنند و حتی سکوت در بین مدیران سازمانها هم ممکن است رخ دهد اما نوع سکوت هر یک از کارکنان سازمان متفاوت است.
حرفهایی علیه خودمان
ناظمی ادامه میدهد: بسیاری از سرپرستان و مدیران میانی میگویند هرچقدر هم بگوییم فایدهای ندارد. کسی در سازمان به حرف ما گوش نمیکند. بعضیهای دیگر هم میگویند هر حرفی که بزنیم علیه خودمان استفاده میشود و حتی از حرفهایی که به صلاح سازمان باشد هم استقبال نمیشود.
بهعنوان نمونه ممکن است در یک سازمان مدیر برنامهریزی تولید، پیشنهادی در مورد برنامهریزی تولید بدهد که در آن باید از دیگر مدیران میانی هم کمک گرفته شود تا آن پیشنهاد بتواند عملی و در راستای بهبود سازمان قدمی برداشته شود اما این پیشنهاد او باعث بروز چالشهای شدیدی بین او و یکی دیگر از مدیران میانی سازمان میشود. درحالیکه با مداخله مدیرعامل ممکن است از این پیشنهاد به بهترین شکل ممکن استفاده شود و واقعاً این پیشنهاد به نفع سازمان باشد اما مدیرعاملها به دلیل کم بودن وقت، در برخی از مواقع حاضر نمیشوند به این مسئله توجه کنند.
نادیده گرفتن پیشنهادهای کارکنان
او میافزاید: بهعنوان نمونه دیگر ممکن است برخی افراد در جلسات با یکدیگر دستبهیکی کنند که هر حرف و تصمیمی را که مدیرعامل میگیرد بپذیرند؛ چون آنقدر سنگ جلوی پایشان انداخته میشود و پیشنهادهای آنها نادیده گرفته میشود که ترجیح میدهند دیگر اظهارنظر نکنند.
نتیجه نهایی سکوت سازمانی؛ ترک کارکنان
این کارشناس ارشد منابع انسانی با اشاره به این موضوع که «سکوت سازمانی ممکن است منجر به مرگ سازمان شود» خاطرنشان میکند: سکوت سازمانی در درازمدت قطعاً چنین پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت. سازمانی که دچار چنین وضعیتی باشد وجود نیروهای زنده و پویا در آن دور از ذهن خواهد بود؛ بنابراین افراد دائماً در حال ترک سازمان هستند که همین مسئله در درازمدت سازمان را به زمین خواهد زد.
بیاعتمادی و بدبینی مدیران
ناظمی اظهار میکند: سکوت سازمانی نتیجه نگرش و شیوه مدیریت است. تا نگرش مدیریت اصلاح نشود سکوت همچنان به قوت خود باقی میماند و در بسیاری از سازمانها علت سکوت سازمانی عدم اعتماد مدیریت به اندیشه افراد شاغل در آن است و به عبارت دیگر سکوت سازمانی نتیجه بدبینی و بیاعتمادی مدیریت است. همچنین مکانیزم بازخورد هم میتواند نقش مؤثری داشته باشد. خیلی از افراد با گرفتن بازخورد از مافوق سازمانی خود هدایت و به عبارتی شارژ میشوند. وقتی این سیستم وجود نداشته باشد طبیعتاً سازمان دچار رخوت و سکوت میشود.
انواع سکوت سازمانی
او درباره انواع سکوت سازمانی که ممکن است در یک سازمان رخ دهد بیان میکند: معمولاً سکوت سازمانی را به سه دسته تقسیم کردهاند؛ سکوت مطیع، سکوت دوستانه و سکوت تدافعی. سکوت مطیع و تدافعی را بهکرات میشود در سازمانها مشاهده کرد. سکوت مطیع سکوتی است که افراد از سر ناچاری و انفعال شرایط را میپذیرند. سکوت تدافعی هم که براثر ترس اتفاق میافتد. سکوت دوستانه این است که افراد سکوت پیشه میکنند که عرصه برای دیگران باز شود.
سکوت سازمانی قاتل سازمانها
این کارشناس ارشد منابع انسانی درباره پیامدهای منفـــی سکــوت سازمانی میگوید: سکوت سازمانی در کوتاهمدت هزینههای سازمانی را کاهش میدهد اما در بلندمدت قاتل سازمانهاست. سازمانهای ساکت افراد بیانگیزهای دارند که از سر اجبار سرکار خود حاضر میشوند. اینگونه سازمانها اگر روبهزوال نروند با سرعت بسیار کندی رشد میکنند و همچنین هزینههای ترک خدمت بالایی دارند و نمیتوانند انسانهای نخبه را نگه دارند.
نرخ خروج از خدمت نتیجه سکوت سازمانی
ناظمی معتقد است: سکوت سازمانی در سازمانهای داخلی مسئلهای نیست که هر سازمانی بهراحتی به داشتن آن اعتراف کند اما بهطورکلی سازمانهایی که نرخ خروج از خدمت بالایی دارند با این مشکل روبهرو هستند. در کشورهای توسعهیافته برای اینکه دچار سکوت سازمانی نشوند از مدیر نامحسوس استفاده میکنند؛ یعنی در این سیستم مدیران سازمانهای بزرگ بهطوریکه شناخته نشوند بین کارمندان خود رفتوآمد میکنند و از این طریق از نیازها، خواستهها و زمزمههای کارکنانشان آگاه میشوند.
چاره عدم سکوت سازمانی؛ مدیریت اقتضایی
این کارشناس ارشد منابع انسانی تأکید میکند: ریشه سکوت سازمانی در شیوه مدیریت است. از همان ابتدا مدیران باید سبکهای مدیریت را بهخوبی بشناسند و بتوانند بهخوبی از مهارت مدیریت اقتضایی استفاده کنند. این موضوع بسیار حائز اهمیت است که مدیران هوشمندانه و طبق اقتضای زمان و محیط سازمان عمل کنند.
ایدهپردازی در شرکتهای معتبر
ناظمی بیان میکند: بهعنوان نمونه شرکت m&m که یک شرکت شکلاتسازی است یکی از بهترین اقداماتی که برای عدم وجود سکوت سازمانی انجام داده این موضوع است که این شرکت مکانیزمهایی دارد که در آن کارکنان تمام ردههای سازمانی میتوانند ایدهپردازی کنند و نظرات خود را به مدیریت انتقال دهند و این نظرات شامل تولید محصولات جدید نیز میشود. یا بهعنوان نمونه دیگر، شرکت google هم یکی از این سازمانهاست که توانسته اقدامات خوبی را در راستای عدم سکوت سازمانی انجام دهد؛ این شرکت سازوکار بازخوردی مناسبی دارد که در آن صدای تمام کارکنان شنیده میشود. از طرفی در ایران شرکت مپنا و شرکت ایرانسل نیز در این زمینه قدمهای خوبی برداشته و اقدامات خوبی را انجام میدهند؛ یکی از اقدامات رایج در شرکتهای داخلی، بحث ارزیابی رضایت سازمان است که در آن از طرق مختلف رضایت کارکنان را میسنجند.