ایران کشوری است با اقتصادی که نیاز مبرم به سرمایهگذاری دارد اما مشکلات و مسائل موجود بر سر راه سرمایهگذاران، تمام معادلات را بر هم زده و سرمایهداران و صاحبان اندیشه را به نوعی فراری میدهد؛ سرمایههایی که میتوانند بدن بیجان اقتصاد را دوباره احیا کنند و جانی تازه به آن ببخشند.
این در حالی است که رییسجمهوری گفته باید سرمایهداران، صاحبان اندیشه و نخبگان ایرانی مهاجرت کرده را به کشور بازگردانیم.
جالب اینجاست که نه تنها بسیاری از سرمایهگذاران خارجی رغبتی برای ورود به ایران ندارند، بلکه بیشتر سرمایهداران و نخبگان داخلی نیز از ایران خارج میشوند تا بتوانند سرمایه خود را به تولید و سودآوری برسانند. مدیر مسئول ماهنامه «گزارش» در سرمقاله شماره ماه قبل این نشریه نوشته است: «سخن یا وعده رییسجمهور، بار مسئولیتی سنگینی دارد و معلوم نیست سایر قوا و نهادها و تصمیمسازان تمایلی به اجرا و انجام چنین کاری داشته باشند. مهاجرت کردهها هم با توجه به خلف وعدهها قرار نیست با یک وعده و سخن، بنای بلند ساخته شده اعتباری، مالی و آزادی خود را در خارج از ایران رها کرده و با ورود به کشور، در به در به این سازمان و نهاد و آن اداره مراجعه کنند که در نهایت یا راه بازگشتشان باز یا پاسپورت برخیها عودت داده شود.»
در ایـن مـتـن آمـارهـای ناامیدکنندهای از خروج نخبگان و سرمایه آنها وجود دارد. به طوری که بالای 80درصد آنها تحصیلات عالی داشته و بالغ بر 50درصدشان در شهر و کشور پذیرنده، موثر و منشا اثر بوده، شغل، درآمد و اعتبار ایجاد کرده و نامآور شدهاند. طبق این آمارها رتبه پنجم مهاجرت متخصصان از آن ایران است.
ترجیح فرار بر قرار
ابوالقاسم گلباف ادامه داده: «در میان جوانان هر فردی که در المپیادی رتبهویژه میآورد انگار نمره و رتبه وی در امریکا، کانادا و انگلیس هم روی تلکسها، فاکسها و ایمیلها حک میشود؛ بلافاصله بلیت و ویزا برای وی صادر و همراه با چندهزار دلار هزینه سفر، در منزل در ایران تحویل او میشود. سرمایهداران و سرمایهگذاران نیز به صورت مستمر در تیررس پیشنهادهای رنگارنگ و اغواکننده قرار میگیرند و در مواجهه با کنترلها، ممیزیها، برخوردهای تامین اجتماعی، بیمه، مالیات، حراستها و غیره سفر را بر ماندگاری ترجیح میدهند.»وی از پروفسور مجید سمیعی رییس انجمن جراحان مغز جهان در آلمان، ماریا خرسند رییس شرکت اریکسون، صبا ولدخانی جوانترین کاشف دنیا، نادر مردانلو رییس نخستین شرکت خصوصی پرتاب ماهواره در امریکا و چندین نفر دیگر نام میبرد که بهعنوان مدیران پرافتخار ایرانی در کشورهای بیگانه فعالیت میکنند. به راستی چرا این اتفاق میافتد؟ تا به حال چندین روزنامه و مجله در چندصد گزارش، این معضل را پیگیری کرده و فرار مغزها و سرمایههایشان را به مردم و مسئولان گوشزد کردهاند اما چرا هیچ اتفاق خاصی رخ نداده و اقدام عملی برای جلوگیری از خروج این سرمایهها نمیشود؟ مگر قرار نیست که اینها به کارآفرینان و آیندهسازان کشور تبدیل شوند که حل بخشی از مشکل بیکاری را به عهده بگیرند؟ آنچه مسلم است، نمیتوان به زور و تهدید این نخبگان را وادار به سرمایهگذاری در مکانی خاص کرد.
یعنی با دستورهای الزامآور نه تنها مشکلی حل نخواهد شد بلکه وضع خرابتر هم میشود اما برنامههای تشویقی و تسهیلاتی که بدون هیچ دردسری آنها را به ماندگاری ترغیب کند، قابل اجراترین شیوه است.
از اینها که بگذریم، یک اصل را نباید فراموش کرد؛ آنهم ایجاد امنیت برای سرمایهگذاری است که تصمیم میگیرد اندوخته خود را از کشور بیگانه که امکانات فراوانی را در اختیارش گذاشته، به ایران منتقل کند. این مهم است که امنیت سرمایهگذار پس از سالها دوری از وطن، برای ورود به این سرزمین در اولویت باشد. رسیدن به چنین فرهنگی، مستلزم آن است که به فرد سرمایهگذار به چشم مجرم یا نامحرم نگاه نشود. او سالها برای کسب مهارت و ثروتاندوزی تلاش کرده و اکنون بنا بر حس وطندوستی، ترجیح میدهد در خاک مادریاش سرمایهگذاری کند. پس نباید به این فرد به چشم یک جاسوس یا بر هم زننده امنیت ملی نگریست. اتفاقا برعکس، او آمده تا اقتصاد کشور را رونق بخشد و در سایه این رشد، امنیت ملی را تضمین کند. بنابراین ترس از دست دادن سرمایه و گرفتار شدن در سختگیریهای امنیتی نخستین چیزی است که باید در فرد سرمایهگذار از بین برود. در غیراین صورت، سرمایهگذاران خارجی هم جرات ورود به بازار ایران را نخواهند داشت، چراکه با خود میگویند وقتی کشوری با سرمایههای ملی خودش اینگونه رفتار میکند، از نحوه برخورد آن جامعه با سرمایهداران خارجی، چه توقعی میتوان داشت؟
تفکرات لیبرالی را کنار بگذارید
اما یکی از کارشناسان اقتصادی در گفتوگو با «فرصت امروز» معتقد است که بسط و گسترش تفکر لیبرالی در بین تحصیلکردههای کشور، باعث شده که هر سرمایهگذاری تنها به دنبال سود و لذت خودش باشد.
ابراهیم رزاقی با اشاره به اینکه آموزشهای اقتصادی ما شرط سرمایهگذاری را کسب بیشترین سود میداند، عنوان میکند: «اکنون حداکثر سود در فعالیتهای غیرتولیدی مانند دلالی است. این مشاغل شاید در برخی موارد 500درصد هم برای صاحبش سود در پی داشته باشد. اکنون 620 هزارمیلیارد تومان، نقدینگی بخش خصوصی است که به فعالیتهای غیرتولیدی پرداختهاند.»رزاقی معتقد است حمایت از تولید داخلی بسیار ضعیت است و به همین دلیل، سرمایهگذاریها روز به روز کمرنگتر میشود. وقتی دولت، نفت را میفروشد و به واردات یارانه میدهد، کالای خارجی ارزانتر از کالای داخلی در بازار عرضه میشود و این توان اجناس داخلی برای رقابت را از بین میبرد. این در حالی است که همه مسئولان ادعای اقتصاد مقاومتی دارند و از حمایت از تولید و خلاصی از وابستگی به نفت دم میزنند.
این کارشناس اقتصادی، ادامه میدهد: «بنابراین باز هم برمیگردیم به بحث ایرادهایی که در آموزش ما وجود دارد. به عبارتی نخبگان و تحصیلکردههای ما که به نوعی سرمایههای کشور محسوب میشوند، در دوران تحصیل، آموزشهایی میبینند که مربوط به غرب و امریکاست نه ایران. بهعنوان مثال، سیاستهای سرمایهداری اکنون بدون اینکه ارزشهای ایرانی، آنها را به چالش بکشد، تدریس میشود. با همین طرز فکر جوان ما رشد میکند.»
بدون دولت، هرگز!
به گفته رزاقی، اندیشه سرمایهداری بر این اصل استوار است که بخش خصوصی بدون دخالت دولت، میتواند چرخ اقتصاد را بچرخاند اما این تفکر اشتباه است، زیرا دولت انگلیس هم با وضع قوانینی مبنی بر جلوگیری از ورود کالاهای هندی به این کشور برای حمایت از تولید، ثابت کرد بخش خصوصی به تنهایی نمیتواند راهبر اقتصاد باشد. اما دخالت دولت باید بهگونهای باشد که فقط و فقط به نفع تولید داخل و حمایت از سرمایهگذاری تمام شود.
رزاقی با تاکید بر اینکه چنین تفکراتی مانع سرمایهگذاری و ماندگاری نخبگان در داخل کشور میشود، میافزاید: «در هیچ کشوری، دولتها منفعل نیستند اما اکثر تحصیلکردههای ایرانی معتقدند دولت به هیچ عنوان نباید دخالتی در اقتصاد داشته باشد. به این دلیل است که وطن شان را رها و به امید آزادی تمام عیار در سرمایهگذاری، به کشورهای دیگر مهاجرت میکنند، غافل از اینکه همین سیاستهای آزادیمآبانه، توسط دولتهای آن کشورها وضع شده است. البته ناگفته نماند که سیاستهای غلط دولتها در داخل کشور نیز به این موضوع دامن میزند و احتمال فرار مغزها و سرمایهداران را دوچندان میکند.»
وی درباره ورود سرمایهگذاران خارجی به ایران میگوید: «به هیچوجه این اتفاق نخواهد افتاد، زیرا آنها تنها به فکر نفت و معادن ما هستند و دوست دارند آنها را پس از استخراج، بدون ایجاد ارزش افزوده صادر کنند. بنابراین بهتر است روی آنها حساب باز نکنیم.»
به هر ترتیب، فرهنگ تکریم از سرمایهگذار در داخل کشور به حدی ضعیف و ناامیدکننده است که تا حدودی میتوان سنگین بودن کفه فرار مغزها و سرمایهداران را منطقی دانست اما با توجه به گفتههای کارشناسان اقتصادی، طرز تفکر سرمایهداری و لیبرالی نیز عاملی است که بر این موضوع دامن میزند.