در دولت قبل بر رکود تورمی دامن زده شد، زیرا دولتمردان نتوانستند نقدینگی را کنترل کنند و با چاپ اسکناس و ایجاد نقدینگی زیاد در جامعه، در عمل زیرساختهای اقتصادی زیر سوال برده شد. دلیل اینکه در دولت قبلی شرکتها بازدهی بالایی داشتند این بود که بخشی از پول فروش نفت وارد بورس میشد و شرکتها از این طریق تامین مالی میکردند.
در دولت قبلی رییس کل بانک مرکزی بیانیهای را در مورد تامین مالی از طریق بورس صادر کرد؛ البته این سیاست درستی بود اما نحوه اجرای آن نادرست بود، زیرا اقتصاد ما به شدت بیمار بود. در حال حاضر شفافسازی اقتصادی از این نظر که با نفت 40 دلاری، حرکتی بیش از این نمیتوان انجام داد، اتفاق افتاده است. وضعیت بورس هم به این موضوع مربوط میشود که وقتی درآمد نفتی 30 درصد از بودجه را تشکیل میدهد که آن هم باتوجه به افت اخیر قیمت نفت، تضمینی ندارد، در عمل باعث میشود که بورس متاثر از این موضوع روند کاهشی را طی کند. اما جدا از تمام این مسائل، در حال حاضر در کشور ما حجم عظیمی از نقدینگی وجود دارد که این نقدینگی باید مدیریت شود.
در واقع مشکلات فعلی ناشی از مدیریت جدید سازمان بورس نیست، زیرا مدیر جدید این سازمان به دنبال شفافسازی است. اگر پیش از این رییس سازمان بورس با معاملات بلوکی و کنترل بازار و دستکاری در شاخصها قصد داشت که تحت فشار دولت قبلی، شاخص بورس را مثبت کند، هماکنون چنین مسائلی بر مدیریت بورس حاکم نیست.
در حال حاضر، بدبینی و بیاعتمادی به روند بازار به بروز مشکلات فعلی منجر شده است. بسیاری از شرکتهای فعال در بورس بیشتر از سود بانکی میتوانند برای سهامداران، سود پایان سال بسازند. موضوعی که ما همواره با آن مواجه بودهایم این است که ریسک سرمایهگذاری در ایران بالاست و در عین حال بازده بالایی هم دارد، یعنی به همان نسبت که سرمایهگذاران ریسک بالایی را متحمل میشوند، بازدهی بسیار خوبی هم میتوانند از این بازار دریافت کنند. اما به دلیل اینکه در حال حاضر بدبینی در بازار بورس ایجاد شده و این تردید وجود دارد که روند اقتصادی و سیاست خارجی ایران به کدام سمت خواهد رفت، برخی افراد به خرید سهام اقدام نمیکنند.
این در حالی است که با ریزش شدید قیمت سهام مواجه هستیم و قاعدتا این موضوع باید جذابیت زیادی را برای سرمایهگذاری ایجاد کند. اما مشکل در اینجاست که عمده نقدینگی موجود در بازار حفظ شده و ارزش سرمایهگذاری از طرف سرمایهگذاران خرد و کلان و حتی سرمایهگذاران حقوقی کاهش یافته و اگر دولت بخشی از نگاه کلاسیک خود را نسبت به اقتصاد تصحیح نکند، این موضوع تداوم خواهد داشت. به عنوان مثال، در حال حاضر در وزارتخانههای صنعت، معدن وتجارت و نفت این مسئله وجود دارد و این باور وجود ندارد که از طریق بورس میتوان تامین مالی انجام داد و تا زمانی که این نگاه وجود دارد، کاری هم از دست مدیریت بورس برنمیآید.
در واقع دولت باید به این موضوع برسد که طبق تمام مولفههای اقتصاد مدرن و پیشرفته به بازار سرمایه ارج و اهمیت دهد. زیرا در تمام دنیا بازار پولی در اختیار بازار سرمایه است اما در کشور ما بازار سرمایه تحت تأثیر بازار پولی است و تا زمانی که این دیدگاه حاکم باشد، نمیتوان در مورد بهبود وضعیت بورس توقعی داشت. اما در مورد ویژگیهای مدیران بورس باید ابتدا به این موضوع اشاره کنیم که زیرساختهای مناسبی برای یک بازار مالی مانند نقدشوندگی و شفافسازی در اختیار نداریم و تا حدود زیادی این مشخصهها برآورده نشده است. به همین دلیل باید در ابتدا بررسی کنیم که چه استانداردی داریم و بر مبنای آن بسنجیم که یک مدیر با این استانداردها همخوانی دارد یا خیر. تعداد مدیرانی که دارای مدارک کارشناسی ارشد و دکترا در رشتههای مالی و مدیریتی هستند، بسیار زیاد است و این افراد به لحاظ دانشی بیسواد نیستند.
از سوی دیگر، به دلیل تلاشی که کانون کارگزاران بورس در معرفی بازارهای مالی دنیا به مدیران بورس داشته، افق پیشروی شرکتهای سرمایهگذاری و کارگزاریها نسبت به اینکه بتوانند آینده مناسبی را برای فعالیتهای خود ترسیم کنند، گسترش یافته است. از سوی دیگر تا زمانی که بازارهای مالی کشور ما به بازارهای مالی دنیا متصل نشود، نمیتوانیم تعیین استاندارد جهانی را انجام بدهیم. به همین دلیل، با توجه به شرایط فعلی باید مدیران کارگزاریها و سایر نهادهای مالی از تجربه لازم، دانش کافی و استراتژی توسعه کار برخوردار باشند.
* مدیرعامل کارگزاری پارس ایده بنیان