بسیاری از مدیران امروزی، با وجود ادعاهای فراوان در همهفنحریفی از یک پدیده مهم در کار خود غافل هستند و آن مدیریت ارتباطات است. آنها بدون اینکه خود بدانند یا چهبسا دانسته به ارتباطات و اهمیت داشتن یک بخش روابط عمومی یا مدیر متخصص در حوزه ارتباطات اهمیت نمیدهند.
مطالعه موردی پیش رو موضوع را برای شما بیشتر باز میکند:
عصر کنونی، عصر ارتباطات است. بنابراین مدیرانی که کارشان ربطی به ارتباطات ندارد نیز این روزها و در عصر ارتباطات باید با مهارتهای ارتباطی آشنا باشند.
هدف از این مقاله ارزیابی درک مدیران سایر حوزهها از اهمیت و سهم ارتباطات در موفقیتهای سازمانی است. همچنین این مقاله میکوشد تواناییهای مقامات اجرایی ارتباطی در مشارکت در تصمیمسازیهای استراتژیک را بسنجد.
در این ارتباط یک پرسشنامه با رویکرد کیفی استفاده شد. این پرسشنامه برای پنج هزار مدیر کسبوکار در شرکتهای کوچک، به نسبت بزرگ و بزرگ در کل کشور نروژ فرستاده شد.
همانطور که گفته شد این پژوهش در کشور کوچک نروژ انجام شد و همین امر پژوهش را با محدودیتهایی روبهرو کرد. در این پژوهش مشخص شد که اکثر شرکتهای حاضر در آن و پاسخگو به این پرسشنامه، دپارتمان یا بخشی برای ارتباطات یا مدیریت ارتباطات ندارند.
حتی مشکلاتی هم در تعریف عبارتهایی چون روابط عمومی و ارتباطات شرکتها وجود داشت. اما باوجود تمام این محدودیتها نتایج چندان غیرمعمول نبود چون آنها با ارتباطات بهعنوان یک حرفه آشنا بودند اما درک درستی از جزییات کار نداشتند.
خوشبختانه این پژوهش باعث شد تا شرکتهای مورد مطالعه با مفاهیم ارتباطی و اهمیت آنها آشنایی بیشتری پیدا کنند. آنها همچنین به این باور رسیدند که ارتباطات میتواند نقش موثری در موفقیت سازمانیشان ایفا کند.
موضوع این پژوهش به نسبت نو است چون کمتر کسی به سراغ مدیران سایر بخشها رفته و از آنها درباره اهمیت ارتباطات و نقش آن در موفقیتهای سازمانی پرسش کرده است. پیشتر، پژوهشها پیرامون دیدگاه و رویکرد مدیران ارتباطی در این زمینه بوده است.
نتایج کلی در این پژوهش حکایت از این دارد که ارتباطات از نگاه مدیران سایر بخشها در موفقیت کسبوکار چندان نقش مهمی ایفا نمیکند و اهمیتی به اندازه سایر رشتههای مدیریت ندارد. اما جالب اینجاست که مدیران سایر بخشها به مهارتهای ارتباطی بهعنوان مهمترین بخش رشته ارتباطات نگاه میکنند.
در کل، اگر مدیران اجرایی در یک فرآیند تصمیمگیری بخواهند تصمیم بهتری بگیرند باید گرایشهای استراتژیک خود را تقویت کنند. ارتباط عادی اما مهمی میان گرایش استراتژیک و درگیر شدن در فرآیند تصمیمگیری و نیز وارد شدن به یک فرآیند برنامهریزی استراتژیک وجود دارد.