بازار مسگرها از جمله بازارهایی است که زمانی محل رفتوآمد زیادی بوده. آخر ظرف و ظروف مردم را باید میساختند یا قدیمیهایش را میسابیدند. اما الان که تفلونها، پیرکسها و غیره و غیره بازار را قرق کردهاند. به قول اهالی ادبیات دیگر چه جای مس! راسته مسگرها زمانی برای خودش برو و بیایی داشت. زمانی محل خرید، فروش، تعویض و سفیدگری مس بود اما امروزه منطقه را ترک کرده و به کوچههای اطراف بازار بزرگ تهران پناه برده است تا مدادهای چینی، کیفهای تایوانی و پارچههای ویتنامی جایشان را بگیرند و ما یکقدم دیگر در راه ساختن میهنی آباد گامی آهنین برداریم! بگذریم؛ مسیرم را کج میکنم و طبق آدرسی که دارم راهی گذر امامزاده سیداسماعیل میشوم تا ملاقات با مس و مسگرها اتفاق بیفتد.
***
بسیاری از ما با ظرف و ظروف مسی آشنا هستیم یا از آن استفاده کردهایم. دیگ، دیگچه، قابلمه، کاسه، ملاقه، کفگیر، سینی، مجمع و سایر مصنوعات مسی در فاصلهای نه چندان دور از اعضای دائم مطبخها بودند. زمانیکه سبک جدید زندگی جایگزین روش سنتی شد، وسایل مسی جای خود را به تفلون، پیرکس و ظرفهای یکبار مصرف دادند و ساخت و فروش این قبیل لوازم از رونق افتاد. استفاده بشر از مس طبق شواهد و قرائن تاریخی به حدود 10هزار سال پیش میرسد. مس نخستین فلزی بود که انسان موفق به کشف و استفاده از آن شد. مس فلزی با ویژگیهای چکشخواری، شکلپذیری، رسانایی گرمایی و الکتریکی است. همچنین در مجاورت هوا زنگ نمیزند و برای نگهداری چوب مناسب است.
نفسهای آخر
سراغ مسگرها و مس فروشها که میروم، با کلی پیچ و خم در گذرگاههای تنگ و باریک بازار، راسته کسب وکارشان را پیدا میکنم. برخلاف تصورم هیچ نشانی از مسگر و مس فروش نمیبینم. از بعضی کسبه سوال میکنم، جواب میدهند: «خیلی وقت است که به جاهای دیگر بازار کوچ کردهاند. شاید سر گذر یکی دوتا مغازه پیدا کنی.» پرسان پرسان یک مغازه مسفروشی پیدا میکنم. وارد مغازه میشوم و بعد از سلام و علیک باب گفتوگو را باز میکنم. مغازهای که واردش شدهام حدود 30متر میشود و ساختههای مسی در قفسهها چیده شده است.
از جوان پشت دخل که بهروز نام دارد، از شرایط حاکم بر بازار و استقبال مردم میپرسم. مثل همه کاسبها از وضعیت فعلی راضی نیست. «کار ما در حال حاضر شرایط مناسبی ندارد. همانطور که میبینید مشتری کم است و قطعاً فروش هم پایین. فقط میآیند قیمت میکنند و میروند. روزانه به زحمت یک میلیون تومان فروش داریم درحالیکه باید حداقل 5-4 میلیون فروش داشته باشیم.» اجناس قابل عرضه از قاشق و چنگال، کاسههای کوچک و بزرگ، دیگچه، چاقو، قندشکن و سینی در اندازههای مختلف است. بیشتر محصولاتشان مس زنجان است که از خلوص بیشتری برخوردار است و هم گرانتر. درباره پراکندگی صنفی میگویند: «بیشتر سمت کوچه «سرپولک» مستقر هستند و مرکز اصلی بورس مس آنجاست.»
نبش کوچه سرپولک
بعد از کمی پیادهروی به سمت کوچه سرپولک روانه میشوم. اینجا هر کوچه و گذر اسم بهخصوصی دارد و پیدا کردن آدرس برای نابلدها سخت. پشت ساختمان امامزاده چهار، پنج مغازه به چشم میخورند. داخل کوچه امامزاده هم مسفروشی هست، ولی تعداد مغازهها به 30واحد هم نمیرسد. بیشتر مغازهها که محصولات مسی دارند، سردر ورودیشان را صنایع دستی حک کردهاند. سراغ قدیمیهای بازار مس را میگیرم. کوچهای که پایینتر از چهارراه سیروس قرار دارد، سرایمس حاجحسن خوریپور است. جلوی در ورودی، برادر حاج حسن، حسین آقا نشسته؛ خود حاج آقا مشغول حساب و کتاب با مشتریهاست. داخل ویترین انواع صنایع دستی، سازههای تزئینی، قاب، آینه؛ قندان و کاسه و... جلوی چشم است. داخل مغازه از کف تا سقف پر است از انواع و اقسام ظروف مسی و برنجی. سماورهای برنجی و مسی یک طرف، کاسه و دیگ و قابلمه هم در طرف دیگر.
حاج حسین بچه همین محل است، از هفتسالگی به اتفاق برادرش سماورسازی میکرده و 25سال در این شغل بوده و نزدیک به 30سال هم در کار مس وارد شده. او هم مثل بقیه از اوضاع و احوال بازار راضی نیست؛ هم از خریدوفروش، هم از شرایط کاری بازار: «فروش که تعریفی ندارد و بازار مدتهاست خوابیده و هزینه مالیات خیلی بالاست و معلوم نیست برچه اساسی تعیین میشود. خیلی از مغازههایی که سراغش رفتی و بسته بودند، به دلیل نرخ بالای مالیات دست از کار کشیدهاند. ضمن اینکه عدهای بدون ضابطه وارد این حرفه شدهاند و چون پایین و بالای کار را ندیدهاند بعد از مدتی رها میکنند. قدیم کسی بدون جواز حق کاسبی نداشت؛ اما الان همه بدون جواز کار میکنند و اتحادیه هیچ توجهی به این مسئله ندارد. این مسائل به ما که سال هاست کار میکنیم لطمه وارد کرده، باعث سلب اعتماد بین خریدار و فروشنده شده و به رکود و کسادی دامن میزند.»
یک استکان چای و داغ مالیات
بعد از گپ و گفت با حسین آقا، داخل مغازه کنار دست برادر دیگر حاج حسن مینشینم. یک استکان چای داغ تعارفم میکند که پس از چند ساعت سرپا ایستادن در سرما واقعاً میچسبد. حسن آقا هم از دست اداره مالیات گلهمند است: «برای مغازه ما که 8-27 متر است 10میلیون مالیات آمده! این رقم تا دوسال پش بیشتر از 600-500 هزار تومان نمیشد.»
در مورد رونق بازار و استقبال مردم هم میگوید: «کم و بیش سراغ ما میآیند، چون تازه متوجه شدهاند که چه کلاه گشادی سرشان رفته؛» سپس خواص طبیعی مس را عنوان میکند. او مدعی است: «مس بهطور طبیعی میکروب کش و ضد قارچ است. قدیمیها شیر گاو را در ظرفهای بلند مسی میریختند. شیر گاو تازه دوشیده شده تب مالت دارد، ولی مس تمام میکروبها و باکتریهای مضر آن را از بین میبرد. اگر نان را در ظرف مسی نگهداری کنیم تا 10روز تازه و سالم باقی میماند و کپک هم نمیزند. شیر توی کاسه مسی تا دو هفته ماندگاری دارد. بس که مردم به کمخونی، آلزایمر و پوکی استخوان مبتلا شدند، دوباره طالب مس شدند. چهار، پنج سال بیشتر نیست که مس با اقبال عمومی روبه رو شده، قدیم همه وسایل پخت وپز از مس بود، هیچکدام از ما نه مریض شدیم و نه بیماری لاعلاج گرفتیم.»
سپس با شور و هیجان خاصی ادامه میدهد: «مس از الکل ضدعفونیکنندهتر است. آب داخل کاسه مسی جوش صورت را برطرف میکند؛ کسی که آلرژی و سردرد دارد کاسه مس را چند روز مرتب روی سرش بگذارد مداوا میشود. خانههای قدیمی حوض داشت و آفتابه مسی. در گذشته که بهداشت و واکسن و درمانگاه نبود، ولی مدل زندگی سنتی بیشترین همخوانی را با طبیعت داشت و مردم خیلی کمتر از حالا گرفتار دارو و درمان بودند.»
کار و بار
«در حال حاضر شرایط تولید خیلی مساعد نیست، مخصوصا کسانی که درستکار هستند. هم تولیدشان نسبت به کار ماشینی کمتر است و هم فروششان؛ چون کار دستی زمانبر است و گرانتر از آب درمیآید. یک استادکار دستساز در نهایت روزی 10 قابلمه درست کند و ماشین کار 40 تا. تازه قیمت کار ماشینی بین 10 تا 15هزار تومان تفاوت دارد.» اینها را حسین آقا میگوید. بعد ادامه میدهد: «وضعیت فعلی را که میبینید؛ طبق معمول باید از الان فروش رونق بگیرد که مدتی است دچار افت شدید شده. اگر شرایط بازار تغییر کند و اتفاقات مثبتی بیفتد، فروش و گردش مالی حداقل تا سه برابر رشد خواهد کرد.»
نرخ خریدوفروش از قرار کیلویی 35 تا 45 هزار تومان است. حسن آقا اضافه میکند: «قیمتهای ما در همین مقدار است. 42 هزار میخریم و 45-44 میفروشیم. جاهای دیگر ممکن است گرانتر هم بفروشند؛ در این حوالی شاید کمی بالاتر برود. ظرفهای بزرگ کیلویی خریدوفروش میشوند و کارهای کوچک عددی و دانهای. البته قیمتهای دیگر هم هست که بسته به نوع جنس، خلوص و اندازه فرق میکند.» گویا تحریمها و مسائل سیاسی دامن این صنف را گرفته و بعد از توافقات اولیه مختصر گشایشی حاصل شده. حسین آقا ادامه میدهد: «تا شش ماه پیش به زور 500 هزار تومان در روز دخل داشتیم، بعد از مذاکرات اولیه اوضاع کمی بهتر شده است.»
حاج حسن در مورد نحوه فعالیت و تعداد شاغلان این صنعت توضیح میدهد: «وسایل و صنایع دستی مسی در اصفهان، زنجان و کرمان ساخته میشود. دراصفهان ماشینی تولید میشود و درکرمان هم ماشینی و دستی. اما کار زنجان تک است و تماما دستساز. تعداد شاغلان در این سه، چهار سال اخیر به خاطر آگاهی مردم بیشتر شده. هماکنون بیش از 50 هزارنفر بهطورمستقیم و غیرمستقیم دراین قسمت به کار مشغول هستند. فقط هزار کارگاه در زنجان داریم. اصفهان هم تعداد مراکز تولیدیاش زیاد است. در همین تهران کارگاههای تولیدی ماشینی دایر هستند که عمدتا برنج کار میکنند و سماور میسازند. برنج یکی از آلیاژهای مهم مس است که از ترکیب با فلز روی حاصل میشود. آلیاژ دیگر برنز است که از ترکیب با قلع به دست میآید. سماورهای ساخت ایران از 55هزار شروع و به 250هزار تومان میرسد.»
حسین آقا صحبتهای اخوی را کامل میکند: «120 سال پیش روسها صنعت سماورسازی داشتند و به ما منتقل کردند. قیمت جنس روسی از 1/5میلیون تا 6میلیون تومان است. البته سماور بسیارعالی 8میلیونی هم داریم. این را هم بگویم که در چند کشور خاورمیانه کار صنایع دستی مس انجام میشود که نمونههای ساخت ترکیه از بقیه بهتر است که به پای مس ایران نمیرسد. در کشورهای چین، هند و پاکستان هم تولیدات برنجی مرسوم است.»
سوالی درباره سفیدگری مطرح میکنم؛ حسن آقا جواب میدهد: «اوضاع سفیدگرها اصلاً مساعد نیست و در تهران شاید 5نفر هم باقی نماندهاند. کار پرزحمتی است و خیلی طالب ندارد. ظرف باید با تیزاب و اسید خوب شسته و سیمشویی شود، سپس قلعکار سفیدگری صورت بگیرد. بهای این کار کیلویی 8 تا 10هزار تومان و ظرفهای کوچک توافقی است.» کمکم به وقت اذان مغرب نزدیک میشویم و من باید زودتر گفتوگوی مسی! با این دو اخوی را تمام کنم.
برای آخرین سوال چگونگی مدیریت و صادرات را میپرسم؛ حاج حسن تأکید میکند: متأسفانه این هنر-صنعت تاکنون متولی خوبی نداشته و به حال خود رها شده است. مثلاً ما اتحادیه داریم که عضو چندانی ندارد و بسیار منفعل و منزوی است. خود من حکم بازرسی را از اتحادیه دارم ولی به درد نمیخورد و کارایی لازم را ندارد. باور کنید هیچ کاری برای این صنف انجام نشده، پس چطور میتوانیم به حضور در عرصه بینالمللی فکر کنیم؟ حمایتی که از ما نمیشود؛ تبلیغات هم که اصلاً نداریم! آن وقت چه کاری از دست ما برمیآید؟ این صنعت استعداد و توانایی زیادی برای تولید و اشتغالزایی دارد. صادرات و ارزآوری صنایع دستی بالاست اما نه گوش شنوایی وجود دارد و نه دستی برای اقدام.
پایان راه
به انتهای گذر سیداسماعیل میرسم. شروع در بستر گذشته و روایت از اکنون فرجام ناخوشایندی را پیش رویم نمایان میکند. تا دیر نشده چارهای باید کرد؛ دودکشها منتظر اجاق مطبخاند.