اصولا گرانی اتفاق بدی است، خصوصا در دورهای که هر روز بدون نظارت و کنترل نهادهای ذیربط قیمتها در حال افزایش است. در این سالهای اخیر گرانی و بالا رفتن هزینههای مختلف اعم از سوخت، دلار و همچنین کالاهای خوراکی نظیر نان برای همه ما کمرشکن شده و این مسئله طبقه متوسط را نیز در برگرفته است. یکی از غذاهای اصلی اقشار کمدرآمد و طبقه پایین جامعه نان است و حتی گاهی نیز شاهد این هستیم که در وعدههای اصلی غذاییشان تنها نان و آب مصرف میکنند و توان این را ندارند گوشت و مرغ خریداری کنند. وقتی غذای اصلی این مردم که همان نان است گران شود طبیعتا فشار زیادی را متحمل میشوند و زندگی برایشان سختتر میشود.
مسلما با گرانی نان سایر کالاها هم تحت تاثیر این افزایش قیمت قرار میگیرند و گران میشوند. گرانیهای اخیر کشورمان اعم از دلار و نان تاثیر فراوانی بر روند شغلیمان گذاشته است. تنها جایی که میتوانم فعالیت کنم سینما است و اکنون نیز در عرصه سینما افراد این حوزه به خاطر توجه به مسائل اقتصادی به سمت فیلمهایی میروند که احتمال فروششان زیاد باشد که کاملا حق با آنهاست. از طرفی در گذشته تلویزیون محلی بود که میتوانستیم در آن به راحتی کار کنیم، ولی متاسفانه در سالهای اخیر به دلیل پایین آمدن حجم کاری این رسانه، عدم تولید تله فیلم و سریال و تکراری بودن برنامهها که عاملش همان وضعیت بد اقتصادی کشور است، این شرایط کاری هم از دست رفته.
وقتی در تلویزیون که یک ارگان دولتی است مشکل به وجود میآید مشکلاتش را میتوان در همان مشکلات اقتصادی کشور و تحریمهای اعمال شده از سوی سایر کشورها جستوجو کرد. وقتی مذاکرات هفت ماه به تعویق افتاد معنایش این است که ما هفت ماه دیگر بلاتکلیف خواهیم بود.
ما بهعنوان هنرمندان این مرز و بوم نمیتوانیم توصیهای به مسئولان کشورمان داشته باشیم. تنها کاری که میتوانیم انجام دهیم یک واکنش احساسی است و اینکه بگوییم «آقایان مسئول! این ملت زیربار این شرایط بد اقتصادی است، خواهش میکنیم آنها را دریابید.» در همهجای دنیا دولت به این معنی است که از طرف مردم انتخاب شود تا شرایط آنها را بهتر کند و یکی از اصول اخلاقی این است که اگر کسی مسئولیتی دارد باید به آن پایبند باشد و اگر نمیتواند، مثل یک مرد کنار بکشد.