همه آنهایی که شرکتهای بزرگ تأسیس کردهاند و هزاران کارمند را به خدمت گرفتهاند آدم حسابی به دنیا نیامدهاند. بعضی از آنها از میان همان هکرهایی برخاستهاند که یک روز در اتاقشان شروع به جستوجو در شبکههای نقاط دور کردند تا اطلاعاتی را که قانوناً نباید به آن دسترسی داشته باشند پیدا کنند. بعد توانستند این تجربههای تاریک را مخفی نگه دارند تا روزی که میلیاردر شدند و آنها را جایی میان خاطراتشان فاش کردند. شاید اگر آنها خوش شانس نبودند و همان روزها لو میرفتند، حالا نه اپلی در کار بود، نه فیسبوکی و نه واتساپی. سرنوشت آنها این بود که از چنگال قانون فرار کنند تا دنیا را تغییر بدهند.
هکر اوکراینی که میلیاردر شد
جان کوم قبل از اینکه صد و دومین ثروتمند روی زمین باشد یک بچه کنجکاو بود که با یک واردیالر (ماشینی که شماره تلفنها را میگردد و با آنها روی یک مودم تماس میگیرد تا خطوط اتصال باز را پیدا کند) خودش را سرگرم میکرد و شبکههای دور در سراسر دنیا را هک میکرد و میگشت. یک مهاجر نوجوان اوکراینی که از طرفداران فیلم «هکرها» ساخت سال 1995 بود. همه عملیاتهای پیچیده هک او از داخل اتاق خوابش انجام میشد و از همان جا به همه دنیا دسترسی داشت. حالا او بعد از اینکه فیسبوک، استارتاپ موفقش یعنی واتساپ را خواسته 6.8میلیارد دلار در حسابش پول دارد و استارتاپش 19 میلیارد دلار میارزد.
او معتقد است اینترنت در آن زمان اصلاً امن نبود. هیچ رمز عبوری روی سرورها وجود نداشت و همه چیز به راحتی قابل دسترسی بود. اما یک چالش برای علاقهمندان به هک داشت و آن هم دور زدن سیستمها بود در حالی که هیچ آموزش و راهنمایی وجود نداشت. البته او مدعی است که هیچ وقت به قصد تخریب تلاشی نکرده و همیشه مواظب بوده چیزی را پاک نکند و مرتکب حمله سایبری نشود. در دهه 90 وبسایتهایی که مورد حمله هکرها قرار میگرفتند و با اطلاعات اشتباه پر میشدند بیشمار بودند اما کوم میگوید: «بیشتر کنجکاوی داشتم و هک کردن برایم چالشبرانگیز بود.»
حمله به شرکت مورد علاقه
اسم کوم را باید به لیست بلندبالای کارآفرینهای موفقی اضافه کرد که روزی هکر بودند و از وارد شدن به سیستمهای غریبه لذت میبردند. بنیانگذاران اپل، مایکروسافت، فیسبوک و توییتر هم گذشتههای مشابهی داشتند که اگر امروز به همان ترتیب بود مجرم شناخته میشدند. حالا آنها موفقترین شرکتهای سیلیکون ولی را شکل دادهاند. داستانی که دنیای تکنولوژی را بیشتر مشتاق میکند تا مجرمان گذشته را برای شرکتهای جدید به کار بگیرند و به افراد خلاق تبدیل کنند.
در دهه 1960 بیلگیتس نوجوان و همکار آینده او در مایکروسافت یعنی پاول آلن به خاطر دسترسی بیاجازه به مرکز کامپیوتر و زیر و رو کردن اطلاعات آن دستگیر شده بودند. در سال 2004 مارک زاکربرگ، موسس فیسبوک برای دسترسی بیاجازه به اکانتها تلاش کرده بود. جک دورسی، همکار بنیانگذار توییتر اولین شغلش را با هک کردن شبکه شرکتی که دوست داشت در آن کار کند به دست آورد تا به آنها ثابت کند برای ارتقای امنیتشان به او نیاز دارند.
تماسهای مجانی راه دور
همه هکرها از دزدیهایشان پول واقعی به دست نیاوردند. بعضی از آنها با اقداماتشان توانستند از مخارجشان بکاهند! یکی از این افراد استفان ووزنیاک بود. او قبل از آنکه یکی از بنیانگذاران اپل شود، هکر بود. وقتی در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی درس میخواند، سیستم تلفنها را هک کرد و توانست تلفنهای راه دور مجانی بزند. او از این امکان برای تماس گرفتن با رهبران جهانی از جمله پاپ هم استفاده کرد. کمی بعد او همکار استیو جابز شده بود و با هم کامپیوترهای اپل را ساختند.
هکری که یاهو را نجات داد
هک کردنهای جان کوم هم نقش مشابهی در آینده شغلیاش داشت. او عضو گروه هکرهای w00w00 بود که یکی از بنیانگذاران Napster و یکی از سرمایهگذاران فیسبوک هم در آن عضو بودند. کوم نقشی حیاتی را هم برای ساخت Nmap ایفا کرد که اکنون برنامه مورد استفاده همزمان هکرهای مهاجم و مدافعان شبکههاست. چند سال بعد وقتی کوم در یاهو کار میکرد از همین گروه کمک گرفت تا حمله به سایت را مهار کند.
هکرهای بیضرر را نگیرید!
برخــــی معتقدند هکرهای بیضرری مثل اینها که علاقهای به کلاهبرداری اینترنتی و سوءاستفاده ندارند باید توسط شرکتهای مطرح به کار گرفته شوند تا از مهارت آنها استفاده شود. هانی فکوری، وکیلی که با موارد مشابه برخورد داشته، آرون اسوارتز، کارمند سایت اجتماعی- خبری ردیت را مثال میزند که در سال 2011 به دلیل هک کردن سایت مقالههای آکادمیک و دانلود کردن میلیونها مقاله مجرم شناخته و به زندان محکوم شد. در 26 سالگی خودکشی کرد و داستانش به سرانجامی که باید نرسید.
زاکربرگ، استیو جابز، بیل گیتس، ووزنیاک، پول آلن و... همه در خاطراتی که از خودشان به جا گذاشتهاند نقاط تاریکی از فعالیتهای غیرقانونی داشتهاند. اما اغلب تجربههایشان برای دیگران بیضرر بوده و در نهایت آنها به خالقان بزرگترین شرکتهای دنیا تبدیل شدهاند. شاید آنها خوش شانس بودند که به سرنوشت آرون اسوارتز دچار نشدند.