حوالی دروازهدولت پایینتر از خیابان منوچهری، دکانی است که هنوز میشود گذشتهها را در آن پیدا کرد. گذشتههایی با تزئینات گرانقیمت و باشکوه. در مغازه کوچک و کم نور خیابان سعدی، پدر و پسری مشتاق و عاشق هنر کهن این سرزمین به همان سبک و سیاق قدیم مشغول به کارند. برای واکاوی گذشتهها و یک گفتوگوی نه چندان کوتاه سراغ استاد تابعمنش رفتهایم.
اسدالله تابعمنش متولد 1329 تهران است. 50 سال سابقه حرفهای دارد و از 13 سالگی وارد این حرفه شده. نشان درجه یک هنری دارد و ارزشیاب رسمی سازمان میراث فرهنگی در قسمت صنایع دستی است. کارهایش به اکثر نقاط جهان برده شده و معروف است. دستی به طرح و نقش دارد و نقاشی هم میکشد. به قول خودش مشاور 24 ساعته موزهها و مراکز فرهنگی است؛ همچنین در دانشکده فنی و حرفهای و دانشگاه میراث فرهنگی به دوستداران و هنرجویان این رشته آموزش میدهد.
***
با کمی بالا و پایین رفتن، مغازه یا بهتر بگوییم کارگاه، آقای تابعمنش را پیدا میکنم. داخل مغازه 3 مشتری خانم هستند که مشغول رصد کردن زیورآلات داخل قفسهها هستند و تند تند قیمت میپرسند. دکان به اندازهای نیست که نفر چهارمی هم بتواند داخلش بایستد. به ناچار بیرون میروم تا عکاس روزنامه سر برسد. بعد از نیم ساعتی معطلی امکان حضور را پیدا میکنیم. بعد از چند شات عکاسی، گفتوگو را شروع میکنم. اول میخواهم درباره این هنر-صنعت گرانقدر و گرانسنگ مختصر توضیحی بدهد:
«طلا و جواهرسازی هنری بسیار قدیمی است و سابقهای 11هزار ساله دارد. اگر به موزه ملی تشریف ببرید آثاری در آنجا مشاهده میکنید که قدمتش به 2هزار تا 3500 سال قبل از میلاد مسیح میرسد. پس نتیجه میگیریم که این هنر بسیار قدیمی است و متعلق به گذشتههای بسیار دور است. انسانها هم آن را توسعه داده و به مرور زمان تکمیلش کردهاند. بعد از طی مراحل اولیه نوبت به سلاطین و پادشاهان میرسد. در این قسمت از تاریخ است که این صنعت رونق بیشتری پیدا کرد. به این علت که استفاده از زیورآلات پربها پیش از تزئین و زیبایی، نوعی معرفی خود بوده است. شاه یا حاکم باید نشانهای میداشت تا از بقیه متمایز باشد. سلطان باید تاج به سر میگذاشت تا همه بفهمند که شاه است! هدف اصلی استفاده از جواهرات معرفی خودشان به جامعه بود و اگر جواهرات شاهانه نبود طرف اصلاً حاکم یا امیر به حساب نمیآمد. به این صورت بسیاری از وسایل زندگی و اسباب شاهان قدیم از طلا بود مثل کوزه، قلیان، ظرف و ظروف، عینک، عصا و غیره.»
کار حرفهای
اسداللهخان نحوه فعالیتش و شروع به کار در این صنف را اینطور بازگو میکند: «از 13 سالگی وارد این کار شدم و در بازار زرگرها مشغول به کار شدم. از 18سالگی سفارش میگرفتم و برای خودم کار میکردم. کارهای هنری و قوی را هم از حدود 32 یا 33 سالگی شروع کردم.» از نوع کار و مهارتهایش هم میپرسم: «من خیلی از کارها و ریزهکاریهای این شغل را خودم یاد گرفتم. استادکار فقط به من میگفت که چکار بکنم ولی عملیاتی کردن آنها با خودم بود. مثلاً من در میناکاری استادی نداشتم، مرصعکاری را خودم یاد گرفتم. در قدیم استادکارها همه چیز را به شاگرد یاد نمیدادند و فقط کارهای معمول را یاد میدادند. حالا چه سری در این بود نمیدانم! ولی خودم اینجوری نیستم؛ من دوست دارم به کسانی که مشتاق و علاقهمند هستند یاد بدهم تا کارهای جدید ساخته شود و باعث رونق و ارتقای این هنر شود. ایران مهد هنر است و هنر با زندگی مردم عجین شده است. اصلاً یکی از راههای گذران زندگی مردم از همین هنر و مهارتهای هنری و تزیینی تأمین میشود. من قبل از انقلاب به مکه انگشتر در حجم زیاد صادر میکردم. الان همه هم و غم من از آموزش و کارآفرینی یاد گرفتن کار از طرف جوانهاست که کار را یاد بگیرند، تولید کنند تا این حرفه فراگیر شده و ارزآوری داشته باشد. رونق باید به چرخه هنر و تولیدات آن برگردد آن هم به شیوه ایرانی. کارهای مدرن و کلاسیک اروپایی همه جا هست؛ ولی کار ایرانی تک است و منحصر به فرد. هیچ کجا غیراز ایران ساختههایی به این زیبایی و ظرافت پیدا نمیشود.»
از استاد میپرسم ظاهراً در بازار کارهای کپی آن هم از روی مدلهای غربی زیاد شده، مگر ما خودمان صاحب سبک نیستیم؟ با هیجان و دلسوزی خاصی پاسخ میدهد: «برای اینکه حمایتی نمیشود. نظارت که اصلاً حرفش را نزن! هزینه تولید بالاست. وسایل کار ما همه وارداتی است و از خارج میآید که آن هم وابسته به نرخ دلار است. عمده ابزارآلات ما وسایل دندانپزشکی است (متهتراش دندانپزشکی را نشانم میدهد) واردات ابزاری ما از آلمان، سوئد، ایتالیا و هلند است که خیلی گران تمام میشود. دستگاه فرز 600 -500 هزار تومان قیمت دارد. دستگاه تراش سنگ به 2 میلیون تومان میرسد. دیسکهای تراش از 35 هزار تومان تا 180هزار تومان متغیر است. ترازو، وسایل ذوب، قیچی، مته و سایر لوازم هم گران است و همه اینها صاحبکار را دلزده میکند و برای کار عالی وقت نمیگذارد. بعد میرود سراغ کپیکاری. الان 3-2 نفر از شاگردهای قدیمم کارهای داخل را به ایتالیا میبرند و با کاتالوگ خارجی عرضه میکنند. درحالی که ایران تنها جایی است که سازههای هنریاش اسم و رسم دارد. کار ایرانی معنا و مفهوم دارد. روح خاصی بر آن حاکم است و مخاطب را تحتتأثیر قرار میدهد. انرژی سازنده در آن متجلی شده و به همین دلیل است که مورد توجه و پسند واقع میشود. تندیس شمایل امام رضا (ع) را که برای نمایشگاه رضوی درست کردم هر کسی که میدید، گریه میکرد. این به خاطر شعر و موسیقی درونی و تناسب اجزای کار ساخته شده است که در جای دیگر لنگه ندارد، ولی حیف که متأسفانه هیچ توجهی به این صنف نمیشود.
نخستینها
از اسداللهخان درباره نخستین سفارش کارش میپرسم، با اشتیاق زیاد انگار که خاطره خوشی برایش تداعی شده باشد، میگوید: «سوال جالبی پرسیدی جوون!» و سپس ماجرا را تعریف میکند: «این قضیه برمیگردد به اوایل دهه 60، سال 61 یا 62. یک روز آقای مظفریان (طلا فروش و جواهرساز معروف) 3 تا زمرد درشت به من داد که وزن هرکدام 100 قیراط بود. (هر قیراط معادل 200میلی گرم و هر یک گرم معادل 5 قیراط است) قیمت هر کدامش به پول آن زمان 100هزار تومان بود که مبلغ کلانی محسوب میشد. به من گفت یک چیزی با اینها بساز که قشنگ و تک باشد. من هم آمدم خانه مداد و کاغذ را برداشتم و شروع کردم به طراحی و نقشهکشی. هم طراحی و هم اجرای طرح و ساختن خیلی سخت بود و وقت زیادی از من گرفت. وقتی آماده شد باورش نمیشد و از تعجب میگفت کار خودت است؟! بعد برداشت و در وسط ویترین مغازهاش بهعنوان کار درجه یک و اعلا گذاشت. دومی هم سر از مشهد درآورد در یک جواهرفروشی معتبر و معروف، از سومی دیگر خبر ندارم چه به روزش آمد. همین برای من انگیزه خوبی شد که سفارشات بیشتر، بهتر و سختتری قبول کنم. تازه باز خودم نمیدانستم کارهایی که درست میکنم هنری، بازاری یا تزیینی است. اینها را بعداً فهمیدم.»
بعد از این خاطره 34-33ساله میخواهم از تعداد نمایشگاههایی که برگزار کرده بگوید. تابعمنش ادامه میدهد: «نمایشگاه که خیلی داشتم. ولی برای بار اول در سال 1384 بود. یک روز آقایی از جلوی مغازه رد میشد که چشمش به ویترین ما افتاد و نظرش را جلب کرد. آمد داخل و کارهای توی مغازه را هم دید و بسیار شگفتزده شد. به من گفت تا حالا خودت را جایی معرفی کردهای؟ گفتم نه، مثلاً کجا؟ آن آقا که خودش از پرسنل میراث فرهنگی بود راهنمایی کرد که به سازمان مراجعه کنم. پس از مراجعه و ثبت آثار نخستین نمایشگاه ما در کرج برگزار شد، بعد همدان و کرمان، موزه ملک و غیره. البته الان غرفه یا نمایشگاه نداریم شاید بعد از رو به راه شدن شرایط کاری این کار را از سر بگیریم.»
استاد تابعمنش توضیحات جالب دیگری هم در مورد این پیشه ارائه میکند: «پلاتین را هر کسی نمیتواند کار کند؛ بالای 1500درجه حرارت برای ذوب لازم است و به سختی ذوب میشود و جوشکاریاش سخت است مثل آهن. با هر فلزی هم آلیاژ نمیشود چون خرد میشود. لحیم ندارد و خلاصه فلز عجیبی است! بیشتر فقط از پلاتین حلقه درست میکنند ولی من مدال کمالالملک را درست کردم. انگشترهای متفاوت ساختم. این را هم بگویم بیشتر پلاتینهای موجود در بازار تقلبی است. کلاً جنس و سنگ قلابی زیاد است. برلیانها و سنگهای وارداتی عمدتا تقلبی هستند. بیشتر اینها مواد نیمهفشرده است و اصلاً قیمتی نیستند. من بارها گفتهام و گلویم را پاره کردهام که فکری برای این وضعیت بکنید اما گوش کسی بدهکار نیست. این دستبندها و گردنبندهایی که به اسم پلاتین و تیتانیوم در بازار میبینید، تماما وارداتی است که در اصل سرب خشک است و سرطان خون میآورد و برای سلامتی بسیار مضر است. متأسفانه محصولات جعلی و بیکیفیت وارد کشور میشود و پول مملکت به باد میرود. اگر حمایتهای لازم صورت بگیرد و از اساتید و با تجربههای این حرفه در فرآیند اداره امور قرار بگیرند اصلاً و ابدا نیازی نیست که جنس خارجی با کلی هزینه بیاوریم.»
بعد با غرور آمیخته به حسرت ادامه میدهد: «همین الان 150 نوع سنگ در ایران اکتشاف و استخراج میشود. در قدیم بیشتر از 40نوع شناختهشده نبود ولی با مطالعات زمینشناسی و اکتشاف معادن اوضاع خیلی بهتر شده. زیر پای ما جواهر خوابیده است. انواع و اقسام سنگهای قیمتی و با ارزش مانند لاجورد، در، عقیق، زبرجد، عقیق شجره، یاقوت، فیروزه، زمرد و شرفالشمس در همین خاک پرگهر به دست میآید که بعضی از آنها مثل فیروزه خواص درمانی دارد. فیروزه برای آرامش اعصاب مؤثر است و حتی میکوبند و برای مداوای چشم استفاده میکنند.»
اوضاع و احوال کارهای داخلی چندان مساعد نیست، ولی با همین بضاعت هم توانسته خودش را مطرح کرده و چشم امید به روزهای آینده داشته باشد. اسداللهخان همچنان پر انرژی و با حرارت صحبتهایش را ادامه میدهد: «هماکنون ما (من و همکارانم) همه چیز میسازیم و برایمان فرقی ندارد. ساخت زیورآلات سنتی بهرغم گستردگی و سختی زیاد، محدودیت ندارد. من به شوخی میگویم از سنگ پای ناصرالدین شاه تا تاج جواهرنشانش را میسازم. گوشواره، دستبند، گردنبند، انگشتر و... کارهای سنتی ایرانی فراوان و بیبدیل است. در کل همه جور نمونهای برای همه جور سلیقهای داریم.» از مراکز و شهرهای فعال در این حوزه، تهران (در شمیران و تکیه دولت بازار) اصفهان، مشهد و زنجان هستند که نزدیک به 5هزار نفر بهطور کارگاهی مشغول به کارند.
پشت مرزها
از آقا اسدالله میپرسم که فعالیتهای بینالمللی هم داشته یا خیر؟ جواب میدهد: «برای کشور ترکیه نشانهای عثمانی را ساختم که بسیار مورد توجه قرار گرفت. بسیاری از کارهای ساخته خودم در ژاپن عرضه شدند. حتی تلویزیون ملی ژاپن از من دعوت کرد که نرفتم. کارهایم در خیلی از کشورهای دنیا موجود است، ولی کسانی که خرید میکنند نمیگویند کجا میبرند. دست ساختههای من همه جا رفته ولی خودم را کسی نمیشناسد. نمونههای کارم در هند، تایلند، فرانسه، آلمان و کانادا در دسترس است آن هم کارهای تک و آنتیک هنری نه سریکاری و بازاری.»
فعالیتهای کشورهای دیگر را هم جویا میشوم که در کدام مناطق رواج دارد: «در ترکیه هم کار سنتی انجام میشود ولی به اصالت و ظرافت کار ایرانی نیست. هند، پاکستان، چین و تایلند هم به سبک خودشان کار میکنند. باز تأکید میکنم به پای ایران نمیرسند. شیوه کاری هندیها تا حدودی به مدل کاری ما نزدیک است، ولی ما کجا و آنها کجا؟ درصد جنسهای تقلبیشان زیاد است.» در این بین گریزی هم به بحث صادرات میزند و اضافه میکند: «با برداشتهشدن تحریمها، مدیریت درستی اعمال شود و بازاریابی به همراه معرفی خوبی از ساختههای ایرانی صورت بگیرد، میتوانیم فعالیتهای برونمرزی گستردهای داشته باشیم و علاوه بر ارزآوری و اشتغالزایی هنری، وجهه فرهنگی مملکت ارتقا پیدا میکند. کشورهای اروپایی، سوریه، عربستان، هند، پاکستان، ژاپن، کره جنوبی، کانادا، آمریکا و تایلند متقاضی محصولات ریز و درشت ایرانی هستند.»
ناگفتهها
تابعمنش در مورد خواست مردم که بیشتر چه فرمها و طرحهایی را میپسندند، میافزاید: «بستگی به سلیقه مردم دارد؛ الان چون طلا گران است مردم روی آوردهاند به مس، برنج و نقره. در گذشته به علت ارزش سرمایهای، به طلا اهمیت میدادند و بیشتر طالبش بودند. در شرایط کنونی اوضاع اقتصادی مردم مناسب نیست. باورتان نمیشود به خاطر رکود، فروش پایین، مالیات بالا و بدون ضابطه 600 واحد صنفی این شغل تعطیل شدهاند! قبلا ما معاف از مالیات بودیم و در حال حاضر از همه میگیرند. هنرمند را نباید تحت فشار قرار داد و از او مالیات و عوارض مطالبه کرد؛ این چیزها تمرکز فکریاش را به هم میزند و کارکردش را زیر سوال میبرد.»
از استاد میخواهم بگوید بهترین کارها کدام است و ضمنا شاخصترین کارهای خودش را نام ببرد؛ در پاسخم میگوید: «اینطور نمیشود گفت چون بستگی به نوع کارش دارد؛ حتی قیمتش هم زیاد مهم نیست و تأثیر زیادی در اصل کار تمام شده ندارد. کار هنری ارزش موزهای و جشنوارهای دارد. مثلاً طلاسازی گرمی محاسبه میشود و براساس وزن و عیار به اضافه اجرت ساختش قیمت میخورد. ما کاری که درست میکنیم مزد هنریاش را حساب میکنیم. بهعنوان مثال همان کار شمایل امام رضا یکماه طول کشید و قیمتش هم بسیار زیاد است.»