مانند بسیاری دیگر از فعالیتهای بازاریابی، تلاشها و تبلیغات انتخاباتی در کشور ما، بهصورتی نارس، ابتدایی و غیرحرفهای دنبال شده است. در انتخابات امسال نیز برنامههای انتخاباتی اکثر داوطلبان نمایندگی همچون گذشته، با سرمایه اندک، زمان اندک و کمپینهای نامناسب همراه بود. به نظر میرسد از 20 سال گذشته تاکنون شکل کمپینها و برنامهریزیهای تبلیغات انتخاباتی تغییر چندانی نکرده است و تا زمانی که به یاد داریم، مخاطب عام (اکثریت) جز تراکتهایی با طراحی ساده و ابتدایی و احیانا یک ستاد انتخاباتی که داوطلب هر شب در آنجا سخنرانی میکند، چیز جدیدی ندیدهاند.
به این کمپینهای عجلهای با برنامهریزیهای دمدستی، شام و نهار دادن بعضی از داوطلبان را نیز اضافه کنیم که بهدلیل محدودیت جمعیت و فضا، اغلب در شهرستانها اتفاق میافتد. هرچند که شاید بخشی از دلایل بهوجود آمدن چنین اتفاقاتی فرهنگی یا سیاسی باشد اما در اینجا با نگاه بازاریابی سعی در تحلیل این موضوع خواهیم داشت. شاید نخستین عامل عدم برنامهریزی خود داوطلبان باشند.
افرادی که بنا به دلایل مختلف، لحظه آخر تصمیم به شرکت در انتخابات میگیرند نمیتوانند تیم مناسبی برای ساماندهی برنامههای خود بیابند یا حتی اگر افراد مناسبی هم باشند وقت کافی را برای معرفی صحیح داوطلب موردنظر ندارند. معمولا تیمهای تبلیغاتی بهدلیل همین محدودیتها اساسا تصور دیگری نسبت به تبلیغات انتخاباتی ندارند و نمیتوانند کمپینهای خلاقانه دیگری را طراحی کنند. برجسته شدن افراد در هر زمینهای نیازمند پرسونال برندینگ است.
پرسونال برند، همانند تمامی برندسازیها، یک فرآیند زمانبر است که با صرف هزینه (زمان، پول، تفکر و عمل) قابل اجراست. با توجه به پیشرفت روشها، پرسونال برندینگ باید برگرفته از خلاقیت آژانسها و افراد باشد که متاسفانه نیست. افراد برای اینکه بتوانند در مدت زمان محدود (برای مثال فاصله بین تایید صلاحیت تا اجرای عملیات رایگیری) توجه مخاطبین را به خود جلب کنند باید از قبل شناخته شده باشند.
این معرفی طبیعتا به قضاوت مردم گذاشته میشود و به مرور زمان وجهه شخصی افراد ساخته میشود. این وجهه شخصی است که در محدوده زمانی کوتاهمدت میتواند دلیل برتری افراد در انتخابات باشد. باید به این نکته توجه داشت که معمولا رایهای خاموش میتواند نتیجه انتخابات را رقم بزند و این رایهای خاموش همان نظراتی است که در تبلیغات انتخابات (فرآیندی که از پرسونال برند آغاز میشود) سمت و سوی خود را مییابد.
عدم وجود تفکر و شیوۀ مناسب در تبلیغات است که بعضا باعث بهوجود آمدن فساد، استفاده از روشهای نادرست و غیرمنصفانه و بهوجود آمدن شائبههای مختلف در انتخابات میشود.مسلما استفاده از روشهای صحیح تبلیغاتی میتواند رقابت عادلانهتری را رقم زند و انگیزه افراد برای لابیگری و استفاده از شیوههای مجهول رسیدن به هدف را کاهش دهد. عامل بعدی را باید در مدیریت کاری داوطلبان جستوجو کرد.
متاسفانه در حال حاضر شرایط اجتماعی و اقتصادی حاکم بر کشور بهگونهای است که انگار همه ادعای همه چیز را دارند! انتخاب گروههای نامرتبط برای انجام تبلیغات انتخاباتی، عدم استقبال از روشهای جدیدتر که شاید ریسک بالاتری هم داشته باشد و سرسری گرفتن تبلیغات بهدلیل باور غالب بسیاری از سیاستپیشگان بر ارجحیت روشهای دیگر برای پیروزی در انتخابات، میتواند نشان از کمبود درک صحیح داوطلبان و مدیران ستادهای انتخاباتی نسبت به شرایط و اوضاع جامعه و قاطبه مردم باشد.
از سالهای اول انقلاب تاکنون شکل ایونتها (رویدادها) در جلب حمایت از یک کاندیدای نمایندگی مجلس، تراکتها و بیلبوردها و... تا حد بسیار کمی تغییر کرده و این درحالی است که بسیاری از ابزارهای تبلیغاتی (علیالخصوص در حوزه BTL) کاملا نادیده گرفته شده است و این دقیقا بهدلیل عدم آشنایی عاملان تبلیغات انتخاباتی و مدیریت صحیح آنهاست. معضل نامناسب بودن شیوههای تبلیغاتی، حتی در لیستهای تبلیغاتی جناحهای مختلف نیز به چشم میخورد تا آنجا که بسیاری از افراد که شناخته شدهتر هستند ترجیح میدهند بهصورت انفرادی وارد عمل شوند و انرژی خود را بر تبلیغات شخصی معطوف سازند.
نکته دیگر، ناهمخوانی وعدههای داوطلبان با ذهنیت و خواستههای مخاطبین هدف آنهاست. وعدههای انتخاباتی اتفاقا ارتباط مستقیم با پرسونال برندینگ شخص دارد. وعدههای بیجا، نامناسب، نشدنی و غیرقابل باور برند شخصی شما را تباه میکند و از شما چهرهای بیاعتماد میسازد. هرچند اگر یک فوتبالیست که تحصیلات آکادمیک ورزشی دارد خود را کاندیدای یک جایگاه فوتبالی در فدراسیون فوتبال کند، مقبولیت بسیار بیشتری از یک پزشک اطفال برای انتخاب شدن در این جایگاه دارد، اما در انتخاباتی همچون انتخابات مجلس اوضاع کمی تفاوت دارد و اختلافات به این وضوح قابل رصد نیست.
به یاد داشته باشید که مردم نهتنها در شرایط مساوی (از جهت اطلاعات، معلومات و قدرت مدیریت و...) بلکه حتی در شرایط نابرابر اغلب به کسی متمایل هستند که مقبولیت بیشتری برای خود دست و پا کرده باشد. اگر از آنها بپرسید، چرا شخص A را به B ترجیح دادید، تنها یک جواب دارند: A را بیشتر دوست دارم!! دوست داشتن در اندازههای عمومی و در یک جامعه تنها با برندسازی شخصی اتفاق میافتد.
براساس بازاریابی سیاسی، بازاریابی یک محتوا، شکلی از تفکر و یک چشمانداز است و مسلما برای ابراز آن باید از شیوههای محتوایی استفاده کرد. متاسفانه در رقابتهای انتخاباتی به هزار دلیل که خود داوطلب هم صرفا مقصر آن نیست، معطوف به روشهایی هستیم که از حرفهایگری، تخصص، صداقت و حتی گاهی عدالت نیز به دور است.
مشاور توسعه بازار