1- پیشتر، کتاب آن 23 نفر را خوانده بودم. کتاب جذابی است که «قصه» واقعیاش مسحورتان میکند. قصه جوانان رزمندهای است که در سنین 13 تا 18 سالگی اسیر میشوند و صدام و بعثیها، این قهرمانان را سوژه «تبلیغات» میکنند. اما همه جذابیت قصه را تا وقتی که مستندش از تلویزیون پخش نشده بود درک نکرده بودم؛ یک ملودرام نابِ حماسی جذاب.
2- «دفاع مقدس»، برندی است که با تاریخ این مملکت گره خورده و هویت برند ایران، حالا بدون تصور برند دفاع مقدس ممکن نیست. اما برندی مهجور است که با همه بودجههای دولتی و غیردولتی و سازمانهای ریز و درشتش، هنوز عظمتش درک نشده و در مرحله Brand Awareness همچنان دچار مشکلات جدی است.
3- «سینمای ایران»، فارغ از همه سروصداها و ادعاهایش، حداقل در حوزه سینمای دفاع مقدس، بهعنوان یکی از جدیترین رسانههای معرفی برند دفاع مقدس و حتی وفادارسازی مخاطبانش، یک شکست خورده تمام عیار است که تک و توک آثارش در برابر هویت و ماهیت برند دفاع مقدس قابل صرفنظرکردن است.
4- اگر اهل سینما باشید و نقدهای سینمای ایران را دنبال کنید، حتما میدانید اساسا سینمای ایران که نوک آسیبشناسی پیکانش به فیلمنامهها نشانه میرود، از دو مشکل اساسی رنج میبرد: نداشتن قصه و نداشتن قهرمان و این درست همان چیزی است که با خواندن کتاب «آن 23 نفر»، یا همین ماجرای اخیر «غواصان»، «دا» یا نگاهی به مجموعههای بینظیر «روایت فتح» تقابل عجیبش نمود پیدا میکند که اتفاقا چقدر لحظه لحظه این برند، پر است از قصه و قهرمان و سینمای ما چه حقیرانه حداقل در این حوزه رفتار کرده است.
5- سینمای ما اما آدمهایش، آنقدر گرفتارند و حتی فیلمسازان به نام این حوزه، درگیر خودشان هستند که به بهانههای واهی مانند به روز کردن قصه و تطابقش با فضای امروز، مثلاً به بهانه درک شدن توسط مخاطب امروزی و بخشیدن وجههای روشنفکری، فضای قصه را آنقدر شخصی میکنند که ارتباط با برند و آدمها و سفیرانش سخت میشود و فیلم در بهترین حالتش یک سرگرمی صرف میشود که در راستای ارتقا و حتی هویت برند دفاع مقدس نیست.
6- هر برند خوبی، رسانه خوب میخواهد تا مراحل برندسازیاش و وفادارسازی مخاطبانش به درستی پیش رود. سینما اما با همه جذابیت و ادعاهایش، نشان داده نتوانسته برای برند دفاع مقدس رسانه خوبی باشد. این است که وقتی چهار نفر از همین قهرمانان در برنامههایی مثل ماه عسل یا خندوانه میآیند و بیادعا، قصههای نابشان را تعریف میکنند، همه برای برند، ارزش ویژه متفاوتی قائل میشوند.
7- اما در پس این تحلیلها و توصیفها، خطری نهفته است که اگر احمد یوسفزادهها و زهرا حسینیهایی نباشند که خودجوش این قصهها را نگویند، Brand Awareness چطور اتفاق خواهد افتاد و بر سر هویت این برند که با هویت ملی ما گره خورده چه خواهد آمد. به هر حال با تغییر نسلها، در بهترین شرایط تا 50 سال دیگر شاید، دسترسی به این افراد مقدور نخواهد بود و بخش عظیمی از این برند، برای همیشه بیان نخواهد شد و این خطر، در صورت عدم توجه، لاجرم است. یعنی ارتقای این برند و نشان دادن هویت واقعیاش اگر دیر بجنبیم، تابع زمان خواهد شد و بخش عظیمی از آن از دست خواهد رفت.
8- هنوز هم پس از شهید آوینی و چند کار انگشتشمار سینمایی و چند کتاب، از «آن 23 نفر» تا «دا»، بقیه حداقل خوب عرضه نشدهاند و وقتی عرضه نشود یا خوب عرضه نشوند، کمکی به برند جذاب دفاع مقدس نخواهند کرد.
9- باید در پروسه برندسازی اما، هم بخش عرضه و هم بخش خود جوشش را برنامهریزی کرد و بودجه برخی پروژههای پر ادعای به ظاهر فاخر را که با هویت و بیادعایی قهرمانانش زاویه دارد، صرف جمعآوری «قصه»ها و «قهرمانان» حاضرش کرد.
10- زمان دارد میگذرد. . .
* کارشناس ارشد مارکتینگ و تبلیغات