تماشای پرندگان یا بردواچینگ اصطلاحی جدید است که طی 15سال اخیر مطرح شده و در ایران هم طی 10 سال اخیر عمومیت یافته است. بهطور کلی تماشای پرندگان یکی از جنبههای پرطرفدار گردشگری میتواند باشد. در چند سال اخیر هم هنگام کوچ پرندگان سیبری به سمت دریای خزر در شهر تنکابن و در فصل زمستان، برنامه و جشنی برگزار میشود که با استقبال مردم هم روبهرو میشود و با تکههای نان و غیره از پرندگان به نوعی پذیرایی هم میکنند. بسیاری از این پرندگان به فلات مرکزی ایران هم میآیند و در فصل بهار دوباره بازمیگردند به سمت سیبری تا تابستان را در آنجا بگذرانند.
باید یادآور شوم پرندهنگری دو جنبه دارد، یکی جنبه عمومی و دیگری جنبه تخصصی. عموم مردم به نوع پرنده و نژاد پرنده کاری ندارند و صرفا پرواز دستهای از پرندگان و نوع پروازشان و جابهجاییهایی که در شکل پرواز خود دارند، برایشان جذاب است اما کسان دیگری هم هستند که از علاقهمندان به پرندهنگری به شمار میروند و بهصورت تخصصی در این زمینه فعالیت میکنند. این دسته به نوع پرنده و نژاد آن و بهطورکلی نمونههای خاص توجه میکنند. مثلا پرندگان در حال انقراض را دنبال میکنند. نمونهای مانند درنای سیبری که بسیار هم تعدادش کم است و سالی یک بار به ساحل فریدونکنار میآید که برای دسته اخیر علاقهمندان از اهمیت زیادی برخوردار است و جاذبههای زیادی برایشان دارد.
کشور ما به دلیل اینکه در مسیر حرکت پرندگان مهاجری قرار دارد که از سیبری در مناطق شمالی ایران حرکت میکنند و به فلات مرکزی و حتی جنوب ایران میروند و بازمیگردند، از ظرفیت مناسبی برای توسعه اینگونه از گردشگری که برمبنای محیطزیست و اکوسیستم هست، برخوردار است.
اگر بخواهم به تالابهای مطرح در امر پرندهنگری اشاره کنم باید تالاب میقان در استان مرکزی و شهر اراک را نام ببرم. همچنین تالاب انزلی و میانکاله از دیگر تالابهای مورد علاقه پرندگان مهاجر هستند. البته درخصوص تالابهای ایران باید این نکته را اضافه کنم که امروزه تالابها با مشکلات متنوع و متفاوتی دست و پنجه نرم میکنند که از نگرانیهای جدی عاشقان محیطزیست هم به شمار میرود. ما باید به این نکته توجه کنیم که پرندگان، هوشمند هستند. اگر تالاب خشک باشد دیگر پرندهای در آن اطراق نمیکند. پرنده براساس درکی که دارد مسیرش را عوض میکند و دیگر ایران را بهعنوان مقصد مهاجرتش انتخاب نمیکند.
مثلا در دریاچه ارومیه این پلیکانها بودند که میآمدند و از زیبایی ظاهری بسیاری هم برخوردار بودند که به خاطر مشکلات این دریاچه دیگر به آنجا نمیآیند، زیرا پلیکانها از موجودات داخل آب بهعنوان تغذیه استفاده میکردند و با شیرجه زدن در آب به شکارشان میپرداختند اما با کم شدن آب این دریاچه و بالارفتن غلظت نمک، پرندگانی که به داخل آب شیرجه میزدند نمک به بالهای آنها میچسبید و آنها همچون کشتی در گل نشسته توان حرکت از آنها سلب میشد و صحنههای رقتانگیزی ایجاد میشد که گاه علاقهمندان به محیطزیست با آب شیرین اقدام به رهاسازی پرندهها میکردند. این بسیار ظالمانه است که پرندهای که پرواز جزئی از حیاتش است، به دلیل شوری بیش از حد آب به این مشکل دچار شود بنابراین پرندگانی که چنین تجربهای در یک تالاب یا دریاچه داشته باشند، آن را از مسیر پرواز خود کنار میگذارند و به همین راحتی ما یک جاذبه گردشگری و محیطزیستی را از دست میدهیم.
در ادامه باید اضافه کنم که در ایران 24 تالاب بینالمللی داریم. از آنجایی که هر موضوع محیطزیستی مهم کنوانسیون یا معاهدات بینالمللی دارد و هر کنوانسیون هم چند پروتکل و روال هم به این صورت است که هر کنوانسیونی که در محلی از دنیا تشکیل شده، به نام همان محل نامگذاری شود، کنوانسیونی که متعلق به تالابهای بینالمللی است، تحت عنوان کنوانسیون رامسر شناخته میشود، چون سه تا چهار سال قبل از انقلاب در هتل رامسر ایران تنظیم شده است. در این کنوانسیون 22تالاب بینالمللی ثبت شده بود و در چند سال اخیر دو تالاب دیگر هم اضافه شد که مجموعا به 24تالاب رسیده است. از این تعداد هفت تا هشت تالاب در معرض خطر قرار دارند و ممکن است از لیست تالابهای بینالمللی حذف شوند. یکی از اینها تالاب گاوخونی در اصفهان است که دچار کمآبی است. تالاب شادگان در خوزستان نمونه دیگر اینگونه تالابهاست. تالاب هامون در سیستان و بلوچستان و تالاب انزلی نیز از دیگر تالابهای در معرض خطر بهشمار میروند. این تالابها مشکلات متفاوتی دارند و کمآبی مشکل همه اینها نیست. مثلا تالاب انزلی دچار آلودگیهای صنعتی و سموم کشاورزی شده است. همچنین تالاب میانکاله مازندران هم در معرض خطر قرار دارد. بهطور کلی کمی آب عمدهترین مشکل تالابهای ایران است.