متولد سال 56 است. سال 82 با نوشتن مقالهای برای یک مجله، عملی کردن ایده نوشتن کتابش را آغاز کرده است. سال 76 وارد دانشگاه شده و در رشته مهندسی معماری تحصیل کرده است. سال 85 به عضویت هیأت علمی درآمده است. دانشجوی نمونه کشوری است و از سال 82 نگارش کتابی را آغاز میکند که قرار است گنجینهای باشد برای آثار معماری ایرانی. کتابی که در نهایت در 4هزار و 500صفحه و در 8جلد در سال 90 به اتمام میرسد. لیلا پهلواننژاد، نویسنده این کتاب ارزشمند است؛ کتابی که موجب کارآفرینی برای دیگرانی هم شده و مانعی است برای از بین رفتن حافظه تاریخی امروزیها. گفتوگوی امروزمان را با این بانوی پژوهشگر بخوانید.
کار خاص کردن؛ این عبارتی است که میتوان در مورد مصاحبهشونده امروزمان به کار برد. استاد دانشگاه است. میتوانست دنبال هیچ دردسری هم نرود. میتوانست فرصتهای تحصیلی در آنسوی مرزهای کشور را غنیمت بشمارد اما هیچکدام راضیاش نمیکرده. پس سراغ انجام کاری خاص رفته است. کار خاصی که کسب وکاری را ایجاد کرده و درآمدزایی هم داشته و البته در آینده بیشتر خواهد شد. پهلواننژاد در این مورد میگوید: هشت سال برای تهیه کتابی که نمونه مشابه قبلی نداشت زحمت کشیدهام. حتی افراد ماهری که بتوانند نقشههای معماری این اثر را در ابعاد اصلی چاپ کنند وجود نداشت. هر جا کتاب را میسپردیم که آن را صفحهآرایی کنند، مقیاس اصلی نقشهها را نمیتوانستند به اصطلاح دربیاورند و صفحهآراها نرمافزار موردنظر ما را نمیشناختند و چون کتابم 1000قطعه نقشه داشت، به آموزش چند نفر در این زمینه پرداختیم. به دلیل همین آشنا نبودن افراد با نرمافزارها حدود 32میلیون تومان بابت کاغذ هزینه شد و هدررفت و صفحهآرایی این 8جلد کتاب دو سال طول کشید.
اشتغالزایی پژوهش
شاید برای هر کسی این سوال ایجاد شود که پژوهشگری یک نفر میتواند به اشتغالزایی برای افرادی منجر شود یا نه؟ پهلواننژاد در این مورد میگوید: تهیه یک کتاب علاوهبر نویسنده و پژوهشگرانش به متخصصان زیادی در زمینههایی چون نقشهکشی، صفحهآرایی و غیره نیاز دارد. حتی باربر و بستهبند کتاب هم نیاز است. به همین دلیل حدود 10نفر بهصورت مستقیم و حدود 15نفر هم بهصورت غیرمستقیم در کنار تهیه و انتشار این کتاب صاحب شغل شدهاند. همچنین دفتر طراحی صنعتی ساختمان دارم که چهار نفر هم در آنجا با ما همکاری میکنند.
مشقتهای پژوهشگری برای ثبت میراث تاریخی-اجتماعی
هیچ نهادی هم در این زمینه به ما کمکی نکرد. تنها 150میلیون تومان اسپانسر گرفتیم از دانشگاه، سازمان میراثفرهنگی و سازمان نظام مهندسی. اما کل کار ما بیش از 700میلیون تومان هزینه دربرداشت. پهلواننژاد با گفتن این جملات ادامه میدهد: با همه سختیهای کار و اینکه حمایتکننده جدی نداشتیم، اما به سرانجام رساندن این کتاب بهنوعی اعتبار شغلی برای من و گروهم به همراه داشته است و تشویقهای اندکی هم دریافت کردیم. مثلاً سال 93 برنده جایزه کتاب سال شده است یا رئیسجمهوری به این اثر توجه نشان دادند. برای به ثمر رساندن این کار وام گرفتهام و الان درحال پس دادن اقساط هستم. حالا یک کتاب دوجلدی را هم شروع کردهایم. در این کتاب میخواهیم عمارتهای خانیشهر اصفهان را ثبت کنیم. همچنین در پی آمادهسازی کتابی برای معماری سنتی ایران هستیم. معماری کارخانهها از این دست است و میخواهیم تاریخچه صنعت در ایران را در این کتاب درج کنیم که به زبان انگلیسی هم میتواند ترجمه شود. قیمت کتاب 8جلدی یک میلیون و 30هزار تومان است که تنها در 100سری چاپ شده است و هزینههای اولیهاش هم جبران نشده است. این کتاب 50صفحه فهرست و ماخذ دارد. کسی که میخواهد واقعاً کار کند روی هیچ حمایتی نباید حساب کند.
عمده حرفهای پهلواننژاد مربوط به عدم توجه کافی به چنین طرحهایی است و در این زمینه اضافه میکند: مثلاً من طرح مستندنگاری کارخانهها و مراکز صنعتی اصفهان را بهعنوان پروپزال دوره دکترا به خارج از کشور و دانشگاه آکسفورد هم ارائه کردم. مسئولان بررسی طرح در دانشگاه آکسفورد معتقد بودند که کارخانجات صنعتی در واقع موزه هستند و ارزش بسیار بالایی دارند. مثلاً کارخانه جنوب در یزد و کارخانه ریسباف در اصفهان این قابلیت را دارند و با بررسیهایی که شده و دوندگیهایی که صورت گرفته مانع تخریبشان شدهایم و قرار است موزه شوند. وسایل و دستگاههایی که در این کارخانهها به کار رفته همگی ارزش قرار گرفتن در موزه را دارند. اما به دلیل عدم توجه مسئولان مربوطه و عدم رسیدگی لازم بسیاری از کارخانجات از بین رفتهاند و حتی دستگاهها و وسایلی که ارزش موزهای داشتند ذوب شدند.
تبدیل کارخانهها به محل گردشگری
اما ثبت کارخانهها چه فواید پنهان دیگری برای یک جامعه در بردارد؟ لیلا پهلواننژاد میگوید: یکی از مسائلی که در ارتباط با کارخانهها دارای اهمیت فرهنگی و اجتماعی است مربوط به مستندنگاریهایی است که از نخستین حضور خانمها بیرون از محیط خانه میتوان ثبت کرد. همچنین امکاناتی که برای خانمها در نظر گرفته بودهاند مانند شیرخوارگاهها در محیط کارخانهها که بقایای این محیطها در کارخانههای قدیمی مشهود است و ارزش جامعهشناختی بالایی هم دارد. همین الان هم در سطح جهان کارخانههای قدیمی را مرمت میکنند و به مجموعههای تفریحی و سینمایی تبدیل میکنند. مثلاً کارخانه مخازن گاز در اتریش با بازسازی به مجموعهای تفریحی بدل شده یا سیلویی در کپنهاگ پایتخت دانمارک به مجموعه مسکونی تبدیل شده است که محل رجوع گردشگران هم شده و درآمدزاییهایی را رقم زده است.
البته در ایران هم یکی دو کارخانه تغییر کاربری دادهاند. مثلاً کارخانه اقبال یزد که به پارک علمی و فناوری تبدیل شده است. در تبریز هم کارخانه چرم خسروی به دانشگاه هنر اسلامی تبریز تغییر کاربری داده است. کارخانه ریسباف قم صدا و سیما شده و جوراببافی بریانک تهران به موزه حیاتوحش تبدیل شده. کارخانه پشمبافی اصفهان هم محل صداوسیمای فعلی اصفهان است.
مصائب خاص کار کردن در ایران
در ایران هزینهای برای پژوهش اختصاص داده نمیشود یا به هزار زحمت این کار انجام میشود. آن هم هزینهای که حجم بسیار کمی از طرح را پوشش داده و حتی هزینه تهیه زیرساختها را هم پوشش نمیدهد. مسئله دیگری که وجود دارد مربوط به عدم وجود قانون کپی رایت است. در ایران از زحمات دیگران بدون ذکر منبع استفاده میشود و دوبارهکاریهای زیادی هم وجود دارد. در واقع از خود پژوهشگر کمترین استفاده میشود. البته در دولت جدید رویکرد متفاوتی وجود دارد و در جلسهای که آقای رئیسجمهور حضور داشتند، گفتند که من به افرادی مانند این خانم نیاز دارم و آدمهای اینچنینی در برنامههای من جای دارند. حتی هدیه قابل توجهی هم از ایشان بابت ارزشگذاری این طرح دریافت کردم.
با وجود همه سختیهای موجود من طرحم را دوست دارم و خوشحالم که به واسطه این طرح و این پژوهشها افرادی صاحب شغل و درآمد شدهاند. هرچند هزینههای زیادی متقبل شدهام. حتی حساب بانکی افراد خانوادهام هم به خاطر من خالی شد ولی همچنان پژوهشهایم را ادامه خواهم داد، چون خانواده هم بسیار اهمیت میدهند که من علایقم را پیگیری کنم و این کار را به سرانجام برسانم. همچنین مستندنگاری حمامهای تاریخی اصفهان را در دو جلد در دست تهیه دارم.
میخواستم اصفهان بزرگترین شهر تاریخی جهان شود
بانوی پژوهشگر ما از سال 89 تا 90 مدیر پایگاه ثبت جهانی مسجد جامع اصفهان هم بوده است. برای ثبت این مسجد در یونسکو تلاشهای بسیاری کرده است. در این مورد میگوید: یک سال قبل از ثبت در یونسکو این مسجد را آمادهسازی میکردیم. قسمتهای از مسجد به انبار کالای بازاریان تبدیل شده بود که با مساعدت نیروی انتظامی پاکسازی شد. کولرهای اضافه را برداشتیم. قسمتهای آسیبدیده را ترمیم کردیم و دستگاههایی را برای اطلاعرسانی به توریستها در آنجا تعبیه کردیم. با وجود همه این تلاشهایی که من و گروهم انجام دادیم، وقتی مدیر یک قسمت عوض شد، من را کنار گذاشتند. همچنین پرونده 399 بنای تاریخی اصفهان را آماده کردیم که با حذف من پروندهها به یونسکو نرفت. این فرصت که اصفهان به بزرگترین شهر تاریخی جهان تبدیل شود، از دست رفت. مسئله تاسفآور این است که هر روز که میگذرد از تعداد این بناهای ارزشمند به دلیل مشکلات محیطی و آبوهوایی و عدم رسیدگی کمتر میشود و از بین میروند.
ترسهای خانم پژوهشگر
مهمترین ترسی که من در کارم دارم نداشتن نیروی کار متخصص و ماهر است. من حتی ویراستار ماهر نداشتم و این کار را به هر کسی نمیتوانستم بسپارم. به همین دلیل حتی هنگام بستهبندی کتابها برای ارسال هم خودم باید حضور داشته باشم تا نسخهها کم یا زیاد ارسال نشوند. از طرفی بعضی از افرادی که با من کار کردهاند بعد از مدتی میخواهند مستقل شوند و خودشان کاری همانند من راهاندازی کنند. در واقع به این مسئله اهمیت نمیدهند که من سالها پژوهش کردهام تا توانستهام کاری را پیش ببرم و یکشبه نمیتوان موفقیتی حاصل کرد. بعضی هم بعد از چند ماه کار کردن دریافتیهای بسیار بالا طلب میکنند و خلاصه نبود نیروی انسانی ماهر و متعهد به کار مشکل اصلی کارهای پژوهشی است. پهلواننژاد در مورد فرصتهای کاری در حوزه خودش میگوید: هر کسی میتواند از نبود کار حرف بزند. افراد زیادی در رشتههای مختلف فارغالتحصیل میشوند اما هر کسی کار و درآمد ندارد. دلیل عمده این مسئله این است که افراد به دنبال ایدهها نو نمیروند. خلاقیت به خرج نمیدهند و منتظر هستند که محیطی فراهم شود و کاری به آنها اعطا شود. درحالیکه اگر خاص کار کنند و کار خاص انجام دهند حتماً صاحب درآمد میشوند.
آینده کاری
پهلواننژاد حالا کتاب نوشتن شده است شغلش. میخواهد کتابنویسیاش را ادامه دهد. طراحی ساختمان هم که رشته تحصیلیاش است و ادامهاش میدهد. میگوید نمیخواهم تکساحته باشم. تدریسم را هم دوست دارم. به همین دلیل هم هست که خسته نمیشوم و تنوع کاریام موجب شده که هیچگاه ناامید نشوم.