حدود یک دهه است که آمار و ارقام خبر از عدم فروش، عدم تولید پیوسته و ریزش نیروی انسانی در حوزه صنایع دستی میدهد و اینکه صنایع دستی ایران ناخوشاحوال است و شاید تعبیر استعاری معاونت فعلی صنایع دستی، بهبهترین شکل این مسئله را بیان میکند. «ما تابوت صنایع دستی را تحویل گرفتیم» تابوتی با بیماری در حال احتضار که تنها با کمکهای مصنوعی دولت جدید از حیات نباتی خارج شده و امروز حال بهتری دارد. اینکه این حال بهتر چگونه ایجاد شده، برنامههای آینده برای عدم برگشت به تابوت چیست و حضور اهالی هنر در سفر اروپایی رئیسجمهور چه دستاوردهایی داشته است، از جمله مسائلی بوده که در گفتوگو با دکتر بهمن نامورمطلق، معاونت صنایع دستی سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری کشور مطرح کردهایم.
آقای دکتر طی یک سال و نیم اخیر که سکان هدایت این کشتی به گل نشسته را پذیرفتهاید، بارها به آمارهای فاجعهبار دولت گذشته اشاره کردهاید. مهمترین راهکارهای شما برای خروج از این وضعیت چه بوده است؟
زیرساختسازی گام مهم ما بوده است. در راستای این امر سیاست تولید-بازرگانی را یعنی تولیدی که در نهایت به بازار و فروش برسد، در پیش گرفتیم و سیاست منحصرا معطوف به تولید را کنار گذاشتیم. چه این گام کند و چه تند بوده باشد، پیشرفت وجود داشته و 36درصد افزایش صادرات در سال گذشته که تنها منحصر به صنایعدستی است، امیدوارکننده است، بنابراین با وجود اوضاع بحرانی کلی و با اینکه بسیاری از نهادها به رشد منفی رسیدند، ما رشد مثبت داشتیم.
همچنین راهاندازی بازارچههای دائمی صنایع دستی و احداث خانههای صنایعدستی نمونههایی از زیرساختسازی ما بوده است. بهعنوان نمونه طی هفته گذشته تنها در استان مرکزی سه بازارچه صنایع دستی افتتاح کردیم، نه اینکه تنها کلنگی زده باشیم. (با لبخند) چون گاه فاصله از کلنگ تا افتتاح فاصلهای نجومی است!
راهاندازی دبیرخانه فروش سوغات زیارتی و تاسیس انجمن صادرکنندگان صنایع دستی هم در راستای ساختارسازی برای فروش هرچه بیشتر انجام شده است. آمارهای ریزتری هم میتوان ارائه کرد؛ مثلا، زنجان با ثبت رکوردی تاریخی به مرز یکمیلیارد تومان فروش رسید. به این آمار باید فروش بازارچههای نوروزی را هم اضافه کنیم. روی این مسائل تاکید میکنم چون بیتوجهی به فروش در دولت گذشته آن را به چشم اسفندیار صنایع دستی تبدیل کرد.
صحبتهای شما بیشتر مربوط به بازارسازی داخلی بود. برای حضور دوباره در بازارهای جهانی که اتفاقا بسیاری از آنها را هم از دست دادهایم، چه برنامههایی دارید؟
ما هنوز بهطور کامل از شوک تحریم خارج نشدهایم و همه بازارهایمان را در دولت گذشته از دست دادهایم.بازارهایی که مشتری سنتی ما بودند و برای حضور در آنها تلاشهای چندصدساله شده بود، چندشبه و چندساله از دست دادیم. بازارهای اروپا، آمریکا، کشورهای عربی و ترکزبان از این دست هستند. بهدست آوردن دوباره بازارها بسیار مشکل است و هزینههای برگشت به بازارها بسیار بالاست.بهویژه در شرایط فعلی که هم رقبای ما بسیار جدی هستند و هم رقبای جدید به این عرصه وارد شدهاند.
بحران اقتصادی و مشکلات تعامل سیاسی و فرهنگی با دنیا را هم باید به این مسائل اضافه کرد. رقبا بازارها را گرفتهاند و از حضور ما هم استقبال نمیکنند و بهراحتی بازارها را به ما نمیدهند؛ از طرفی بسیاری از رقبا بدل صنایع دستی ما را تولید کردهاند و ارزانتر فروختهاند، بسیاری از آنها سلیقههای تازه بازار را شناختهاند و ما در پی محرومیتها و تحریمها، سلیقه بازار را هم نمیشناسیم. پس، از دست دادن بازار تنها از دست دادن یک مکان یا یک کشور نبوده، بلکه فرهنگ بازارداری را در این مدت از دست دادهایم.
مسئله مهمتر اینکه در پی این مسائل بسیاری از تجار سنتی و بزرگ صنایع دستی تجارت در این حوزه را کنار گذاشتهاند و دیگر حاضر نیستند به این عرصه برگردند. در واقع ضرر بزرگ دیگر ما از دست دادن سرمایه انسانی بازار است. یعنی تجاری که سالهای سال در این عرصه کار کرده بودند، سلیقه بازار را میشناختند و روابط تجاری قوی و پایداری ایجاد کرده بودند، اکنون کنار رفتهاند و این یعنی ما اصل اعتبار معنوی تاجران را هم از دست دادهایم. اما با همه این اوصاف، میخواهیم به بازارهای جهانی برگردیم.
اگر چین، تایلند، مراکش و ترکیه در بازار جهانی بازیگری میکنند، ایران هم باید نقش خود را بهدست بگیرد، البته نقشی مهم و تاثیرگذار. برای بازپسگیری بازار باید، هم با رقبای قدیمی و هم با رقبای تازهنفس رقابت کنیم. بنابراین باید تدبیر خوبی در پیش بگیریم. برای این مهم روی نیروی انسانی جدید سرمایهگذاری میکنیم؛ یعنی نسل جوان و خوشفکر که به صنایع دستی عرق دارد، زبان زیباییشناسی جهان و سلیقه جهانی را میشناسد و برای ایجاد ارتباط و گفتوگو آمادگی دارد. این افراد را حمایت، تشویق و به بازار معرفی میکنیم تا نسل جدید بخش خصوصی وارد بازار شود.
بازارهای خارجی خاصی را برای تحقق این اهداف مشخص کردهاید؟
اداره کل بازرگانی سازمان، بازارهای هدف را مشخص کرده؛ بازار کشورهای اروپایی و آمریکا را که بازار سنتی ما هستند، باید دوباره بهدست بیاوریم. همچنین بهدنبال حضور در کشورهای عربی و ترکزبان هستیم. حتی چین بازار مساعدی برای ماست. نمایشگاههایی که در آنجا برگزار شده، بازخورد مثبتی را نشان میدهد و با توجه به روابط دیپلماتیک مساعدی که بین ایران و روسیه برقرار است، به بازار این کشور امید زیادی داریم و بهزودی نمایشگاهی هم در آنجا خواهیم داشت. کشورهای آمریکا لاتین را در برنامههای آینده جا دادهایم.
همانطور که فرمودید، رقبای قدیم و جدید زیادی در بازار جهانی داریم؛ محصولات ایرانی چه تمایز رقابتی عمدهای دارند که شما امیدوار هستید دوباره مشتریان خود را بهدست بیاورند؟
درست است که چون امتیازهای زیادی را از دست دادهایم و دچار انجماد هنری و زیباییشناسی شدهایم، محصولاتمان تکراری شدهاند و همراه با تغییرات زیباییشناسی دنیا حرکت نکردهایم، اما به لحاظ تنوع و کیفیت هنوز هم حرف اول را در دنیا میزنیم؛ حتی بیش از 350نوع صنایع دستی داریم. بنابراین فرصت رقابت داریم. هند در برخی رشتهها مانند نساجی از ما بسیار جلوتر است، در چوب و فلز هم خوب است اما ما هم در سفال و چوب در سطح جهانی رتبه آوردهایم.
در حوزه فلز مانند قلمزنی بسیار جلو هستیم و اینها تمایزهای رقابتی ما در بازارهای جهانی است. بنابراین با تزریق سرمایه انسانی جوان با دیدگاههای جدید و طراحی جدید و حرکت همسو با سلیقه بازارهای جهانی، امیدوار هستیم که بار دیگر شاهد بازپسگیری بازارهای جهانی باشیم و اگر حمایتهای خوبی انجام دهیم به هدفمان که تا پایان برنامه ششم رسیدن به یکمیلیارد دلار صادرات است، دست مییابیم در حالی که الان کمتر از 200میلیون دلار است.
بین سخنانتان چندین بار به حمایت از نسل جوان این حوزه اشاره کردید. حمایت شما چگونه است و چه مواردی را در بر میگیرد؟
از جمله حمایتها میتوان به در اختیار قرار دادن فضای هر چند محدود سازمان برای نمایشگاه آثار جوانان اشاره کرد که به ترویج و تبلیغ کارشان منجر میشود. تسهیلات میلیونی و میلیاردتومانی با سود 4درصد و بیمه و غیره را هم به این حمایتها اضافه کنید. البته این حمایتها به این معنی نیست که ما قرار است در فروش و تولید و غیره دخالت مستقیم داشته باشیم. ما تنها میخواهیم با ساختارسازی، شرایط مساعد کار را ایجاد کنیم.
چون دخالت بیش از اندازه یعنی اقتصاد دولتی، در حالی که ما میخواهیم بخش خصوصی در این زمینه فعال باشد. حمایت از فروشگاههای اینترنتی و بازارچههای صنایع دستی هم در این راستا انجام میشود. به اضافه اینکه در امر تولید در حال راهاندازی انجمن کارگاههای بزرگ تولیدی هستیم؛ کارگاههای بزرگ تولیدی برای پاسخگویی به تقاضاهای بزرگ فروش که خود موجی از درآمدزایی و اشتغال پایدار را هم بههمراه خواهد داشت.
آقای دکتر فروش و بازار نقطه کانونی سخنان شما بوده؛ چه در این جلسه و چه در سخنان دیگر شما. در اینجا میخواهم به یکی از سخنان شما که به واردات رسمی 12میلیون دلاری سالانه صنایع دستی اشاره کرده بودید و اینکه اگر واردات قاچاق را هم حساب کنیم این رقم به میلیارد دلار هم میرسد، استناد کنم و اینکه گفته بودید مردم ما صنایع دستی نمیخرند؛ اگر میلیاردها دلار صنایع دستی قاچاقی وارد میشود پس حتما خریداری هم هست. بهنظر شما چرا جنس وارداتی خریده میشود و تولید داخلی با بیمهری مواجه است؟
صحبت شما درست است و این سوال خود ما هست که چرا از تولید داخلی کمتر میخرند و از اجناس وارداتی بیشتر. چند مسئله در این امر دخیل است. یکی اینکه در دولت گذشته هزینههای تولید افزایش جهشی داشت و طرح یارانه که قرار بود حمایتی از تولید باشد، تولید را تخریب کرد. هزینههای انرژی کارگاههای صنایعدستی مانند سفال، شیشه و غیره چندین برابر شد و در نتیجه قیمت تمامشده کالاها بالا رفت.ضربه کاری دیگری که یارانه وارد کرد این بود که هر شخصی که مبلغی بهعنوان یارانه دریافت میکرد دیگر حاضر نبود با دستمزد قبلی در کارگاهها کار کند.
در حقیقت بخش زیادی از درآمدها به یارانه اختصاص مییافت و صرف حاملهای انرژی و هزینههای حملونقل میشد و دیگر درآمدی باقی نماند که به تولید کمکی کند. تهماندهاش را هم عدهای به کانادا و غیره بردند! بنابراین در بازارهای رقابتی چه داخلی و چه خارجی، وقتی قیمتها چهار یا پنج برابر بالا برود، نتیجهاش از دست رفتن بازارهاست. زیرا در کشورهای دیگر افزایش قیمت بهصورت ملایم و اندک است نه جهشی.
این سیاستهای اشتباهی که در دولت گذشته رخ داد، واردات کالای قاچاق را رواج داد زیرا عدهای سود قاچاق را بیشتر از تولید میدیدند. از طرفی کالاهای قاچاق عمدتا شبیه صنایع دستی هستند و با دستگاه و ماشین تولید میشوند. بنابراین تولید انبوه، قیمت پایینتری دارد. مشکلی که پیش آمد این بود که جامعه ایران هم حساسیت خود را برای خرید محصولات کیفی تولید داخل و تمییز محصول کیفی و غیرکیفی از دست داد.
از طرفی نه آموزش و پرورش برنامهای برای آموزش مردم در زمینه کالاهای ایرانی و فرهنگی دارد و نه صداوسیما چنین آموزشی به مردم داده است. البته برنامههایی دارند که در برابر ظرفیتهای صنایع دستی بسیار کم است. رسانههای مکتوب هم رسالت خود را انجام ندادهاند، بنابراین اگر مردم جور دیگری رفتار کنند، عجیب است. آموزش و پرورش باید دانشآموزان را به گالری، نمایشگاه و غیره ببرد تا حس زیباییشناسی در آنها ایجاد شود و برای زیبایی و هویت، هزینه کنند.
ما مردممان را از حس زیباییشناسانه و تمییز زیباییشناسی محروم کردهایم. بههمین دلیل یکی از کارهای ما گفتمانسازی در مورد اهمیت صنایع دستی بوده است. یعنی مردم ما باید بدانند که یک اثر هنری و فرهنگی حتی اگر قیمت بالایی هم داشته باشد، باید خریداری شود. اما ما در مقابل هنر مسئولانه برخورد نمیکنیم.
جنس قاچاق وارد میشود و در فروشگاههای سطح شهر بهصورت علنی بهفروش میرسد.مسئلهای عجیب که در هیچ کشوری به این راحتی رخ نمیدهد. البته الان اوضاع بهتر شده و قطعا باید جلوی جنس قاچاق گرفته شود. چون وقتی جلوی قاچاق گرفته نشود، جامعه به فساد تشویق میشود.
البته وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم هم دخیل است. حقوق پایه وزارت کار کمی بیش از 800هزار تومان است؛ بنابراین صنایع دستی که معمولا هم قیمت بالایی دارند، در سبد نیازهای اولیه خانوارهای ایرانی قرار نمیگیرد. به نظر شما میتوان با تولید انبوه (مانند چین) و کاهش قیمتها بازار را بهدست گرفت؟ یا اینکه شما این کار را ضربهزدن به هویت صنایع دستی میدانید؟
من با این حرف شما موافق نیستم که مردم قدرت خرید ندارند. زیرا در بازار صنایع دستی، تنوع قیمتی بین 5هزار تومان تا 5میلیارد تومان وجود دارد. بنابراین من هنوز هم فکر میکنم که دسترسی آسان به جنس قاچاق، عدم تشخیص اصل از غیراصل و عدم وجود گفتمان زیباییشناسانه در بین مردم ما، عدم خرید صنایع دستی اصیل و باکیفیت ایرانی را رقم زده است.
اما درباره قسمت دوم سوال شما که مربوط به تولید انبوه و ماشینی است، باید عرض کنم که با این کار مخالفم. چون معتقدم که ما باید انتخاب کنیم که صنایع دستی واقعی و ناب تولید کنیم یا اینکه مانند چین کار کنیم و انتخاب ما باید تولید ناب و اصیل باشد. آمادگی این را هم دارم که اگر کسی نظر مخالفی براساس دلایل تجاری و اقتصادی دارد، بشنوم؛ شاید نظرم عوض شود.
برای روشن شدن قضیه، آلمان را در تولید اتومبیل مثال میزنم که اتومبیلهایی با قیمت و کلاس مشخص تولید میکند. پس ما هم باید بهعنوان کشوری باسابقه و قطب صنایع دستی دنیا سطحمان را حفظ کنیم و حتما فروشمان را هم خواهیم داشت، کما اینکه اتومبیل آلمان کمتر از کره و ژاپن نمیفروشد. بنابراین باید ما از کیفیت عالی تا متوسط را تولید کرده و کیفیت پایین را به دیگران واگذار کنیم.چون ما در کنار هند و چین میراثدار صنایع دستی دنیا هستیم.
هر چند چین با تولید ماشینی این امر را نادیده گرفته است اما باید این کار را بکنیم و با هند در این ارتباط صحبتهایی هم کردهایم هر چند این کشورها هنوز آمادگی خود را اعلام نکردهاند. حتی من پیشنهاد دادهام همانطور که تشکلهای کشورهای پیشرفته صنعتی داریم، تشکل کشورهای پیشرفته صنایع دستی را راهاندازی کنیم و امیدواریم در اجلاس جهانی که سال آینده در ایران برگزار میشود، با برقراری تعامل با میراثداران صنایع دستی دنیا، این امر را محقق کنیم.
بهعنوان سوال آخر، بپردازیم به سفر شما به اروپا در هیأت همراه آقای رئیسجمهور؛ این سفر چه دستاوردهای تجاری برای صنایع دستی داشت؟ (مثلا جذب سرمایه خارجی یا انعقاد قرارداد فروش)
حضور اهالی صنایع دستی، سینما، موسیقی و میراث فرهنگی در هیأت همراه رئیسجمهور نشان داد که ایران کشوری صرف نظامی و سیاسی نیست بلکه قبل از هر چیزی کشوری فرهنگی است. در این سفر سلیقهشناسی و برقراری ارتباط انجام شد و این حضور بیشتر برای گفتمانسازی بود. هر چند به پای قرارداد نرفتهایم اما حضورمان شروع شده و عمدتا با کالاهای جدید و حرفهای تازه رفته بودیم و نشان دادیم که برای بازگشت به بازارهای جهانی عطش داریم.
البته غیر از حضور نمادین و تجاری، سازمان قراردادهای فرهنگی داشت و تنها قرارداد فرهنگی که در این سفر بسته شد، قرارداد موزهها بود و بقیه تجاری بود که امیدواریم در آینده قراردادهای تجاری بیشتر شود تا از هنر انتفاع تجاری ببریم.زیرا معتقد هستیم، همانقدر که آنها در کمین بازار80میلیون نفری ایران نشستهاند، ما هم باید در کمین بازارهای آنها باشیم و نباید بازارهایمان را ارزان در اختیارشان قرار دهیم.زیرا مهمترین سرمایهای که غربیها بعد از برجام به آن توجه دارند، بازار ایران است و نه نفت و گاز ایران.
در جهان پستمدرن امروز هیچ سرمایهای ارزشمندتر از بازار نیست و ما نباید فریب بخوریم که بهدنبال نفت و گازمان هستند. آنها بازاری با 80میلیون مشتری را میخواهند. اگر بتوانیم بازارهای بیشتری تصرف کنیم قویتر خواهیم شد؛ هم از نظر اقتصادی هم از نظر فرهنگی. زیرا حتی یک اتومبیل تنها یک کالای صنعتی نیست بلکه هزینه خریدش، هزینه خرید زیباییشناسی و فرهنگ یک کشور دیگر هم هست.
بنابراین تصرف هر چه بیشتر بازار کشورهای دیگر و کشورهایی که با آنها وارد تعاملات تجاری میشویم، ما را قویتر میکند و کالای ما همچون سفیری فرهنگی به جامعه آنها میرود. حضور ما در بازارهای آنها باید مهمترین هدف دولت باشد. بهویژه بازارهای فرهنگی. زیرا صادرات فرهنگی هم ارزآوری دارد، هم اشتغال ایجاد میکند و هم ترویج فرهنگ ما را در پی دارد و هزینه این ترویج را هم خود خریدار میپردازد.